بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

حدیث موضوعی
بصیرت
این وبلاگ جهت معرفت افزایی بهتر و مفیدتر توسط طلبه ای کوچک راه اندازی شده است.
این وبلاگ منتظر نظرات راهگشای همه صاحبان فکر و اندیشه خواهد بود و آنها را در مسیر معرفت افزایی به کار خواهد زد.





Powered by WebGozar

آیه قرآن مهدویت امام زمان (عج)
کد لحظه شمار غیبت امام زمان برای وبلاگهای مهدویت
حدیث موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۴ تیر ۰۰، ۱۱:۱۵ - آلپ صنعت
    عالی
دانشنامه عاشورا
نویسندگان
وصیت شهدا
پیوندها
طبقه بندی موضوعی

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جنگ» ثبت شده است

امام حسین

امام حسین(ع) که در خاندانی پاک، سخاوتمند و با فضیلت پرورش یافت در مواجهه با لشکر دشمن، زیباترین و پسندیده ترین روش را برگزید.

بطوری که نکات آموزنده و تربیتی آن تا ابدیت الگو و سرمشق انسانهای آزاده قرار خواهد گرفت.

در منزل «ذوحسم» که امام و یارانش فرود آمدند، لشکر حر بن یزید ریاحی با هزار سوار رسید.

ابن زیاد فرمان داده بود امام حسین(ع) را هرکجا دیدند محاصره کرده و از رفتن وی به کوفه جلوگیری کنند.

امام حسین(ع) که حر و لشکریانش را تشنه یافت.

ابتدا دستور داد او و افرادش و حتی اسبهایشان را سیراب کنند

و پس از آن به «علی بن طمان محاربی» که از دشمنان بود و تازه از راه رسیده بود و از همه تشنه تر بود آب داد

امام او را کمک کرد تا آب نوشید

زیرا از شدت تشنگی نمی توانست از لب مشک آب بنوشد.

(مقتل الحسین، ص 218.)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۵ ، ۱۰:۵۳
محمد یونسی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۴ ، ۲۲:۰۸
محمد یونسی

دروغ مصلحت انگیز     
در یکى از جنگها،

عده اى را اسیر کردند و نزد شاه آوردند.

شاه فرمان داد تا یکى از اسیران را اعدام کنند.
 اسیر که از زندگى ناامید شده بود،

خشمگین شد

و شاه را مورد سرزنش و دشنام خود قرار داد

که گفته اند:
«هر که دست از جان بشوید،

هر چه در دل دارد بگوید.»
وقت ضرورت چو نماند گریز  

دست بگیرد سر شمشیر تیز

شاه از وزیران حاضر پرسید:

 «این اسیر چه مى گوید؟»

 یکى از وزیران پاک نهاد گفت:

این آیه را مى خواند:
 «والکاظمین الغیظ و العافین عن الناس»

(آل عمران/ 431)؛
 پرهیزکاران آنان هستند که هنگام خشم،

خشم خود را فرو برند

و لغزش مردم را عفو کنند

و آنها را ببخشند.
 شاه با شنیدن این آیه،

به آن اسیر رحم کرد و او را بخشید،
ولى یکى از وزیرانى که مخالف او بود

(و سرشتى ناپاک داشت)

نزد شاه گفت:
«نباید دولتمردانى چون ما نزد تو سخن دروغ بگویند.
آن اسیر به شاه دشنام داد

و او را به باد سرزنش و بدگویى گرفت.
شاه از سخن آن وزیر زشتخوى خشمگین شد

و گفت:
دروغ آن وزیر براى من

پسندیده تر از راستگویى تو بود،
 زیرا دروغ او از روى مصلحت بود،

و تو از باطن پلیدت برخاست.
 چنانکه خردمندان گفته اند:
«دروغ مصلحت آمیز به ز راست فتنه انگیز»

منبع: 

نشریه تربیتى اخلاقى خلق، شماره‏3، ص: 60

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۱۸
محمد یونسی

صلوات
سهل بن حنیف از مسلمانان مخلص و از یاران با شهامت پیامبر (ص ) و على (ع ) بود،

و در همه جنگهاى رسول خدا (ص ) شرکتى فعال داشت ،

سیرت نیک و صورت زیباى او زبانزد مردم بود

و براستى یک شاگرد راستین مکتب نوپاى اسلام بود.
نقل مى کنند:

وى در یکى از جنگهاى ، همراه پیامبر (ص ) بود،

به نهر آبى رسید، بدن خود را در آن نهر شستشو داد،

چون از نظر جسمى ، زیبا و قامتى همچون ((سرو)) داشت.

یکى از انصار به آنجا آمد، با دیدن او،

از زیبایى آفرینش در شگفتى فرو رفت ،

و جمله اى که حکایت از این شگفتى مى کند، به زبان آورد.

طولى نکشید (که همین نظر زدن )

باعث بیمارى سهل بن حنیف شد، تب سخت او را فرا گرفت ،

وى را به حضور پیامبر (ص ) آوردند،

پیامبر (ص ) پس از احوالپرسى ،

فرمود:
ما یمنع احدکم اذا راى من أ خیه ما یعجبه فى نفسه او فى ماله فلیبرک علیه ، فان العین حق .
: ((چه مى شود وقتى که در جسم یا مال برادرتان ، چیز جالبى یافتى ((بارک اللّه )) بگوئید؟

زیرا ((چشم زخم )) حق است )).
به این ترتیب ، سفارش نمود که در این گونه موارد،

براى شخص مورد نظر دعا کنند.

منبع : داستان دوستان ج 1
تالیف : محمد محمدى اشتهاردى

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۳ ، ۲۰:۰۵
محمد یونسی

صلوات

در حالى که پیامبر صلى اللّه علیه و آله عازم میدان جنگ بود

عربى به محضر او رسید

و رکاب شترش را گرفت

و گفت :

یا رسول اللّه :

علمى را به من بیاموز که سبب رفتنم به بهشت گردد.
حضرت فرمود:

با مردم آن گونه رفتار کن که دوست دارى

با تو آن گونه رفتار کنند. ...

منبع :قصه هاى تربیتى چهارده معصوم

مؤ لف :محمد رضا اکبرى

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۳ ، ۱۹:۱۲
محمد یونسی
صلوات
مردى به پیامبرصلى اللّه علیه و آله عرض کرد یا رسول اللّه !
مرا تعلیم ده !
حضرت فرمود:
برو و غضب نکن .
آن مرد گفت :
همین مرا بس است و به جانب قبیله خود رفت .
ناگهان در میان طایفه اش جنگى در گرفت
و مسلحانه در برابر یکدیگر صف کشیدند.
آن مرد هم که و ضعیت جنگى را مشاهده کرده مسلح شد
و در صف جنگاوران ایستاد.

آنگاه سخن پیامبر صلى اللّه علیه و آله را بیاد آورد که به او فرمود: غضب نکن .

اسلحه را کنار گذارد و به نزد مخالفین قوم خود رفت و گفت :
 اى مردم هر جراحت و قتل و زدن بى نشانه اى که در افراد شماست به عهده من باشد و خون بهاى آن را مى پردازم .
مخالفین که براى سخنان صلح طلبانه را از او شنیدند گفتند:
ما این جریمه را نمى خواهیم .

براى شما باشد زیرا ما از شما به این جریمه سزاوارتریم .
 آنگاه با یکدیگر صلح کردند
و با آن(کظم غیظ) کینه از میان رفت .


نام کتاب :قصه هاى تربیتى چهارده معصوم    مؤ لف :محمد رضا اکبرى
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۳ ، ۱۸:۴۸
محمد یونسی
یا علی
(چهل حدیث گهربار منتخب )
1 - قالَ الاْ مامُ علىّ بن أ بى طالِب ، أ میرُ الْمُؤْمِنینَ صَلَواتُ اللّهِ وَسَلامُهُ عَلَیْهِ:
إ غْتَنِمُوا الدُّعاءَ عِنْدَ خَمْسَةِ مَواطِنَ: عِنْدَ قِرائَةِ الْقُرْآنِ، وَ عِنْدَ الاْ ذانِ، وَ عِنْدَ نُزُولِ الْغَیْثِ، وَ عِنْدَ الْتِقاءِ الصَفَّیْنِ لِلشَّهادَةِ، وَ عِنْدَ دَعْوَةِ الْمَظْلُومِ، فَاِنَّهُ لَیْسَ لَها حِجابٌ دوُنَ الْعَرْشِ.(74)
ترجمه :
فرمود:

پنج موقع را براى دعا و حاجت خواستن غنیمت شمارید:
موقع تلاوت قرآن ،

موقع اذان ،

موقع بارش باران ،

موقع جنگ و جهاد - فى سبیل اللّه -

موقع ناراحتى و آه کشیدن مظلوم .
در چنین موقعیت ها مانعى براى استجابت دعا نیست .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۳ ، ۱۳:۱۹
محمد یونسی

حدیث، پیامبر، حدیث تصویری،  لغزش،

در جریان جنگ صفین یک روز عمروعاص خود به میدان آمد

و مبارز طلبید که ناگهان على (ع ) جلو او در آمد.

آندم که متوجه شد على (ع ) حریف او شده است

در فکر حیله اى افتاد که خود را از ضربت او رهایى دهد.

على (ع ) با نیزه اى که در دست داشت به او حمله کرد

و او را از اسب بیانداخت .

عمروعاص به پشت افتاد

و براى اینکه خود را از دست حضرت على نجات دهد

عمدا پاى خود را بالا برد

و پیراهنش روى شکمش افتاد و عورتش نمایان گردید.

على (ع ) در دم صورت را برگرداند،

و گفت لعنت خدا بر تو باد...

برو که تو آزاد کرده عورت خویشى .

نام کتاب : گفتنیهاى تاریخ مؤ لف : على سپهرى اردکان

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۵۱
محمد یونسی