بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

حدیث موضوعی
بصیرت
این وبلاگ جهت معرفت افزایی بهتر و مفیدتر توسط طلبه ای کوچک راه اندازی شده است.
این وبلاگ منتظر نظرات راهگشای همه صاحبان فکر و اندیشه خواهد بود و آنها را در مسیر معرفت افزایی به کار خواهد زد.





Powered by WebGozar

آیه قرآن مهدویت امام زمان (عج)
کد لحظه شمار غیبت امام زمان برای وبلاگهای مهدویت
حدیث موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۴ تیر ۰۰، ۱۱:۱۵ - آلپ صنعت
    عالی
دانشنامه عاشورا
نویسندگان
وصیت شهدا
پیوندها
طبقه بندی موضوعی

۷۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پیامبر(ص)» ثبت شده است


روزی «جبرئیل» به رسول خدا(ص) عرض کرد:
 آیا دوست دارید کیفیّت قیامت را ببینید؟
پیامبر فرمود: بلی، جبرئیل، حضرت را به قبرستان بقیع آورد،
 پا را به قبری زد و گفت: «به اجازه ی پروردگار برخیز»
 شخصی نورانی و خوشحال و خرّم سر از قبر به درآورد
و گفت:
«سپاس خدای را که به وعده اش وفا کرد»
 بعد جبرئیل، پایش را به قبر دیگری زد و گفت:
 « به دستور خداوند برخیز»
 شخص بدهیکلی با منظره ی ترسناک بیرون جست
و گفت:
«واحسرتا!»
جبرئیل خدمت رسول اکرم (ص) عرض کرد:
 در روز قیامت،
 بدین گونه مؤمنین و کفّار سر از قبر بیرون می آورند.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۲۷
محمد یونسی

1. توجه به ارزشها

دوستى با کسى که یارى کننده انسان در اعمال صالح باشد.

امام على علیه السلام فرمود:

مَن دَعاکَ الى الدارِ الباقِیَة وَ اعانَکَ عَلَى العَمَلِ لَها فَهُوَ الصَّدیقُ الشَّفیق  دوست مهربان و دلسوز کسى است که تو را به زندگى جاویدان دعوت نموده و بر عمل براى آن یارى نماید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۲۵
محمد یونسی
بسیارى از افراد زیرکى و زرنگى را در نیرنگ و فریب مردم مى‏ دانند؛ در حالى که در فرهنگ اهل بیت علیهم السلام زرنگى و زیرکى تعریف دیگرى دارد.
 از حضرت على علیه السلام درباره زیرک‏ترین مردم سئوال شد. حضرت فرمود:
مَن أَبصَرَ رُشْدَهُ مِنْ غَیّه فَمالَ الى‏ رُشده؛
کسى که راه هدایت را از گمراهى تمییز دهد؛
 پس میل پیدا کند به سوى رشد و کمالش.

 حضرت على علیه السلام فرمود:
 الکَیِّسُ مَن کانَ یَومُهُ خَیراً مِن أَمسِه؛
زیرک کسى است که
 امروز او از دیروزش بهتر باشد.

 و نیز فرمود:
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۲۲
محمد یونسی
خط نستعلیق اللهم صلعلی محمد و ال محمدصدوق در عیون اخبارالرضا از اباصلت هروی نقل می کند که
 گفت بحضرت رضا علیه السلام عرض کردم
آن درختی که آدم و حوا خوردند چه درختی بود؟

 مردم در این باره اختلاف سخن می گویند.
بعضی گندم را گفته اند و برخی انگور، دسته ای هم می گویند شجره ی حسد بوده آنجناب فرمود همه ی اینها درست است.
عرض کردم پس این اختلاف چگونه ممکن می شود.

فرمود:
 ای اباصلت درخت بهشت مانند درختهای دنیا نیست از یک درخت همه نوع میوه می توان چید در همان درخت گندم انگور وجود دارد.

 هنگامیکه خداوند آدم را گرامی داشت،
 ملائکه را به سجده ی او امر کرد
 و او را داخل بهشت نمود در خاطرش گذشت
 آیا خداوند بهتر از من بشری هم آفریده

خدای متعال دانست آنچه را آدم در دل گذرانید،

 خطاب فرمود ای آدم سر را بلند کن و نگاه بساق عرش بنما
 سرش را که بلند نمود در ساق عرش نوشته شده؛

 – (لا اله الا الله محمد رسول الله(ص)
 علی بن ابیطالب امیرالمؤمنین
و فاطمه سیدة نساءالعالمین
و الحسن و الحسین سیدالشباب اهل الجنه
 من الخلق اجمعین)

نیست خدائی جز خدای جهانیان محمد
(صلی الله علیه و آله ) پیغمبر اوست
و علی علیه السلام پیشوای مؤمنین است
 فاطمة (علیها السلام) بهترین زنان عالم است.

 حسن و حسین(ع) مهتر و بزرگ جوانان از تمام مردم بهشتند،
 آدم پرسید خداوندا اینها کیستند.

 خطاب رسید از ذریه فرزندان تو هستند
ولی از تو و جمیع مردم بهترند.

لولاهم ماخلقتک و لاخلقت الجنه
و لاالنار و لا السماء و لاالارض
 فایاک ان تنظر الیهم بعین الحسد و تمنی منزلتهم)

 اگر آنها نبودند ترا خلق نمی کردم

 نه بهشت و نه جهنم را

نه آسمان و نه زمین را

مبادا به چشم حسادت به آنها نظر کنی
و مقام آنان را آرزو نمائی.

برگرفته از نرم افزار هدایت در حکایت)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۱۹
محمد یونسی

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله همسران متعدّدى داشت؛
 یکى از آنها «زینب بنت جحش» بود
که علاقه زیادى به پیامبر صلى الله علیه و آله داشت،
 به این جهت مقدارى عسل ذخیره کرده بود،
 تا هر زمان حضرت به خانه او مى‏ آید،
آن عسل را خدمت حضرت بیاورد تا حضرت از آن تناول کند.

«عایشه» دختر ابوبکر،

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۰۹
محمد یونسی
تصویر حدیثی : توکل بر خدا
«در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله ،
 مردی از اصحاب آن حضرت سخت تهی دست شده بود.

کار به جایی رسید که به ناچار، همسرش به او گفت:

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۰۲
محمد یونسی

ابوالقاسم قشیرى مى‏ گوید:
از کاروان حج عقب مانده بودم،
 ناگاه زنى را دیدم که او نیز در صحرا، حیران و سرگردان بازمانده بود. از او پرسیدم: تو کیستى؟
گفت: «وَقُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ یَعْلَموُنَ»؛
 «و بگو: سلام بر شما، پس به زودى خواهند دانست.»
(زخرف: 89)

پس سلام کردم و دوباره پرسیدم:
 در این بیابان چه مى‏ کنى؟
گفت: «مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ»؛
«هر کسى را که خدا هدایت کند،
هیچ گمراه کننده‏ اى نخواهد داشت».
(الزُّمُر: 37)
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۲۳
محمد یونسی


مرحوم طبرسى در احتجاج از هشام بن حکم، دانشمند معروفى که از شاگردان امام صادق علیه السلام بود مى‏ گوید که:
 
ابن ابى العوجاء، و ابوشاکر دیصانى، و عبدالملک بصرى، و ابن مقفع- که همگى از ملاحده و افراد بى ایمان بودند-
کنار خانه کعبه جمع شده و اعمال حاجیان را به باد مسخره مى‏ گرفتند و بر قرآن طعنه مى ‏زدند.

ابن ابى العوجاء گفت:
بیایید هر کدام از ما یک چهارم قرآن را نقض کنیم
 (و چیزى همانند آن بیاوریم)
و میعاد ما سال آینده در همین جا خواهد بود
 در حالى‏ که تمام قرآن را نقض کرده ‏ایم؛
 زیرا نقض قرآن سبب ابطال نبوّت محمّد صلى الله علیه و آله،
و ابطال نبوّت او ابطال اسلام،
و اثبات حقانیت ادعاى ما است.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۲۰
محمد یونسی
تصویر حدیثی : توکل کردن بر خدا
حضرت امیر علیه السّلام می فرماید:
مردی نزد رسول خدا ص آمد و گفت:
یا رسول الله مرا به عملی راهنمایی کنید،
به عملی که به سبب آن:
1-خدا مرا دوست بدارد.
        2-مردم مرا دوست بدارند. 
     3-دارائیم فراوان شود.
4-بدنم سالم بماند.    
5-عمرم طولانی شود.
6-خدا مرا با تو محشور کند.

رسول خدا ص فرمودند:
 این 6 حاجت
 6 خصلت می خواهد:
1-اگر می خواهی خدا تو را دوست بدارد
 از او بترس و از گناه پرهیز کن.

2-اگر می خواهی مردم تو را دوست دارند
به آن ها خوبی و نیکی کن
و به آنچه در دست آن هاست طمع نکن
و چشم نینداز.

3-اگر می خواهی دارائیت فراوان شود
 زکوة بده.

4-اگر می خواهی بدنت سالم بماند
فراوان صدقه بده.

5-و اگر می خواهی عمرت طولانی شود
 صله رحم کن
« دید و بازدید خویشان».

6-و اگر می خواهی خدا تو را با من محشور کند
سجده را برای خدا طولانی کن.


(برگرفته از نرم افزار هدایت در حکایت)


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۱۶
محمد یونسی

ابو بصیر روایت مى‏ کند که:

روزى به امام باقر گفتم: آیا شما ذریّه رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله- هستید؟

فرمود: آرى.

گفتم:

رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله- وارث همه انبیا بوده است؟

فرمود:

آرى، وارث همه علوم آنها بوده است.

پرسید:

آیا شما نیز تمام علوم رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله- را به ارث برده ‏اید؟

فرمود: آرى.

گفتم:

شما مى‏ توانید مرده را زنده کنید و کور مادرزاد و مبتلا به مرض پیسى را معالجه نمایید؟

و به آنچه مردم مى‏خورند و در خانه‏ هایشان ذخیره مى‏ کنند خبر دهید؟

فرمود: آرى، به اذن خدا.

سپس فرمود:

اى ابا محمّد! پیش بیا. نزدیکش رفتم.

پس آن حضرت دست به چهره و دیده من مالید.

ناگاه من دشت، کوه، آسمان و زمین را دیدم.

سپس بار دیگر دست بر صورت من کشید و به حالت اول برگشتم (مثل گذشته نابینا شدم).

آنگاه فرمود:

مى‏ خواهى که این چنین باشى و در روز قیامت چون مردم، حساب تو با خدا باشد، یا آنکه نابینا باشى و بى‏ حساب به بهشت بروى؟

گفتم:

مى ‏خواهم مثل اول باشم؛ زیرا بهشت را بیشتر دوست می دارم‏.

جلوه هاى اعجاز معصومین علیهم السلام ؛ ص214

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۱۵
محمد یونسی
رسول خدا (ص) و رسیدگى به مشکلات مردم

پیامبر اکرم- صلّى اللَّه علیه و آله- در راهى مى‏ رفت، زن مسلمانى به حضور حضرت آمد و گفت:

یا رسول اللَّه! من همسر شخصى هستم که مانند زن مى ‏باشد و حقوق شوهرى را ادا نمى ‏کند.

حضرت فرمود:

شوهرت را صدا کن تا اینجا بیاید.

زن، شوهرش را صدا کرد و شوهرش آمد.

پیامبر به زن فرمود: «آیا او را دوست دارى؟»

زن گفت: بلى.

رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله- براى آن دو دعا کرد و پیشانى زن را بر پیشانى مرد چسباند و دعا کرد و فرمود:

«بار پروردگار! میان این دو الفت بینداز و آنها را به همدیگر دوست گردان».

سپس زن گفت:

هیچ یک از کسانى که از قبل مى‏ شناختم و یا از آن پس دیدم، و حتّى پدرم در نظر من محبوب تر از شوهرم نبودند.

پیامبر فرمود:

«گواهى بده که من فرستاده خدا هستم».

جلوه هاى اعجاز معصومین علیهم السلام ؛ ص36

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۱۴
محمد یونسی


ابن عباس مى‏ گوید:
زنى بچّه‏ اى را خدمت پیامبر آورد و گفت:
یا رسول اللَّه!
 این بچّه دیوانه شده و هنگامى که ناهار یا شام مى‏ خوریم بر سر ما خاک مى ‏پاشد.

حضرت دست مبارکش را به سینه کودک کشید و دعا کرد.
آن کودک هر چه خورده بود استفراغ کرد
و چیز سیاهى از شکمش خارج شد
و در همان حال خوب شد.

جلوه هاى اعجاز معصومین علیهم السلام ؛ ص35
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۱۳
محمد یونسی


عرب بیابانى که اهل یمن و در حالى که سوار بر شتر سرخ رنگى بود، خدمت پیامبر اکرم- صلّى اللَّه علیه و آله- رسید. و سلام و تحیّت خود را ابلاغ کرد. مردم گفتند: «این شتر را دزدیده است!». 

حضرت فرمود: بیّنه و شاهدى دارید. گفتند: «آرى یا رسول اللَّه!».

رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله- به على- علیه السّلام- فرمود: «اى على! اگر بیّنه ای آوردند، حق خدا را از او بگیر» اعرابى اندکى سرش را به زیر انداخت و آرام شد.

 سپس حضرت فرمود: «برخیز، یا اینکه دلیلى بر بی گناهى خود بیاور» در این هنگام، شتر به صدا در آمد و خطاب به پیغمبر- صلّى اللَّه علیه و آله- گفت: قسم به کسى که تو را به حق مبعوث کرده، این شخص مرا ندزدیده است و من مالکى غیر از او ندارم.

 پیامبر اکرم- صلّى اللَّه علیه و آله- فرمود: «چه گفتى که خدا شتر را براى گفتن بى‏ گناهى تو، به سخن آورد؟».

 عرب گفت: گفتم: «خدایا! نمى‏ شود با تو سخن گفت. و کسى نیست که تو را کمک کند و کسى نیست که در ربوبیت تو شریک باشد. تو پروردگار ما هستى‏ چنان که گفتى، و ما فوق گویندگان مى‏ باشى. از تو مسألت داریم که بر محمّد و آل محمّد- صلّى اللَّه علیه و آله- درود فرستى و بى‏ گناهى مرا آشکار سازى».

 آنگاه رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله- فرمود: «قسم به خدایى که مرا مبعوث کرده، ملائکه را دیدم که سخن تو را می نوشتند. بدانید هر کس مثل این اعرابى گرفتار شد مانند او دعا کند و بر من زیاد درود بفرستد».

 ((جلوه هاى اعجاز معصومین علیهم السلام ؛ ص30))

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۱۳
محمد یونسی
گویند روزى هارون الرّشید به خاصّان و ندیمان خود گفت:
من دوست دارم شخصى که خدمت رسول اکرم صلّى الله علیه و آله و سلّم مشرّف شده و از آن حضرت حدیثى شنیده است زیارت کنم تا بلاواسطه از آن حضرت آن حدیث را براى من نقل کند.
 چون خلافت هارون در سنه یکصد و هفتاد از هجرت واقع شد و معلوم است که با این مدّت طولانى یا کسى از زمان پیغمبر باقى نمانده، یا اگر باقى مانده باشد در نهایت ندرت خواهد شد.
 ملازمان هارون در صدد پیدا کردن چنین شخصى بر آمدند و در اطراف و اکناف تفحّص نمودند، هیچکس را نیافتند به جز پیرمرد عجوزى که قواى طبیعى خود را از دست داده و از حال رفته و فتور و ضعف کانون و بنیاد هستى او را در هم شکسته بود و جز نفس و یک مشت استخوانى باقى نمانده بود.

او را در زنبیلى گذارده و با نهایت درجه مراقبت و احتیاط به دربار هارون وارد کردند و یکسره به نزد او بردند.

هارون بسیار مسرور و شاد گشت که به منظور خود رسیده و کسى که رسول خدا را زیارت کرده است و از او سخنى شنیده، دیده است.

گفت: اى پیرمرد! خودت پیغمبر اکرم را دیده‏ اى؟ عرض کرد: بلى.

هارون گفت: کى دیده‏ اى؟

عرض کرد: در سنّ طفولیّت بودم، روزى پدرم دست مرا گرفت و به خدمت رسول الله صلّى الله علیه و آله و سلّم آورد.

و من دیگر خدمت آن حضرت نرسیدم تا از دنیا رحلت فرمود.

هارون گفت: بگو ببینم در آن روز از رسول الله سخنى شنیدى یا نه؟

عرض کرد: بلى، آن روز از رسول خدا این سخن را شنیدم که مى‏ فرمود:

یَشِیبُ ابْنُ ءَادَمَ وَ تَشُبُّ مَعَهُ خَصْلَتَانِ: الْحِرْصُ وَ طُولُ الامَلِ«فرزند آدم پیر مى ‏شود و هر چه بسوى پیرى مى ‏رود به موازات‏ آن، دو صفت در او جوان مى‏ گردد: یکى حرص و دیگرى آرزوى دراز.»

هارون بسیار شادمان و خوشحال شد که روایتى را فقط با یک واسطه از زبان رسول خدا شنیده است؛ دستور داد یک کیسه زر بعنوان عطا و جائزه به پیر عجوز دادند و او را بیرون بردند.

همین که خواستند او را از صحن دربار به بیرون ببرند، پیرمرد ناله ضعیف خود را بلند کرد که مرا به نزد هارون برگردانید که با او سخنى دارم.

گفتند: نمى‏ شود.

گفت: چاره‏ اى نیست، باید سؤالى از هارون بنمایم و سپس خارج شوم!

زنبیل حامل پیرمرد را دوباره به نزد هارون آوردند.

هارون گفت: چه خبر است؟ پیرمرد عرض کرد: سؤالى دارم. هارون گفت: بگو. پیرمرد گفت: حضرت سلطان!

بفرمائید این عطائى که امروز به من عنایت کردید فقط عطاى امسال است یا هر ساله عنایت خواهید فرمود؟

هارون الرّشید صداى خنده‏ اش بلند شد و از روى تعجّب گفت:

صَدَقَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ؛ یَشِیبُ ابْنُ ءَادَمَ وَ تَشِبُّ مَعَهُ خَصْلَتَانِ: الْحِرْصُ وَ طُولُ الامَلِ!

«راست فرمود رسول خدا که هر چه فرزند آدم رو به پیرى و فرسودگى رود دو صفت حرص و آرزوى دراز در او جوان مى‏گردد!»

این پیرمرد رمق ندارد و من گمان نمى‏ بردم که تا درِ دربار زنده بماند، حال مى‏ گوید:

آیا این عطا اختصاص به این سال دارد یا هر ساله خواهد بود.

حرص ازدیاد اموال و آرزوى طویل او را بدین‏ سرحدّ آورده که باز هم براى خود عمرى پیش بینى مى‏ کند و در صدد اخذ عطاى دیگرى است.

معاد شناسى، ج‏1، ص:27 تا 30

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۱۱
محمد یونسی