بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

حدیث موضوعی
بصیرت
این وبلاگ جهت معرفت افزایی بهتر و مفیدتر توسط طلبه ای کوچک راه اندازی شده است.
این وبلاگ منتظر نظرات راهگشای همه صاحبان فکر و اندیشه خواهد بود و آنها را در مسیر معرفت افزایی به کار خواهد زد.





Powered by WebGozar

آیه قرآن مهدویت امام زمان (عج)
کد لحظه شمار غیبت امام زمان برای وبلاگهای مهدویت
حدیث موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۴ تیر ۰۰، ۱۱:۱۵ - آلپ صنعت
    عالی
دانشنامه عاشورا
نویسندگان
وصیت شهدا
پیوندها
طبقه بندی موضوعی

۲۳ مطلب با موضوع «داستان» ثبت شده است


روزی پیامبر اکرم (ص) بسیار ناراحت بود

 بطوری که رنگ چهره اش تغییر کرده بود.
 در این وقت عربی آمد و خواست نزد حضرت رفته و مطلبی بگوید. اصحاب به او گفتند:
 امروز حضرت ناراحت است و صلاح نیست مزاحم او بشوی!
مرد عرب گفت:
به خدا قسم نزد او می روم و او را می خندانم
( و از ناراحتی بیرون می آورم).
 پس مرد عرب نزد حضرت رفت و گفت:
 ای رسول خدا ما شنیده ایم که دجال وقتی ظهور می کند
مقداری آبگوشت ( یا آش) برای مردم می آورد
 و مردم در حال قحطی هستند
 و عده ای از گرسنگی می میرند،
 آیا اگر من او را دیدم از آن غذا نخورم تا هلاک شوم
 یا اینکه از آن غذا بخورم و چون سیر شدم
به خدا ایمان بیاورم و از او بیزاری بجویم؟
حضرت بقدری خندید که دندانهایش پیدا شد،
 و فرمود: خدا تو و مؤمنین را از او بی نیاز می کند.

برگرفته از نرم افزار هدایت در حکایت به نقل از شنیدنی های تاریخ
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۲۸
محمد یونسی
وفادارى‏
على علیه السلام فرمود:
دوست واقعى نیست
مگر این که در سه وقت برادر خود را حفظ کند
و او را از یاد نبرد،
در گرفتارى‏ اش،
پشت سرش
و پس از مردنش.

صفوان ابن یحیى، عبدالله بن جندب و على بن نعمان که از اصحاب خوب امام صادق علیه السلام، امام کاظم و امام رضا علیه السلام بودند،
سالى به مکه مشرف شدند.

ادامه
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۲۴
محمد یونسی
god
عقبه از مشرکین و بت ‏پرستان مکه بود و با هم‏کیشان خود رفاقت تنگاتنگ داشت.

از دوستان نزدیک او ابىّ بن خلف بود که در سفر و حضر و در هر رفت و آمد و در هر کوى و برزن و در هر مجلسى با یکدیگر بودند،

رفیقى که در شیطان مسلکى و دیو صفتى کم نظیر بود!

عقبه از یک سفر تجارتى بازگشت

و عده‏ اى از بزرگان و اشراف مکه

از جمله؛

ادامه

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۱۰
محمد یونسی

شخصی بود که دائماً دعا می کرد که
خدایا هر چه گناه در عالم هست، بر دوش من بگذار!

به او گفتند:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۰۰
محمد یونسی
تصویر حدیثی : خودپسندی
وزیرى بود مقتدر و نیرومند که در عصر خود، بیشتر قدرت‏ها را به دست گرفته بود و کسى را یاراى مخالفت با او نبود،
 روزى به مجلسى که جمعى از دانشمندان دینى در آن حضور داشتند وارد شد و رو به آنها کرده گفت
 تا کى شما مى‏ گویید جهان را خدایى است؛
 من هزار دلیل بر نفى این سخن دارم.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۱۹
محمد یونسی


عرب بیابانى که اهل یمن و در حالى که سوار بر شتر سرخ رنگى بود، خدمت پیامبر اکرم- صلّى اللَّه علیه و آله- رسید. و سلام و تحیّت خود را ابلاغ کرد. مردم گفتند: «این شتر را دزدیده است!». 

حضرت فرمود: بیّنه و شاهدى دارید. گفتند: «آرى یا رسول اللَّه!».

رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله- به على- علیه السّلام- فرمود: «اى على! اگر بیّنه ای آوردند، حق خدا را از او بگیر» اعرابى اندکى سرش را به زیر انداخت و آرام شد.

 سپس حضرت فرمود: «برخیز، یا اینکه دلیلى بر بی گناهى خود بیاور» در این هنگام، شتر به صدا در آمد و خطاب به پیغمبر- صلّى اللَّه علیه و آله- گفت: قسم به کسى که تو را به حق مبعوث کرده، این شخص مرا ندزدیده است و من مالکى غیر از او ندارم.

 پیامبر اکرم- صلّى اللَّه علیه و آله- فرمود: «چه گفتى که خدا شتر را براى گفتن بى‏ گناهى تو، به سخن آورد؟».

 عرب گفت: گفتم: «خدایا! نمى‏ شود با تو سخن گفت. و کسى نیست که تو را کمک کند و کسى نیست که در ربوبیت تو شریک باشد. تو پروردگار ما هستى‏ چنان که گفتى، و ما فوق گویندگان مى‏ باشى. از تو مسألت داریم که بر محمّد و آل محمّد- صلّى اللَّه علیه و آله- درود فرستى و بى‏ گناهى مرا آشکار سازى».

 آنگاه رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله- فرمود: «قسم به خدایى که مرا مبعوث کرده، ملائکه را دیدم که سخن تو را می نوشتند. بدانید هر کس مثل این اعرابى گرفتار شد مانند او دعا کند و بر من زیاد درود بفرستد».

 ((جلوه هاى اعجاز معصومین علیهم السلام ؛ ص30))

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۱۳
محمد یونسی

تصویر حدیثی : اشتباه نگیریم !

او مردى شجاع و دلاور و از بزرگان شیعه در کوفه بود،

و نامه کوفیان را به عنوان آخرین قاصد در مکه تحویل امام علیه السلام داد.

امام نیز در جواب مردم کوفه،

قبل از اعزام مسلم بن عقیل،

وى را به عنوان پیک و نامه‏ رسان خویش به سوى مردم کوفه روانه ساخت.

او در کوفه ماند تا آنکه مسلم وارد کوفه شد و با مسلم بیعت کرد. مسلم بن عقیل نیز او را مجدداً با نامه‏ اى به سوى امام حسین علیه السلام فرستاد.

او براى مرتبه دوم در مکه به حضور امام علیه السلام شرفیاب شد و چون امام علیه السلام به او اجازه بازگشت به وطن را داد عرض کرد: نه بخدا قسم تو را رها نخواهم کرد تا حق رسول خدا صلى الله علیه و آله را درباره‏ ات مراعات کرده باشم.
آنگاه افزود:

«وَاللَّهِ لَوْ أَعْلَمُ أَنِّی أُقتَلُ ثُمَّ أُحْیا ثُمَّ أُحْرَقُ ثُمَّ أُذْرى‏ وَیُفعَلُ بِی ذلِکَ سَبْعینَ مَرَّةً، ما فارَقْتُکَ حَتَّى أَلْقى‏ حَمامِی دُونَکَ وَکَیْفَ أَفْعَلُ ذلِکَ وَإنَّما هِیَ مَوْتَةٌ أَوْ قَتْلَةٌ واحِدَةٌ ثُمَّ هِیَ بَعْدُ الْکَرامَةُ الَّتی‏ لَا انْقَضاءَ لَها أَبَداً؛

به خدا سوگند!

اگر بدانم که کشته مى‏ شوم سپس زنده مى‏ گردم،

آنگاه مرا مى ‏سوزانند و خاکسترم را به باد مى‏ دهند

و این کار را با من هفتاد بار انجام دهند

هرگز از شما جدا نمى ‏شوم تا آنکه در راه تو جان دهم،

چرا چنین نکنم

در حالى که مرگ یا کشته شدن تنها یک بار است و پس از آن کرامتى است که انتهایى ندارد!».

« بحارالانوار، ج 45، ص 70 و مقتل الحسین مقرّم، ص 88»

روز عاشورا هنگامى که امام علیه السلام در زیر باران تیرها به نماز ایستاد

«سعید بن عبداللَّه»

و تنى چند از یاران فداکار آن حضرت در پیش روى امام ایستادند و بدن خویش را سپر تیرها کردند

و درد تیرها را با تمام توان در صورت و سینه و پهلوى خود به جان خریدند،

سعید با اصابت سیزده تیر در بدنش بر زمین افتاد و گفت:

«أَللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ لَعْنَ عادٍ وَثَمُودَ، أَللَّهُمَّ أَبْلِغْ نَبِیَّکَ عَنِّی السَّلامَ وَابْلِغْهُ ما لَقیتُ مِنْ أَلَمِ الْجَراحِ فَإنِّی ارَدْتُ ثَوابَکَ فِی نُصْرَةِ ذُرِّیَّةِ نَبِیِّکَ؛

خدایا این جماعت را از رحمت خود دور ساز!

چنانکه با قوم عاد و ثمود کردى،

خداوندا سلامم را به پیامبرت ابلاغ کن

و از دردى که به من رسیده او را با خبر ساز،

که

هدفم از تحمل این همه درد و رنج

در راه یارى ذریه پیامبرت،

براى رسیدن به پاداش تو است».

آنگاه چشمانش را گشود

و به چهره نورانى امام نگریست و عرض کرد:

  «أَوَفَیْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ؛

آیا به وظیفه‏ ام عمل کردم و وفا نمودم؟».

امام علیه السلام در پاسخ فرمود:

«نَعَمْ، أَنْتَ أَمامِی فِی الْجَنَّةِ؛

آرى، تو پیشاپیش من به بهشت خواهى رفت».

«سعید بن عبداللَّه»

با شنیدن این کلام غرق سرور و شادى شد و جان به جان آفرین تسلیم کرد.

«اعیان الشیعة، ج 1، ص 606 و ابصارالعین، ص 126»

(برگرفته از کتاب عاشورا ریشه‏ها انگیزه‏ها، رویدادها پیامدها، ص: 467)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۳ ، ۰۶:۵۸
محمد یونسی

در تفسیر روح البیان نقل شده است:

سه برادر در شهری زندگی می کردند،

برادر بزرگ تر ده سال روی مناره ی مسجدی اذان می گفت و پس از ده سال از دنیا رفت.

برادر دوم نیز چند سال این وظیفه را ادامه داد تا عمر او هم به پایان رسید.

به برادر سوم گفتند: این منصب را قبول کن و نگذار صدای اذان از مناره قطع شود؛

اما او قبول نمی کرد.

گفتند: مقدار زیادی پول به تو می دهیم!

گفت: صد برابرش را هم بدهید، حاضر نمی شوم.

پرسیدند:

مگر اذان گفتن بد است؟

گفت: نه، ولی در مناره حاضر نیستم اذان بگویم.

علت را پرسیدند،

گفت:

این مناره جایی است که دو برادرم را بی ایمان از دنیا برد؛

چون در ساعت آخر عمر برادر بزرگم بالای سرش بودم

و خواستم سوره ی «یس» بخوانم تا آسان جان دهد،

مرا از این کار نهی می کرد.

برادر دومم نیز با همین حالت از دنیا رفت.

برای یافتن علت این مشکل، خداوند به من عنایتی کرد و برادر بزرگم را در خواب دیدم که در عذاب بود.

گفتم: تو را رها نمی کنم تا بدانم

چرا شما دو نفر بی ایمان مُردید!

گفت:

زمانی که به مناره می رفتیم، به ناموس مردم نگاه می کردیم،

این مسئله فکر و دل مان را به خود مشغول می کرد

و از خدا غافل می شدیم،

برای همین عمل شوم، بد عاقبت و بدبخت شدیم.

یکصد موضوع، پانصد داستان 1/222؛ به نقل از: داستان های پراکنده 1/123.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۳ ، ۰۷:۵۶
محمد یونسی


در عصر خلافت متوکل ،

زنی ظاهر شد و به هر جا می رفت می گفت :

من زینب دختر فاطمه (س) هستم و با این نام ،

از مردم پول می گرفت .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۳ ، ۲۱:۰۷
محمد یونسی