بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

حدیث موضوعی
بصیرت
این وبلاگ جهت معرفت افزایی بهتر و مفیدتر توسط طلبه ای کوچک راه اندازی شده است.
این وبلاگ منتظر نظرات راهگشای همه صاحبان فکر و اندیشه خواهد بود و آنها را در مسیر معرفت افزایی به کار خواهد زد.





Powered by WebGozar

آیه قرآن مهدویت امام زمان (عج)
کد لحظه شمار غیبت امام زمان برای وبلاگهای مهدویت
حدیث موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۴ تیر ۰۰، ۱۱:۱۵ - آلپ صنعت
    عالی
دانشنامه عاشورا
نویسندگان
وصیت شهدا
پیوندها
طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با موضوع «اعتقادات :: اصول :: امامت :: کلیات :: معرفت امام» ثبت شده است

امام علی

روایت است که سیاهی را نزد شاه مردان

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام آوردند که

دزدی کرده بود

حضرت به او فرمود:

ای اسود!

تو دزدی ؟

گفت :

آری یا امیرالمؤمنین.

حضرت فرمود:

آیا قیمت آنچه دزدیدی به یک دانگ و نیم زر می رسد؟

گفت :

بله یا امیرالمؤمنین !

حضرت فرمود:

یک بار دیگر از تو بپرسم ،

اگر اعتراف آوردی دست ترا ببرم .

گفت :

چنان کن یا امیرالمؤمنین !

حضرت بار دیگر از وی بپرسید و او اعتراف آورد.

امیرالمؤمنین علیه السلام دست راستش را ببرید.

آن سیاه، دست بریده را در دست چپ گرفت و بیرون رفت .

خون از دستش می چکید.

ابن کرار به وی رسید، گفت :

یا اسود! دست تو را که برید؟

گفت :

امیرالمؤمنین ،

پیشرو

سفیدرویان و سفید دستان

و مولای من و مولای جمله مخلوقات

و وصی بهترین پیغمبران .

ابن کرار گفت :

او دست تو را بریده است و تو مدح و ثنای او می گویی ؟

گفت :

چگونه نگویم که دوستی او با گوشت و پوست و خون من آمیخته است .

وی دست من را به حق برید، نه به باطل .

ابن کرار پیش امیرالمؤمنین علیه السلام آمد

و آنچه شنیده بود باز گفت ،

امیرالمؤمنین علیه السلام گفت :

ما را دوستانی باشند که اگر به ناخن پاره پاره شان کنیم ،

جز در دوستی نیفزاید

و دشمنانی نیز باشند که

اگر عسل در گلویشان کنیم ، جز دشمنی نیفزاید.

امیرالمؤمنین علیه السلام ،

فرزندش حسن علیه السلام را فرمود که آن سیاه را باز آورد.

حضرت فرمود : ای اسود!

من دست تو را بریدم ، تو مدح و ثنای من کردی!

مرد سیاه گفت:

من که باشم که ثنای تو کنم .

حضرت دست او بر جای خود نهاد

و ردای مبارک خود بر وی افکند

و دعایی بر آنجا خواند،

در همان حال دست وی درست شد،

چنانکه گویی هرگز نبریده اند.

داستان عارفان/کاظم مقدم

به نقل از پایگاه اندیشه قم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۵۰
محمد یونسی

ابو بصیر روایت مى‏ کند که:

روزى به امام باقر گفتم: آیا شما ذریّه رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله- هستید؟

فرمود: آرى.

گفتم:

رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله- وارث همه انبیا بوده است؟

فرمود:

آرى، وارث همه علوم آنها بوده است.

پرسید:

آیا شما نیز تمام علوم رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله- را به ارث برده ‏اید؟

فرمود: آرى.

گفتم:

شما مى‏ توانید مرده را زنده کنید و کور مادرزاد و مبتلا به مرض پیسى را معالجه نمایید؟

و به آنچه مردم مى‏خورند و در خانه‏ هایشان ذخیره مى‏ کنند خبر دهید؟

فرمود: آرى، به اذن خدا.

سپس فرمود:

اى ابا محمّد! پیش بیا. نزدیکش رفتم.

پس آن حضرت دست به چهره و دیده من مالید.

ناگاه من دشت، کوه، آسمان و زمین را دیدم.

سپس بار دیگر دست بر صورت من کشید و به حالت اول برگشتم (مثل گذشته نابینا شدم).

آنگاه فرمود:

مى‏ خواهى که این چنین باشى و در روز قیامت چون مردم، حساب تو با خدا باشد، یا آنکه نابینا باشى و بى‏ حساب به بهشت بروى؟

گفتم:

مى ‏خواهم مثل اول باشم؛ زیرا بهشت را بیشتر دوست می دارم‏.

جلوه هاى اعجاز معصومین علیهم السلام ؛ ص214

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۱۵
محمد یونسی

                    

عبد الله بن اَبی یَعْفور

که از خواصّ یاران امام صادق (ع) است

به حضرت عرض کرد:

«به خدا قسم اگر اناری را به دو نیمه تقسیم کرده،

نصفش را حلال و نصف دیگر را حرام بنامی،

من بی چون و چرا تسلیم هستم.»

معرفت امام حق و پیروی از او ستون فقرات بصیرت مردان خداست. 

(برگرفته از نرم افزار هدایت در حکایت)  

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۳ ، ۰۸:۴۰
محمد یونسی