بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

حدیث موضوعی
بصیرت
این وبلاگ جهت معرفت افزایی بهتر و مفیدتر توسط طلبه ای کوچک راه اندازی شده است.
این وبلاگ منتظر نظرات راهگشای همه صاحبان فکر و اندیشه خواهد بود و آنها را در مسیر معرفت افزایی به کار خواهد زد.





Powered by WebGozar

آیه قرآن مهدویت امام زمان (عج)
کد لحظه شمار غیبت امام زمان برای وبلاگهای مهدویت
حدیث موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۴ تیر ۰۰، ۱۱:۱۵ - آلپ صنعت
    عالی
دانشنامه عاشورا
نویسندگان
وصیت شهدا
پیوندها
طبقه بندی موضوعی

امان از روزی که پرده ها بالا روند!!!؟

دوشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۳، ۰۷:۴۷ ب.ظ

صفوان گوید:
 امام صادق(علیه السلام) فرمود:
 دو نفر مرد، همراه یک زن و یک نوزاد نزاعی داشتند،
 بحضور امام حسین (علیه السلام) آمدند.


 مرد اول گفت : زن مال من است (در نتیجه بچه نیز مال من است).


مرد دوم گفت : این فرزند مال من است .


 امام حسین (علیه السلام) به مرد اول فرمود: بنشین ، او نشست .
 آنگاه امام رو به زن کرد و فرمود:
 راست بگو قبل از آنکه پرده ها بالا رود.


زن گفت :

این مرد که نشسته همسر من است
و فرزند مال او است اما این مرد ایستاده را نمی شناسم .


امام (علیه السلام) به بچه شیرخوار رو کرد و فرمود:
به اذن خدا سخن بگو و خود را معرفی کن .


نوزاد با زبان گویا گفت :
پدر من نه این مرد است نه آن مرد، بلکه پدر من چوپان فلان طایفه می باشد.


به این ترتیب روشن شد که آن دو مرد هر دو در ادعای خود در مورد اینکه بچه مال آن ها است دروغ می گفتند.

داستان صاحبدلان / محمد محمدی اشتهاردی

نظرات  (۲)

موفق باشی
۰۶ بهمن ۹۳ ، ۲۰:۰۸ محمد یونسی
سلامت باشی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی