چهل حدیث «بینش و حکمت»
بخش اوّل:
بینش پیامبران
بینش حضرتعیسی علیهالسلام
1 قیلَ لِعیسَی بْنِ مَرْیمَ علیه السلام: کیفَ اَصْبَحْتَ یا رُوحَ اللّهِ؟ قالَ: اَصْبَـحتُ وَ رَبّی تَبارَک وَ تَعالی مِن فَوْقی، وَالنّارُ اَمامی، وَالْمَـوْتُ فی طَلَبی، لا اَمْلِک ما اَرْجُو، وَ لا اُطیـقُ دَفْـعَ مـا اَکرَهُ، فَاَی فَـقیرٍ اَفْقَرُ مِنّی.
به حضرت عیسی علیه السلام گفته شد:
ای روح خدا چطور صبح
کردی؟
فرمود:
صبـح را آغـاز کردم در حالی که پروردگارم بالای سر من است،
و آتش (جهنّم) پـیش رویم،
و مرگ در طـلب من است،
آنـچه را امیـدوارم در اختیار من نیست (و مالک آن نیستم)،
و از دورکـردن آنچه دوست ندارم عاجـزم
بنابراین چه کسـی از من فقـیرتر است.
نگرانی حضرتعیسی علیهالسلام
در ذکر اسامى والقاب و کنیه هاى آن حضرت و وجه تسمیه آنها
در اسما و القاب و کنیه هاى شریفه حضرت مهدى صلوات اللّه علیه که
در قرآن مجید و سایر کتب سماویه و اخبار اهل بیت علیهم السلام
والسنه روات و محدّثین ، مذکور و در کتب اخبار و سیَر و رجال ثبت شده ،
با اشاره به ستر آن و به همان طریق که علماى اعلام ،
اسامى و القاب حضرت رسول صلى الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام را ذکر نمودند؛
در این مقام سلوک نمودم ،
با تحرّز از بعضى استنباط مستحسنه که دیگران در این مقام کردند
که اگر در این جا رعایت مى کردم ،
اضعاف موجود مذکور مى شد و بر تمامى آنها اطلاق اسم مى شود،
چنانچه در باب چهارم بیاید.
اسما والقاب و کنیه هاى آن حضرت و وجه تسمیه آنها
آنچه در این جا ذکر مى شود،
182 اسم است .
اول :
(احمد)
شیخ صدوق در (کمال الدین ) روایت کرده
از امیرالمؤ منین علیه السلام که فرمود:
(بیرون مى آید مردى از فرزندان من در آخرالزمان ... .)
تا آنکه فرمود:
(براى او دو اسم است ،
اسمى مخفى و اسمى ظاهر،
اما اسمى که مخفى است ، احمد است .الخ )
در (غیبت ) شیخ طوسى روایت شده ،
از حذیفه که گفت :
شنیدم رسول خدا صلى الله علیه و آله را که ذکر کرد
مهدى را،
پس فرمود:
(بیعت مى کنند با او، میان رکن و مقام .
اسم او احمد است و عبداللّه و مهدى ؛ پس اینها نامهاى اوست .)
در تاریخ (ابن خشاب ) و غیره ، روایت است که :
(آن جناب ، صاحب دو اسم است و ظاهرا مراد،
دو اسم مبارک رسول خدا صلى الله علیه و آله باشد.)
دوم :
(اصل )
چهل حدیث « راستگویی و دروغگویی »
قالَ اللّه ُ تَبارَکَ وَ تَعالى:
وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللّه ُ الَّذینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبینَ.
سوره عنکبوت / آیه 3
خداوند کسانى را که قبل از شما بودند مـورد امتـحـان و آزمـایش قـرار داد،
تا معلوم شود [کدام در گفتار وکردارشان ]راستگو و [ کدام یـک ]دروغـگو هستـند.
بخش اول:
راستگویى
جایگاه راستگو در قیامت
1
قالَ النَّبِىُّ صلی الله علیه و آله:
اَقْرَبُکُمْ مِنىّ غَدا فِى الْمَوْقِفِ اَصْـدَقُکُمْ فِى الْحَـدیثِ وَ اَدّاکُمْ لِلأمانَةِ وَ اَوْفاکُمْ بِالْعَهْدِ وَ اَحْسَنُکُمْ خُلْقا وَ اَقْرَبُکُمْ مِنَ النّاسِ.
لآلى الاخبار، ج 5، حدیث 253
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
کسانى که در سخن گفتن راستگوتر و در اداى امانت مواظب تر و در عهد و پیمان با وفاتر و در اخــلاق نیـکوتر و با مردم صمیمى تر هستند، در قیامت به من از همه نزدیکترند.
از امام علی (ع) نقل شده فرمود:
سه گاو نر بزرگ
که یکی سیاه و دیگری سفید و سومی سرخ رنگ بود،
در علفزاری با هم با کمال اتحاد می چریدند،
در آن علفزار شیری وجود داشت
که هرگز قادر نبود به آن سه گاو آسیبی برساند،
تا اینکه شیر نقشه ایجاد تفرقه بین آنها را کشید،
نخست به گاو سیاه و سرخ گفت:
کسی
نمی تواند از حال ما در این علفزار خرم مطلع شود
مگر از ناحیه گاو سفید،
زیرا سفیدی رنگ او از دور پیدا است،
ولی رنگ من مانند رنگ شما تیره و
پنهان است،
و اگر بگذارید به او حمله کنم و او را بخورم،
پس از او این علفزار برای ما سه موجود باقی می ماند.
گاو سیاه و سرخ،
نصیحت شیر را پذیرفتند،
و شیر به گاو سفید حمله کرد و او را درید و خورد.
چند روز دیگر که شیر گرسنه شده بود،
محرمانه به گاوسرخ گفت:
رنگ من و تو همسان است،
بگذار گاو سیاه را بخورم
و این سرزمین پر علف برای من و تو همرنگ هستیم باقی بماند.
گاو سرخ اغفال شد
و اجازه داد،
شیر در فرصت مناسبی به گاو سیاه حمله کرد و او را درید و خورد.
پس از چند روزی با کمال صراحت به گاو سرخ گفت:
تو را نیز خواهم خورد، روز موعود فرا رسید،
شیر به گاو سرخ گفت:
حتما تو را می درم و می خورم،
گاو سرخ گفت:
به من مهلت بده تا سخنی را سه بار بلند بگویم بعد مرا بخور،
شیر به او مهلت داد.
گاو سرخ فریاد زد:
آهای چرندگان!
از خواب غفلت بیدار شوید من در همان روز که گاو سفید خورده شد،
خورده شدم.
یعنی همان هنگام که بر اثر هواپرستی و غفلت،
بین ما ایجاد تفرقه شد، سنگ زیرین سقوط ما پایه گذاری گردید،
و امروز دشمن از آن استفاده کرد
و ضربه نهائی خود را بر من وارد ساخت.
داستان دوستان / محمد محمدی اشتهاردی
روایت است که سیاهی را نزد
شاه مردان
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام آوردند که
دزدی کرده بود
حضرت به
او فرمود:
ای اسود!
تو دزدی ؟
گفت :
آری یا امیرالمؤمنین.
حضرت فرمود:
آیا قیمت آنچه دزدیدی به یک دانگ و نیم زر می رسد؟
گفت :
بله یا امیرالمؤمنین !
حضرت فرمود:
یک بار دیگر از تو بپرسم ،
اگر اعتراف آوردی دست ترا ببرم .
گفت :
چنان کن یا امیرالمؤمنین !
حضرت بار دیگر از وی بپرسید و او اعتراف آورد.
امیرالمؤمنین علیه السلام دست راستش را ببرید.
آن سیاه، دست بریده را در دست چپ گرفت و بیرون رفت .
خون از دستش می چکید.
ابن کرار به وی رسید، گفت :
یا اسود! دست تو را که برید؟
گفت :
امیرالمؤمنین ،
پیشرو
سفیدرویان و سفید دستان
و مولای من و مولای جمله مخلوقات
و وصی بهترین پیغمبران .
ابن کرار گفت :
او دست تو را بریده است و تو مدح و ثنای او می گویی ؟
گفت :
چگونه نگویم که دوستی او با گوشت و پوست و خون من آمیخته است .
وی دست من را به حق برید، نه به باطل .
ابن کرار پیش امیرالمؤمنین علیه السلام آمد
و آنچه شنیده بود باز گفت ،
امیرالمؤمنین علیه السلام گفت :
ما را دوستانی باشند که اگر به ناخن پاره پاره شان کنیم ،
جز در دوستی نیفزاید
و دشمنانی نیز باشند که
اگر عسل در گلویشان کنیم ، جز دشمنی نیفزاید.
امیرالمؤمنین علیه السلام ،
فرزندش حسن علیه السلام را فرمود که آن سیاه را باز آورد.
حضرت فرمود : ای اسود!
من دست تو را بریدم ، تو مدح و ثنای من کردی!
مرد سیاه گفت:
من که باشم که ثنای تو کنم .
حضرت دست او بر جای خود نهاد
و
ردای مبارک خود بر وی افکند
و دعایی بر آنجا خواند،
در همان حال دست وی
درست شد،
چنانکه گویی هرگز نبریده اند.
داستان عارفان/کاظم مقدم
به نقل از پایگاه اندیشه قم
تشرف ملا احمد مقدس اردبیلی
------------------------
سید میر علام تفرشی ، که از شاگردان فاضل مقدس اردبیلی (ره ) است ،
می گوید: شبی در صحن مقدس امیرالمؤمنین (ع ) راه می رفتم .
خیلی از شب گذشته بود.
ناگاه شخصی را دیـدم کـه به سمت حرم مطهر می آید.
من نیز به سمت او رفتم ، وقتی نزدیک شدم ،
دیدم استاد ما ملا احمد اردبیلی است .
خـود را از او مخفی کردم ،
تا آن که نزدیک در حرم رسید و با این که در بسته بود،
معاویه عده ای از صحابه و تابعین
دروغگو را
با پول خریده بود
تا آنها بر ضد امام علی (ع)، حدیث جعل کنند،
مانند ابوهریره، عمروعاص و مغیره بن شعبه از صحابه،
و مانند عروه بن زبیر
از تابعین.
ابوهریره بعد از
شهادت علی (ع) به کوفه آمده بود،
و با طرفندهای عجیبی،(با حمایت از قدرت
معاویه)
مطالبی را که با شأن علی (ع) نامناسب بود،
می بافت و به پیامبر(ص) نسبت می داد،
شبها کنار باب الکنده مسجد کوفه می نشست
و عده ای را با اراجیف خود منحرف می کرد.
شبی یکی از جوانان غیور و آگاه کوفه در
جلسه او شرکت کرد،
پس از شنیدن گفتار بی اساس او،
خطاب به او گفت:
تو را به خدا سوگند می دهم
آیا شنیده ای که رسول خدا در مورد علی (ع) این دعا
را کرد:
اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه:
خدایا دوست بدار،
کسی را که علی (ع) را دوست بدارد
و دشمن بدار کسی را که علی (ع) را دشمن دارد.
ابوهریره (دید نمی تواند این حدیث روشن و قاطع را رد کند)
گفت:
اللهم نعم:
خدا را گواه می گیرم آری شنیده ام.
جوان
غیور گفت:
بنابرین، خدا را گواه می گیرم که
تو دشمن علی (ع) را دوست می
داری
و دوست علی (ع) را دشمن داری
(پس مشمول نفرین رسول خدا(ص) هستی)،
سپس آن
جوان بر خاست
و با کمال بی اعتنائی آن جلسه را ترک نمود.
داستان دوستان / محمد محمدی اشتهاردی
به نقل از پایگاه اندیشه قم
کتاب سعادت بشر و معجزه جاوید پیامبر بزرگ اسلام، حضرت محمد مصطفی (ص) است.
در اینجا به دانستنیهای جالبی از قرآن اشاره میکنیم.
آیا میدانید که ...
چهار عبارت قرآنی هست که در هر یک از آنها، چهار تشدید متوالی وجود دارد:
1. نسیّاً رَّبُّ السّماوات (مریم، 64 و 65)؛
2. فی بحرٍ لُّجّیٍّ یَّغْشاه موج (نور، 40)؛
3. قولاً مّن رَّبٍّ رَّحیم (یس، 58)؛
4. ولقد زّیّنّا السَّماءَ (ملک، 5)
آیا میدانید که ...
تعداد 1015030 نقطه در قرآن بکار رفته است.
آیا میدانید که ...
تعداد 5098 محل وقف در قرآن وجود دارد.
آیا میدانید که ...
تعداد 39586 عدد کسره در قرآن بکار برده شده است.
آیا میدانید که ...
قرآن در 23 سال بر پیامبر نازل شد.
--------------------------------------------------
آیا میدانید که ...
تعداد 19253 عدد تشدید در قرآن بکار برده شده است.
آیا میدانید که ...
بهترین نوشیدنی که در قرآن ذکر شده، شیر میباشد.
آیا میدانید که ...
بهترین خوردنی که در قرآن ذکر شده، عسل میباشد.
آیا میدانید که ...
بزرگترین عدد در سوره صافات آیه 147 آمده که صد هزار میباشد.
آیا میدانید که ...
کمترین حرفی که در قرآن بکار رفته، حرف (ظاء) میباشد.
--------------------------------------------------
آیا میدانید که ...
در سوره نساء به قوانین ازدواج اشاره شده است.
آیا میدانید که ...
آیهای که سر بریده امام حسین (ع) در شام تلاوت نمود، آیه 9 سوره کهف میباشد.
آیا میدانید که ...
در آیه 6 سوره مائده، مراحل وضو بیان شده است.
آیا میدانید که ...
حضرت سلیمان نخستین شخصی بود که «بسم الله الرحمن الرحیم» نوشت.
آیا میدانید که ...
حضرت موسی (ع) داماد حضرت شعیب (ع) بود.
--------------------------------------------------
آیا میدانید که ...
بزرگترین سوره قرآن دارای 25500 حرف میباشد.
آیا میدانید که ...
تعداد کلمات سوره تکویر برابر با تعداد سورههای قرآن است.
آیا میدانید که ...
سوره اخلاص به نسب نامه خداوند معروف است.
آیا میدانید که ...
سوره حمد دو بار بر پیامبر نازل شده، یکبار در مکه و یکبار در مدینه.
آیا میدانید که ...
سوره عادیات منسوب به حضرت علی (ع) است.
--------------------------------------------------
آیا میدانید که ...
حضرت ادریس (ع) اولین شخصی بود که لباس دوخت و خط نوشت.
آیا میدانید که ...
پرندهای که در دربار حضرت سلیمان (ع) خدمت میکرد، (هدهد) نام داشت.
آیا میدانید که ...
به حیوانی که از طرف خدا وحی شد، زنبور بود. (آیه 68 سوره نحل)
آیا میدانید که ...
صحیفه سجادیه به خواهر قرآن معروف است.
آیا میدانید که ...
رودکی، ناصرخسرو و حافظ شاعرانی بودند که در نوجوانی حافظ کل قرآن بودند.
--------------------------------------------------
آیا میدانید که ...
سلمان فارسی اولین شخصی بود که سوره حمد را به زبان فارسی ترجمه کرد.
آیا میدانید که ...
استاد محمود خلیل الحصری، اولین کسی بود که قرآن را به روش ترتیل خواند.
آیا میدانید که ...
قرآن دارای 114 سوره است.
آیا میدانید که ...
قرآن دارای 30 جزء است.
آیا میدانید که ...
قرآن دارای 120 حزب است.
منبع :
anjoman.tebyan.net
آیا شهادت حضرت محسن (ع) با این سخن پیامبر (ص) که خطاب به حضرت زهرا (س) فرمود :
تو نخستین کس از اهل بیتم هستی که به من ملحق می شوی ، در تعارض نیست ؟
طبق روایت های متواتر سنی وشیعه، فاطمه رضی الله عنها نخستین فرد از اهل بیت بود که پس از رحلت رسول خدا (ص) به آن حضرت ملحق شد.
از طرف دیگر طبق ادعای شیعه، محسن شهید، برادر حسن وحسین وپسر حضرت فاطمه علیهم السلام می باشد؛ یعنی او از اهل بیت است؛ ولی او زودتر از مادرش از دنیا رفته است.
آیا رسول الله (نعوذ بالله) اشتباه گفته است،
یا اصلا محسنی در کار نبوده؟
نقد و بررسی:
آیا در صحیح بخاری ، حدیثی در بارهء حرمت آزار و اذیت فاطمهء زهرا س وجود دارد؟
پاسخ :
روایت اول :
حدثنا أبو الولید حدثنا ابن عیینة عن عمر و ابن دینار عن ابن أبی ملیکة عن المِسْوَر بن مَخْرَمَة أنّ رسول اللّه صلی اللّه علیه وسلم قال: «فاطمة بَضْعَة منّی فمن أغضبها أغضبنی».
رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود:
فاطمه پاره تن من است؛
کسی که او را به خشم در آورد مرا به خشم آورده است.
صحیح البخاری 4/210، (ص 710، ح 3714)، کتاب فضائل الصحابة، ب 12 ـ باب مَنَاقِبُ قَرَابَةِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیهوسلم . و4/219، (ص 717، ح 3767) کتاب فضائل الصحابة، ب 29 ـ باب مَنَاقِبُ فَاطِمَةَ عَلَیْهَا السَّلاَمُ .
عَنِ ابْنِ أَبِی مُلَیْکَةَ، عَنِ الْمِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَةَ، قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم یَقُولُ وَهْوَ عَلَی الْمِنْبَرِ: «إِنَّ بَنِی هِشَامِ بْنِ الْمُغِیرَةِ اسْتَأْذَنُوا فِی أَنْ یُنْکِحُوا ابْنَتَهُمْ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِب فَلاَ آذَنُ، ثُمَّ لاَ آذَنُ، ثُمَّ لاَ آذَنُ، إِلاَّ أَنْ یُرِیدَ ابْنُ أَبِی طَالِب أَنْ یُطَلِّقَ ابْنَتِی وَیَنْکِحَ ابْنَتَهُمْ، فَإِنَّمَا هِیَ بَضْعَةٌ مِنِّی، یُرِیبُنِی مَا أَرَابَهَا وَیُؤْذِینِی مَا آذَاهَا».
مسور می گوید:
از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیدم که روی منبر فرمود: ...
فاطمه پاره تن من است،
مرا اندوهگین می کند آنچه او را اندوهگین سازد
واذیت می کند مرا آنچه که او را اذیت کند.
صحیح البخاری ج 6، ص 158، ح 5230، کتاب النکاح، ب 109 ـ باب ذَبِّ الرَّجُلِ عَنِ ابْنَتِهِ، فِی الْغَیْرَةِ وَالإِنْصَافِ .
صحیح مسلم، ج 7، ص 141، ح 6201، کتاب فضائل الصحابة رضی الله تعالی عنهم، ب 15 ـباب فَضَائِلِ فَاطِمَةَ بِنْتِ النَّبِیِّ عَلَیْهَا الصَّلاَةُ وَالسَّلاَمُ .
روایت دوم :
«فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم فَهَجَرَتْ أَبَا بَکْر، فَلَمْ تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حَتَّی تُوُفِّیَتْ».
پس فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله
بر ابوبکر خشم گرفت؛
و با ابو بکر قطع رابطه کرد تا این که وفات یافت.
صحیح البخاری: 4/42، ح 3093، کتاب فرض الخمس، ب 1 ـ باب فَرْضِ الْخُمُسِ .
و نیز در روایت دیگری بخاری نقل می کند :
فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ عَلَی أَبِی بَکْر فِی ذَلِکَ - قَالَ - فَهَجَرَتْهُ فَلَمْ تُکَلِّمْهُ حَتَّی تُوُفِّیَتْ .
پس فاطمه بر ابو بکر غضب کرد
و با او سخن نگفت تا این که وفات یافت.
صحیح البخاری: 5/82، (ص 802 ح 4240) کتاب المغازی، ب 38 ـ باب غَزْوَةُ خَیْبَرَ.
صحیح مسلم: ج 5، ص 154، ح 4471، کتاب الجهاد والسیر (المغازی )، ب 16 ـ باب قَوْلِ النَّبِیِّ صلی الله علیه وسلم، ج لاَ نُورَثُ مَا تَرَکْنَا فَهُوَ صَدَقَةٌ.
و در روایت سوم می نویسد :
فَهَجَرَتْهُ فَاطِمَةُ، فَلَمْ تُکَلِّمْهُ حَتَّی مَاتَتْ .
فاطمه با ابو بکر قطع رابطه کرد
و سخن نگفت تا این که از دنیا رفت.
صحیح البخاری، ج 8، ص 3، ح 6726، کتاب الفرائض، ب 3 ـ باب قَوْلِ النَّبِیِّ صلی الله علیه وسلم لاَ نُورَثُ مَا تَرَکْنَا صَدَقَةٌ .
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)
طرح شبهه:
چگونه می توان باور داشت که با وجود علی (ع) در درون منزل، همسر او برای باز کردن در خانه برود! چرا خود علی (ع) برای بازکردن در نرفت؟
نقد و بررسی:
أوّلاً: آن چه که از برخی از روایات استفاده می شود: حضرت فاطمه سلام الله علیها نزدیک در ورودی منزل نشسته بود و با دیدن عمر و همراهان وی، در را به روی آنان بست.
مرحوم عیاشی در تفسیر، شیخ مفید در الإختصاص و... نوشته اند:
طرح شبهه :
مردم مدینه نسبت قومی و خویشاوندی با پیامبر داشتند مادر پیامبر از آنجا بود و مادر عبدالمطلب (سلمی) نیز از قبیله قدرتمند خزرج بود به همین خاطر مردم مدینه (مخصوصا خزرج) خودشان را اخوال رسول (یعنی داییهای پیامبر) می دانستند.
افزون بر همه اینها پیامبر اکرم (ص) توانستند هزارا نفر فدایی تربیت نمایند که حاضر بودند در راه خدا و دفاع از ایشان و خانواده شان جانهایشان را فدا کنند. در صورتی که این مطلب دروغ را که دشمنان اسلام درست کرده اند بپذیریم چه شد که بنی هاشم، سیلی خوردن دختر رسول خدا و آتش گرفتن در خانه، کشته شدن محسن شش ماه و... را ببینید؛ ولی به یک باره لب فرو بسته و کوچکترین اعتراضی ننمایند؟
آنهمه مسلمان مخلص و فدایی و مخصوصا مردم مدینه که با پیامبر رابطه خویشاوندی و قومی داشتند چه شد همه یکپارچه سکوت نموده کوچکترین حرف و اعتراضی ننمودند؟
نقد و بررسی:
در ابتدا باید گفت که این مطلب تنها نوعی استبعاد است؛ نه دلیل؛ زیرا روایاتی که دلالت بر هجوم به خانه فاطمه زهرا و امیر مؤمنان می کند، در کتب اهل سنت ( نه کتب شیعه) و با سند صحیح نقل شده است. بنابر این، این کلمات بیشتر کلماتی خطابی و بازی با احساسات است و نه بحث منطقی.
نقش قبیله اسلم در تحکیم حکومت ابوبکر:
در روایات آمده است که «اگر علی ـ علیه السّلام ـ نبود برای حضرت فاطمه (س) همتایی پیدا نمی شد» و همچنین در مورد حضرت زهرا (س) نیز ذکر شده است که «اگر زهرا (س) نبود همتایی برای علی ـ علیه السّلام ـ پیدا نمی شد» سؤال این است که چرا حضرت علی ـ علیه السّلام ـ بعد از حضرت زهرا (س) ازدواج دیگری کردند؟ آیا روایت اشکال دارد یا اینکه دلیل دیگری دارد؟
ازدواج حضرت علی ـ علیه السّلام ـ با حضرت زهرا (س) ازدواجی بی نظیر است و این بی نظیری از جنبه های مختلف است از جمله:
1. ازدواج آنان به امر خدا بوده و از آسمان نازل شده است[1].
2. هر دو معصوم بوده اند چرا که آنان جزء اهل بیت پیامبرند و آیة تطهیر[2] در شأن ایشان نازل شده و عصمت آن خاندان پاک را به تمام جهانیان اعلام کرده است.