بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

حدیث موضوعی
بصیرت
این وبلاگ جهت معرفت افزایی بهتر و مفیدتر توسط طلبه ای کوچک راه اندازی شده است.
این وبلاگ منتظر نظرات راهگشای همه صاحبان فکر و اندیشه خواهد بود و آنها را در مسیر معرفت افزایی به کار خواهد زد.





Powered by WebGozar

آیه قرآن مهدویت امام زمان (عج)
کد لحظه شمار غیبت امام زمان برای وبلاگهای مهدویت
حدیث موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۴ تیر ۰۰، ۱۱:۱۵ - آلپ صنعت
    عالی
دانشنامه عاشورا
نویسندگان
وصیت شهدا
پیوندها
طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مکه» ثبت شده است

صلوات

قرآن کریم :

اُدْعونى اَسْتَجِبْ لَکُمْ؛ سوره غافر، آیه ۶۰

بخوانید مرا،

تا پاسخ دهم شما را.
۱امام على علیه‏ السلام :

اَعْلَمُ النّاسِ بِاللّه‏ِ اَکْثَرُهُمْ لَهُ مَسْاَ لَةً ؛

خداشناس ‏ترین مردم،

پر درخواست‏ ترین آنان از خداست .

غرر الحکم ، ح ۳۲۶۰

۲

پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله :

یَدْخُلُ الْجَنَّةَ رَجُلانِ کانا یَعْمَلانِ عَمَلاً واحِدا ، فَیَرى اَحَدُهُما صاحِبَهُفَوْقَهُ ، فَیَقولُ : یا رَبِّ ، بِما اَعْطَیْتَهُ وَ کانَ عَمَلُنا واحِدا ؟فَیَقولُ اللّه‏ُ تَبارَکَ وَ تَعالى : سَاَ لَنى وَ لَمْ تَسْاَ لْنى ؛

دو نفر که هر دو یکسان عمل کرده‏ اند ،

وارد بهشت مى‏ شوند ،

امّا یکى از آن دو ،دیگرى را برتر از خود مى‏ بیند .

مى‏ گوید :

پروردگارا ! چرا او را برترى دادى ،

در حالى که عمل هر دوى ما یکسان بوده است؟

خداوند ـ تبارک و تعالى ـ مى‏ فرماید :

او از من درخواست مى‏ کرد

و تو درخواست نمى‏ کردى.

عدّة الداعى ، ص ۳۶

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۳ ، ۱۹:۰۰
محمد یونسی
35810611852586182859.jpg (500×707)مالک‏ بن دینار مى‏ گوید:
سفر حج کردم.
 جماعتى را در عرفات دیدم، به خود گفتم:
اى کاش مى‏ دانستم حج کدام یک از اینها قبول است
تا او را تهنیت بگویم و کدام حج مردود است تا او را تعزیت دهم.
 در خواب دیدم گوینده ‏اى مى‏ گوید:
خداوند، همه این جماعت را به نعمت مغفرت معزّز فرمود
 مگر محمدبن هارون بلخى را که حج او مردود است.
زمانى که صبح شد، به نزد اهالى خراسان آمدم
و از آنها احوال محمدبن هارون بلخى را پرسیدم.
 گفتند:

آن مرد عابد و زاهد است،
 او را باید در خرابه‏ هاى مکّه بیابى.
بعد از گردش زیاد، او را در خرابه ‏اى دیدم که
 دست در گردن بسته و زنجیر در پایش بود و در حالت نماز بود. همین که مرا دید، پرسید: تو کیستى؟
گفتم: مالک‏بن دینار.
 گفت: خواب دیده‏ اى؟
گفتم: آرى.
گفت: هر سال، مرد صالحى مثل تو در خصوص من خواب مى‏ بیند.

گفتم: سبب این امر چیست؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۱۲
محمد یونسی
god
عقبه از مشرکین و بت ‏پرستان مکه بود و با هم‏کیشان خود رفاقت تنگاتنگ داشت.

از دوستان نزدیک او ابىّ بن خلف بود که در سفر و حضر و در هر رفت و آمد و در هر کوى و برزن و در هر مجلسى با یکدیگر بودند،

رفیقى که در شیطان مسلکى و دیو صفتى کم نظیر بود!

عقبه از یک سفر تجارتى بازگشت

و عده‏ اى از بزرگان و اشراف مکه

از جمله؛

ادامه

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۱۰
محمد یونسی

تصویر حدیثی : اشتباه نگیریم !

او مردى شجاع و دلاور و از بزرگان شیعه در کوفه بود،

و نامه کوفیان را به عنوان آخرین قاصد در مکه تحویل امام علیه السلام داد.

امام نیز در جواب مردم کوفه،

قبل از اعزام مسلم بن عقیل،

وى را به عنوان پیک و نامه‏ رسان خویش به سوى مردم کوفه روانه ساخت.

او در کوفه ماند تا آنکه مسلم وارد کوفه شد و با مسلم بیعت کرد. مسلم بن عقیل نیز او را مجدداً با نامه‏ اى به سوى امام حسین علیه السلام فرستاد.

او براى مرتبه دوم در مکه به حضور امام علیه السلام شرفیاب شد و چون امام علیه السلام به او اجازه بازگشت به وطن را داد عرض کرد: نه بخدا قسم تو را رها نخواهم کرد تا حق رسول خدا صلى الله علیه و آله را درباره‏ ات مراعات کرده باشم.
آنگاه افزود:

«وَاللَّهِ لَوْ أَعْلَمُ أَنِّی أُقتَلُ ثُمَّ أُحْیا ثُمَّ أُحْرَقُ ثُمَّ أُذْرى‏ وَیُفعَلُ بِی ذلِکَ سَبْعینَ مَرَّةً، ما فارَقْتُکَ حَتَّى أَلْقى‏ حَمامِی دُونَکَ وَکَیْفَ أَفْعَلُ ذلِکَ وَإنَّما هِیَ مَوْتَةٌ أَوْ قَتْلَةٌ واحِدَةٌ ثُمَّ هِیَ بَعْدُ الْکَرامَةُ الَّتی‏ لَا انْقَضاءَ لَها أَبَداً؛

به خدا سوگند!

اگر بدانم که کشته مى‏ شوم سپس زنده مى‏ گردم،

آنگاه مرا مى ‏سوزانند و خاکسترم را به باد مى‏ دهند

و این کار را با من هفتاد بار انجام دهند

هرگز از شما جدا نمى ‏شوم تا آنکه در راه تو جان دهم،

چرا چنین نکنم

در حالى که مرگ یا کشته شدن تنها یک بار است و پس از آن کرامتى است که انتهایى ندارد!».

« بحارالانوار، ج 45، ص 70 و مقتل الحسین مقرّم، ص 88»

روز عاشورا هنگامى که امام علیه السلام در زیر باران تیرها به نماز ایستاد

«سعید بن عبداللَّه»

و تنى چند از یاران فداکار آن حضرت در پیش روى امام ایستادند و بدن خویش را سپر تیرها کردند

و درد تیرها را با تمام توان در صورت و سینه و پهلوى خود به جان خریدند،

سعید با اصابت سیزده تیر در بدنش بر زمین افتاد و گفت:

«أَللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ لَعْنَ عادٍ وَثَمُودَ، أَللَّهُمَّ أَبْلِغْ نَبِیَّکَ عَنِّی السَّلامَ وَابْلِغْهُ ما لَقیتُ مِنْ أَلَمِ الْجَراحِ فَإنِّی ارَدْتُ ثَوابَکَ فِی نُصْرَةِ ذُرِّیَّةِ نَبِیِّکَ؛

خدایا این جماعت را از رحمت خود دور ساز!

چنانکه با قوم عاد و ثمود کردى،

خداوندا سلامم را به پیامبرت ابلاغ کن

و از دردى که به من رسیده او را با خبر ساز،

که

هدفم از تحمل این همه درد و رنج

در راه یارى ذریه پیامبرت،

براى رسیدن به پاداش تو است».

آنگاه چشمانش را گشود

و به چهره نورانى امام نگریست و عرض کرد:

  «أَوَفَیْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ؛

آیا به وظیفه‏ ام عمل کردم و وفا نمودم؟».

امام علیه السلام در پاسخ فرمود:

«نَعَمْ، أَنْتَ أَمامِی فِی الْجَنَّةِ؛

آرى، تو پیشاپیش من به بهشت خواهى رفت».

«سعید بن عبداللَّه»

با شنیدن این کلام غرق سرور و شادى شد و جان به جان آفرین تسلیم کرد.

«اعیان الشیعة، ج 1، ص 606 و ابصارالعین، ص 126»

(برگرفته از کتاب عاشورا ریشه‏ها انگیزه‏ها، رویدادها پیامدها، ص: 467)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۳ ، ۰۶:۵۸
محمد یونسی