بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

حدیث موضوعی
بصیرت
این وبلاگ جهت معرفت افزایی بهتر و مفیدتر توسط طلبه ای کوچک راه اندازی شده است.
این وبلاگ منتظر نظرات راهگشای همه صاحبان فکر و اندیشه خواهد بود و آنها را در مسیر معرفت افزایی به کار خواهد زد.





Powered by WebGozar

آیه قرآن مهدویت امام زمان (عج)
کد لحظه شمار غیبت امام زمان برای وبلاگهای مهدویت
حدیث موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۴ تیر ۰۰، ۱۱:۱۵ - آلپ صنعت
    عالی
دانشنامه عاشورا
نویسندگان
وصیت شهدا
پیوندها
طبقه بندی موضوعی

۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مرگ» ثبت شده است


تصویر حدیثی : باشگاه خودسازی
حجه الاسلام و المسلمین حاج شیخ صدرالدین حائری فرمودند:
من خدمت علامه طباطبائی رضوان الله تعالی علیه عرض کردم:
 آقا! شنیده ام که زمانی شما سر به سجده گذاشته،
 گفته اید: یا مرگ یا فهم.
و بعد از آن، خدا به شما چنان فهمی عنایت کرده است که دیگر مسائل پیش شما مجهول نمی ماند
 من می خواهم این مطلب را از خود شما بشنوم.
 علامه طباطبایی فرمودند:
 من مشغول خواندن کتاب سیوطی بودم که استاد از من امتحان گرفت،
اما من در امتحان موفق نبودم
استاد رو به من کرده و گفت:
وقت من و خودت را تلف کردی این حرف بر من بسیار ناگوار آمد.
 آنگاه عملی را انجام دادم که از آن موقع به بعد مورد عنایت خداوند سبحان قرار گرفتم.
پرسیدم ازآن به بعد مجهولی نداشته اید؟
 فرمودند:
به عنایت خدا تاکنون چنین بوده است.


(برگرفته از نرم افزار هدایت در حکایت به نقل از روزنه هایی ازعالم غیب-آیت الله سید محسن)
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۳ ، ۰۷:۱۰
محمد یونسی

تصویر حدیثی : اشتباه نگیریم !

او مردى شجاع و دلاور و از بزرگان شیعه در کوفه بود،

و نامه کوفیان را به عنوان آخرین قاصد در مکه تحویل امام علیه السلام داد.

امام نیز در جواب مردم کوفه،

قبل از اعزام مسلم بن عقیل،

وى را به عنوان پیک و نامه‏ رسان خویش به سوى مردم کوفه روانه ساخت.

او در کوفه ماند تا آنکه مسلم وارد کوفه شد و با مسلم بیعت کرد. مسلم بن عقیل نیز او را مجدداً با نامه‏ اى به سوى امام حسین علیه السلام فرستاد.

او براى مرتبه دوم در مکه به حضور امام علیه السلام شرفیاب شد و چون امام علیه السلام به او اجازه بازگشت به وطن را داد عرض کرد: نه بخدا قسم تو را رها نخواهم کرد تا حق رسول خدا صلى الله علیه و آله را درباره‏ ات مراعات کرده باشم.
آنگاه افزود:

«وَاللَّهِ لَوْ أَعْلَمُ أَنِّی أُقتَلُ ثُمَّ أُحْیا ثُمَّ أُحْرَقُ ثُمَّ أُذْرى‏ وَیُفعَلُ بِی ذلِکَ سَبْعینَ مَرَّةً، ما فارَقْتُکَ حَتَّى أَلْقى‏ حَمامِی دُونَکَ وَکَیْفَ أَفْعَلُ ذلِکَ وَإنَّما هِیَ مَوْتَةٌ أَوْ قَتْلَةٌ واحِدَةٌ ثُمَّ هِیَ بَعْدُ الْکَرامَةُ الَّتی‏ لَا انْقَضاءَ لَها أَبَداً؛

به خدا سوگند!

اگر بدانم که کشته مى‏ شوم سپس زنده مى‏ گردم،

آنگاه مرا مى ‏سوزانند و خاکسترم را به باد مى‏ دهند

و این کار را با من هفتاد بار انجام دهند

هرگز از شما جدا نمى ‏شوم تا آنکه در راه تو جان دهم،

چرا چنین نکنم

در حالى که مرگ یا کشته شدن تنها یک بار است و پس از آن کرامتى است که انتهایى ندارد!».

« بحارالانوار، ج 45، ص 70 و مقتل الحسین مقرّم، ص 88»

روز عاشورا هنگامى که امام علیه السلام در زیر باران تیرها به نماز ایستاد

«سعید بن عبداللَّه»

و تنى چند از یاران فداکار آن حضرت در پیش روى امام ایستادند و بدن خویش را سپر تیرها کردند

و درد تیرها را با تمام توان در صورت و سینه و پهلوى خود به جان خریدند،

سعید با اصابت سیزده تیر در بدنش بر زمین افتاد و گفت:

«أَللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ لَعْنَ عادٍ وَثَمُودَ، أَللَّهُمَّ أَبْلِغْ نَبِیَّکَ عَنِّی السَّلامَ وَابْلِغْهُ ما لَقیتُ مِنْ أَلَمِ الْجَراحِ فَإنِّی ارَدْتُ ثَوابَکَ فِی نُصْرَةِ ذُرِّیَّةِ نَبِیِّکَ؛

خدایا این جماعت را از رحمت خود دور ساز!

چنانکه با قوم عاد و ثمود کردى،

خداوندا سلامم را به پیامبرت ابلاغ کن

و از دردى که به من رسیده او را با خبر ساز،

که

هدفم از تحمل این همه درد و رنج

در راه یارى ذریه پیامبرت،

براى رسیدن به پاداش تو است».

آنگاه چشمانش را گشود

و به چهره نورانى امام نگریست و عرض کرد:

  «أَوَفَیْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ؛

آیا به وظیفه‏ ام عمل کردم و وفا نمودم؟».

امام علیه السلام در پاسخ فرمود:

«نَعَمْ، أَنْتَ أَمامِی فِی الْجَنَّةِ؛

آرى، تو پیشاپیش من به بهشت خواهى رفت».

«سعید بن عبداللَّه»

با شنیدن این کلام غرق سرور و شادى شد و جان به جان آفرین تسلیم کرد.

«اعیان الشیعة، ج 1، ص 606 و ابصارالعین، ص 126»

(برگرفته از کتاب عاشورا ریشه‏ها انگیزه‏ها، رویدادها پیامدها، ص: 467)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۳ ، ۰۶:۵۸
محمد یونسی

تصویر حدیثی : حب علی علیه السلام
در قندهار شخصی از نیکان بنام محب علی مشهور بود
و محبت حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام
تمام دل او را احاطه کرده
و بدرجه عشق به آن بزرگوار رسیده بود
بطوریکه هرگاه به او می گفتند
محب علی « بیدار علی باش»
از حال طبیعی خارج می شد
و بی اختیار اشکش جاری می گردید
 و چون از دنیا رفت در غسال خانه غسلش می دادند.
 رفقایش گریه می کردند
رفیقی در آنحال او را صدا زد
و گفت محب علی « بیدار علی باش»
ناگاه دست راستش بلند شد
و آرام، آرام بر سینه خود گذاشت
چون این موضوع فاش شد
شیعیان قندهار دسته دسته برای تماشا آمدند
و چون آن منظره را می دیدند
همه از روی شوق گریان می شدند
و تا آخر غسل دادن همینطور دستش روی سینه اش بود.

(برگرفته از نرم افزار هدایت در حکایت)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۳ ، ۰۸:۳۲
محمد یونسی

در تفسیر روح البیان نقل شده است:

سه برادر در شهری زندگی می کردند،

برادر بزرگ تر ده سال روی مناره ی مسجدی اذان می گفت و پس از ده سال از دنیا رفت.

برادر دوم نیز چند سال این وظیفه را ادامه داد تا عمر او هم به پایان رسید.

به برادر سوم گفتند: این منصب را قبول کن و نگذار صدای اذان از مناره قطع شود؛

اما او قبول نمی کرد.

گفتند: مقدار زیادی پول به تو می دهیم!

گفت: صد برابرش را هم بدهید، حاضر نمی شوم.

پرسیدند:

مگر اذان گفتن بد است؟

گفت: نه، ولی در مناره حاضر نیستم اذان بگویم.

علت را پرسیدند،

گفت:

این مناره جایی است که دو برادرم را بی ایمان از دنیا برد؛

چون در ساعت آخر عمر برادر بزرگم بالای سرش بودم

و خواستم سوره ی «یس» بخوانم تا آسان جان دهد،

مرا از این کار نهی می کرد.

برادر دومم نیز با همین حالت از دنیا رفت.

برای یافتن علت این مشکل، خداوند به من عنایتی کرد و برادر بزرگم را در خواب دیدم که در عذاب بود.

گفتم: تو را رها نمی کنم تا بدانم

چرا شما دو نفر بی ایمان مُردید!

گفت:

زمانی که به مناره می رفتیم، به ناموس مردم نگاه می کردیم،

این مسئله فکر و دل مان را به خود مشغول می کرد

و از خدا غافل می شدیم،

برای همین عمل شوم، بد عاقبت و بدبخت شدیم.

یکصد موضوع، پانصد داستان 1/222؛ به نقل از: داستان های پراکنده 1/123.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۳ ، ۰۷:۵۶
محمد یونسی