بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

حدیث موضوعی
بصیرت
این وبلاگ جهت معرفت افزایی بهتر و مفیدتر توسط طلبه ای کوچک راه اندازی شده است.
این وبلاگ منتظر نظرات راهگشای همه صاحبان فکر و اندیشه خواهد بود و آنها را در مسیر معرفت افزایی به کار خواهد زد.





Powered by WebGozar

آیه قرآن مهدویت امام زمان (عج)
کد لحظه شمار غیبت امام زمان برای وبلاگهای مهدویت
حدیث موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۴ تیر ۰۰، ۱۱:۱۵ - آلپ صنعت
    عالی
دانشنامه عاشورا
نویسندگان
وصیت شهدا
پیوندها
طبقه بندی موضوعی

من هزار دلیل بر نفى «خدا» دارم!!!

سه شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۱۹ ق.ظ
تصویر حدیثی : خودپسندی
وزیرى بود مقتدر و نیرومند که در عصر خود، بیشتر قدرت‏ها را به دست گرفته بود و کسى را یاراى مخالفت با او نبود،
 روزى به مجلسى که جمعى از دانشمندان دینى در آن حضور داشتند وارد شد و رو به آنها کرده گفت
 تا کى شما مى‏ گویید جهان را خدایى است؛
 من هزار دلیل بر نفى این سخن دارم.

این جمله را با غرور خاصّى ادا کرد، دانشمندان حاضر چون مى‏ دانستند او اهل منطق و استدلال نیست و توانایى و قدرت به قدرى او را مغرور ساخته که هیچ حرف حقّى در او نفوذ نخواهد کرد؛
با بی اعتنایى در برابر او سکوت کردند،
 سکوتى پرمعنى و تحقیرآمیز.

این جریان گذشت، بعد از مدتى وزیر، مورد اتهام قرار گرفت؛ حکومت وقت، وى را دستگیر کرده به زندان انداخت.

یکى از دانشمندان که آن روز در مجلس حاضر بود
 فکر کرد که موقع بیدارى وى رسیده است،
 اکنون که از مرکب غرور پیاده شده و پرده‏ هاى خودخواهى از جلو چشم او کنار رفته است،
 و حسّ حق ‏پذیرى در وى بیدار گردیده اگر با او تماس بگیرد و نصیحتش کند نتیجه‏ بخش خواهد بود؛
 اجازه ملاقات با وى را گرفت و به سراغش در زندان آمد،
همین که نزدیک آمد؛
 از پشت میله‏ ها مشاهده کرد که او در یک اطاق تنها؛
 قدم مى ‏زند و فکر مى‏ کند و اشعارى را زیر لب زمزمه می نماید؛ خوب گوش فراداد، دید این اشعار معروف را مى ‏خواند:

ما همه شیران ولى شیر عَلَم‏**** حمله‏ مان از باد باشد دم بدم!

حمله‏ مان پیدا و ناپیداست باد**** جان فداى آن‏که ناپیداست باد!

یعنى ما همانند نقش‏ هاى شیرى هستیم که روى پرچم‏ ها ترسیم مى ‏کنند، هنگامى که باد مى ‏وزد حرکتى دارد و گویا حمله مى‏ کند ولى در حقیقت از خود چیزى ندارد و وزش باد است که به او قدرت مى‏ دهد، ما هم هر قدر قدرتمندتر شویم از خود چیزى نداریم.

خدایى که این قدرت را به ما داده هر لحظه اراده کند، از ما مى‏ گیرد.

دانشمند مزبور دید نه تنها در این شرایط منکر خدا نیست، بلکه یک خداشناس داغ شده است؛
در عین حال بعد از آن‏که از او احوال‏پرسى کرد،
گفت: یادتان مى ‏آید که روزى گفتید:
 هزار دلیل بر نفى خدا دارید آمده‏ ام آن هزار دلیل را با یک دلیل پاسخ گویم:
 خداوند آن کسى است که آن قدرت عظیم را به این آسانى از تو گرفت، او سر به زیر انداخت و شرمنده شد و جوابى نداد،
 زیرا به اشتباه خود معترف بود و در درون جانش نور خدا را مى‏ دید.

  پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان، ص: 38

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی