بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

حدیث موضوعی
بصیرت
این وبلاگ جهت معرفت افزایی بهتر و مفیدتر توسط طلبه ای کوچک راه اندازی شده است.
این وبلاگ منتظر نظرات راهگشای همه صاحبان فکر و اندیشه خواهد بود و آنها را در مسیر معرفت افزایی به کار خواهد زد.





Powered by WebGozar

آیه قرآن مهدویت امام زمان (عج)
کد لحظه شمار غیبت امام زمان برای وبلاگهای مهدویت
حدیث موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۴ تیر ۰۰، ۱۱:۱۵ - آلپ صنعت
    عالی
دانشنامه عاشورا
نویسندگان
وصیت شهدا
پیوندها
طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با موضوع «اخلاق :: رذائل :: فریب و حیله» ثبت شده است

حدیث، پیامبر، حدیث تصویری،  لغزش،

در جریان جنگ صفین یک روز عمروعاص خود به میدان آمد

و مبارز طلبید که ناگهان على (ع ) جلو او در آمد.

آندم که متوجه شد على (ع ) حریف او شده است

در فکر حیله اى افتاد که خود را از ضربت او رهایى دهد.

على (ع ) با نیزه اى که در دست داشت به او حمله کرد

و او را از اسب بیانداخت .

عمروعاص به پشت افتاد

و براى اینکه خود را از دست حضرت على نجات دهد

عمدا پاى خود را بالا برد

و پیراهنش روى شکمش افتاد و عورتش نمایان گردید.

على (ع ) در دم صورت را برگرداند،

و گفت لعنت خدا بر تو باد...

برو که تو آزاد کرده عورت خویشى .

نام کتاب : گفتنیهاى تاریخ مؤ لف : على سپهرى اردکان

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۵۱
محمد یونسی

گویند زنى عاشق جوانى شد
از او طلب وصال کرد جوان حاضر نشد حاجت او را برآورد
 آن زن که دید تیر آرزویش بهدف مراد نرسید
 دست از آستین حیله بیرون آورده
 سپیده تخم‏ مرغ را بجامه خود ریخته
و باو آویخته با کمال رسوائى و بى‏ عفتى
 ...
 او را حضور امیر المؤمنین ع آورده فریاد زد
 این جوان به من درآویخته و مرا رسوا کرده
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۲۰
محمد یونسی
تصویر حدیثی : زیرکی
...و آنهایى که نقشه دارند همه را مى‏ خواهند بشکنند،
منتها بتدریج.

نمى‏ دانم این مَثَل پیش شما هست یا نیست که
یکى رفت توى باغش دید
که یک سیدى و یک آخوندى و یک مرد عامى
 دارند دزدى می کنند.
 رفت آنجا و گفت که خوب این آقا سید است و اولاد پیغمبر.
 بسیار خوب، این آقا از علماست و پایش روى چشم ما.
 اما تو مردیکه چه مى ‏گویى؟
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۱۷
محمد یونسی