بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

حدیث موضوعی
بصیرت
این وبلاگ جهت معرفت افزایی بهتر و مفیدتر توسط طلبه ای کوچک راه اندازی شده است.
این وبلاگ منتظر نظرات راهگشای همه صاحبان فکر و اندیشه خواهد بود و آنها را در مسیر معرفت افزایی به کار خواهد زد.





Powered by WebGozar

آیه قرآن مهدویت امام زمان (عج)
کد لحظه شمار غیبت امام زمان برای وبلاگهای مهدویت
حدیث موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۴ تیر ۰۰، ۱۱:۱۵ - آلپ صنعت
    عالی
دانشنامه عاشورا
نویسندگان
وصیت شهدا
پیوندها
طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با موضوع «اخلاق :: فضایل :: احترام به حیوانات» ثبت شده است

گل قرمز
ذوالنون مصرى ،

یک زن غیر مسلمان را دید که

در فصل زمستان مقدارى گندم به دست گرفته

و براى پرندگان بیابان برد و جلو آنها ریخت .

به آن زن گفت :

تو که کافر هستى ،

این دانه دادن به پرندگان براى تو چه فایده دارد؟

زن گفت فایده داشته باشد یا نه ، من این کار را مى کنم .
چند ماه از این جریان گذشت ،

ذوالنون در مراسم حج شرکت کرد،

همان زن را در مکه دید که

همراه مسلمانان مراسم حج را بجا مى آورد.

آن زن وقتى ذوالنون را دید، به او گفت :

به خاطر همان یک مقدار گندم که به پرندگان دادم ،

خداوند نعمت اسلام را به من احسان نمود

و توفیق قبول اسلام را یافتم .

نام کتاب : عاقبت بخیران عالم ج 1
نویسنده : على محمد عبداللهى

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۳ ، ۱۷:۳۹
محمد یونسی
تصویر حدیثی : اشتباه نگیریم !
گویند:
عبد اللّه بن جعفر به قصد ملکى که داشت
 از خانه بیرون رفت و بر نخلستان گروهى وارد شد
که در آن غلامى سیاه کار مى‏ کرد و غذایش را برایش آوردند.
 در این حال سگى وارد نخلستان شد
و نزدیک غلام آمد.
غلام گرده نانى را به طرف او انداخت.


سگ نان را خورد پس دوّمى و سوّمى را انداخت
و سگ خورد و عبد اللّه نگاه مى‏ کرد.

پس گفت:
اى غلام هر روز غذایت چه اندازه است؟
 گفت: همان مقدارى که دیدى (سه گرده نان)
عبد اللّه گفت: پس چرا این سگ را بر خود ترجیح دادى؟
 غلام گفت:
در این جا سگى نیست؛
 این سگ از راه دورى آمده است و دوست نداشتم او را ناامید کنم.

عبد اللّه گفت: امروز چه مى‏ کنى؟
 گفت: امروز گرسنه مى‏ مانم.
عبد اللّه بن جعفر گفت:
 بر سخاوت نکوهش مى ‏شوم.
 همانا این غلام از من بخشنده‏ تر است.
پس نخلستان و غلام و متعلّقات آن را خرید
و غلام را آزاد کرد و نخلستان را به غلام بخشید.

راه روشن، ج‏6، ص: 116
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۲۵
محمد یونسی