بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

حدیث موضوعی
بصیرت
این وبلاگ جهت معرفت افزایی بهتر و مفیدتر توسط طلبه ای کوچک راه اندازی شده است.
این وبلاگ منتظر نظرات راهگشای همه صاحبان فکر و اندیشه خواهد بود و آنها را در مسیر معرفت افزایی به کار خواهد زد.





Powered by WebGozar

آیه قرآن مهدویت امام زمان (عج)
کد لحظه شمار غیبت امام زمان برای وبلاگهای مهدویت
حدیث موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۴ تیر ۰۰، ۱۱:۱۵ - آلپ صنعت
    عالی
دانشنامه عاشورا
نویسندگان
وصیت شهدا
پیوندها
طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دهان» ثبت شده است

حدیث دنیا
روزی مرحوم آیه اللّه

حاج شیخ جعفر کاشف الغطاء

مبلغی را بین فقراء در اصفهان تقسیم کرد.


پس از اتمام پول به نماز جماعت ایستاد.


 در بین دو نماز که مشغول خواندن تعقیبات بود سیّدی فقیر جلو آمد،

تا مقابل امام جماعت رسید
 گفت :

ای شیخ ! مال جدّم ،

خمس را بده !!

آقای کاشف الغطاء پاسخ داد:
 قدری دیر آمدی .

متاءسفانه چیزی باقی نمانده است .

سیّد با کمال جسارت و گستاخی

آب دهان به ریش شیخ انداخت .

شیخ هیچ گونه عکس العملی نشان نداد

بلکه به نمازگزاران اعلام نمود:

 هر کس ریش شیخ را دوست دارد

به سیّد کمک کند

و خودش پولی را جمع کرده و به او داد!

داستانهایی از علما/علیرضا حاتمی

به نقل از پایگاه اندیشه قم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۳۱
محمد یونسی

 12

روزی ابن سماک به نزد هارون الرشید در آمد،

در آن اثنا که به نزد هارون بود وی آب خواست.

کوزه آبی بیاوردند

و چون آن را به طرف دهان برد که بنوشد،

ابن سماک گفت:

ای امیر مؤ منان!

دست نگهدار،

تو را به حق خویشاوندی رسول خدا (ص)

اگر این جرعه آب را از تو وامی داشتند

آن را به چند می خریدی؟
گفت:

به همه ملکم
گفت:

بنوش که خدای بر تو گوارا کند.
وقتی آن را بنوشید گفت:

به حق خویشاوندی پیمبر خدا (ص) از تو می پرسم

که اگر آب از بدن تو برون نمی شد

آن را به چند می خریدی؟
گفت:

به همه ملکم.
ابن سماک گفت:

ملکی که قیمت آن یک جرعه آب باشد

در خور آن نیست که درباره آن رقابت کنند.
گوید:

هارون بگریست

و فضل بن ربیع به ابن سماک اشاره کرد

که برود و او نیز برفت.

گفتنیهای تاریخ/ علی سپهری اردکانی

به نقل از پایگاه اندیشه قم

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۰۸
محمد یونسی