با این 14 راه از انرژی های منفی دور شوید
مجموعه: برای زندگی بهتر
مقابله باانرژی منفی
فراد مثبت اندیش همیشه رفتار چشمگیری دارند، اما انرژی منفی تقریبا همه جا وجود دارد.
افراد مثبت اندیش همیشه رفتار چشمگیری دارند، اما انرژی منفی تقریبا همه جا وجود دارد. افرادی هستند که دائما در مورد زندگی گله و شکایت می کنند، رفتارهای بدی از خود نشان می دهند و با حس منفی، ممکن است شما را از پای در بیاورند. انرژی ای که این افراد منتشر می کنند روی افکار و اعمال شما اثر نامطلوبی می گذارد؛ پس اگر به دنبال موفقیت بیشتر هستید دوری از منابع انرژی منفی برای شما اجباری است.
انرژی منفی می تواند به راحتی روی هرکسی اثر بگذارد و استثنای این قضیه تنها کسانی هستند که مقابله با این اثرات را یادگرفته اند.
این 14 راه به شما نشان خواهدداد چگونه افراد مثبت، با انرژی منفی مقابله می کنند تا به سوی موفقیت گام های مطمئن تر و راحت تری بردارند. شما هم می توانید این راه کارها را در زندگی تان به کار بگیرید تا موفقیت را لمس کنید.
با این 14 راه از انرژی های منفی دور می شوند
1- شادی را در وجودشان خلق می کنند
افراد شاد، مبنای شادی های شان را انگیزه های بیرونی قرار نمی دهند. آن ها این موضوع را به خوبی درک می کنند که اگر یک بار انگیزه های بیرونی، از بین برود حال خوب آن ها نیز خراب خواهدشد. پس به دنبال منابع درونی انرژی مثبت هستند و روی تمرکز ذهن خود کار می کنند.
2- مثبت نگری را تمرین می کنند
اعمال شما تحت تاثیر افکار شما هستند، بنابراین اگر منفی نگر باشید، آینده روشنی پیش روی تان وجود نخواهد داشت. افراد مثبت نگر به بهانه هایی که به ذهن شان خطور می کنند، اعتقادی ندارند. آن ها از طریق مثبت نگری و پیدا کردن وجه مثبتی از هر مشکل، از این مطمئن می شوند که از نظر ذهنی آماده کسب موفقیت هستند.
3- به دنبال دلایلی برای خودباوری هستند
هرگز اجازه ندهید افکار منفی شما را اذیت کند. شاید افراد به دنبال این باشند که از هر طریقی به شما آسیب برسانند، اما تا زمانی که شما خودتان را باور دارید این خودباوری از هر چیزی برای شما مهم تر و اثرگذارتر خواهد بود. حتی زمانی که شما کاملا احساس ناتوانی و بی ارزش بودن می کنید، دلایل زیادی وجود دارد که خودتان را باور کنید. افکار منفی اکثر اوقات وجود دارند و به عنوان مانعی بر سر راه موفقیت های شما خواهند بود.
4- رابطه شان را با افراد منفی نگر قطع می کنند
شما به شدت تحت تاثیر محیط اطراف خود هستید. اگر وقت تان را صرف حضور در کنار افراد مثبت کنید، به احتمال زیاد این مثبت بودن به شما نیز سرایت خواهد کرد. از سوی دیگر اگر شما بیش از حد در کنار افرادی قرار بگیرید که مدام در حال گله و شکایت هستند، به سختی قادر خواهید بود افکار منفی را از ذهن خود دور کنید.
5- به طور منظم تمرین می کنند
ورزش و تمرین های مرتبط با آمادگی بدنی، توام با ترشح هورمون اندورفین است که مسئول ایجاد «احساس خوب» در انسان است. اگر بدن خود را به این کار عادت دهید، نتیجه اش کاهش استرس و افزایش شادی شما خواهدبود. در مقابل، اگر به نیازهای بدن تان توجه نکنید، عواقب بدی در انتظار شما خواهد بود.
6- زمانی را در طبیعت می گذرانند
بودن در طبیعت، ذهن تان را پاک و بدن تان را آرام می کند. افراد مثبت، زمانی از روز را در طبیعت می گذراند و به تحسین زیبایی های این جهان می پردازند. این یک راه بسیار موثر برای جریان داشتن انرژی جدید در شما خواهدبود.
7- از خرج های اضافی دوری می کنند
امروزه حراجی ها به عامل برای پرت کردن تمرکز شما تبدیل شده اند، با این بهانه که خرید را برای شما آسان می کنند. هرچند، زیاد خرید کردن ممکن است احساس خوبی در شما ایجاد کند، اما در یک بازه طولانی مدت، این کار یک رفتار ناسالم است که انسان های مثبت از آن به هر قیمتی دوری می کنند. آن ها ترجیح می دهند وقت و هزینه خود را برای کشفیات جدید در جهان و خلق خاطراتی بسیار بزرگ صرف کنند.
8- شکست را می پذیرند
افراد مثبت شکست را می پذیرند چرا که متوجه شده اند این تنها راه برای یادگرفتن و رشد کردن است. آن ها زمانی که از جایگاه خود سقوط می کنند برای بالا رفتن و به دست آوردن دوباره جایگاه رفیع خود، به جای تسلیم شدن، سخت کار می کنند. حتی اگر یک شکست، احساساتی منفی برای آن ها به همراه آورد، این را به خوبی درک می کنند که این امور گذرا خواهدبود و به سرعت محو خواهدشد. آن ها برای سرعت بخشیدن به این روند، افکار مثبت را پرورش می دهند.
9- کاملا مسئولیت پذیر هستند
افراد مثبت نگر همواره مسئولیت آنچه را در زندگی شان اتفاق افتاده است، خود بر عهده می گیرند. این اتفاق پیروزی یا شکست باشد، همواره اثری از افکار و اعمال خود آنها تلقی می شود. یک فرد مثبت نگر هرگز عوامل خارجی را مقصر نمی داند و روی موارد قابل دسترسی تمرکز می کند که بتواند شرایط را بهبود بخشد. با انجام این کار او به جای اینکه به خاطر عوامل خارجی که خارج از کنترل اوست، ناامیدانه رفتار کند، مدام به دنبال پیشرفت و کسب تجارب جدید خواهدبود.
10- یاد می گیرند افکارشان را کنترل کنند
ذهن آدمی به راحتی می تواند در اثر عوامل خارجی تمرکز خود را از دست بدهد. افراد مثبت نگر می دانند اگر افکار خود را کنترل نکنند، کنترل اعمال و رفتارشان را نیز از دست می دهند؛ به همین دلیل آن ها به دنبال آموختن و تمرین روش های کنترل ذهن هستند.
11- زمانی را برای آسودگی خاطر اختصاص می دهند
افراد مثبت نگر به خوبی درک می کنند که گاهی اوقات نیاز دارند به جای تلاش برای عالی بودن، آهسته تر به جلو حرکت کنند و اهداف و جاه طلبی های خود را کاهش دهند. آن ها با این کار از صرف انرژی ای که منجر به ایجاد انرژی منفی می شود، جلوگیری می کنند. به طور خلاصه باید گفت این افراد برای حرکت بیشتر در زوی بعد، امروز یک گام به عقب بر می دارند.
12- بر این باورند که همیشه راهی وجود دارد
گاهی اوقات زندگی ناامیدانه و سخت به نظر می رسد. در این لحظات شما به توانایی های خودتان برای حل آن مشکل شک می کنید. حقیقت این است که همیشه یک راه برای غلبه بر مشکلات وجود دارد و افراد مثبت نگر این فکر را دائما در ذهن خود نگه می دارند حتی اگر مشکلات به اوج خود برسد، آن ها بر این باورند که می توانند آن را حل کنند و قادر خواهند بود به اوج بازگردند و حتی بیشتر از قبل اوج بگیرند.
13- می دانند چه زمانی باید «نه» بگویند
گفتن «نه» و یا «بله» بلافاصله بعد از یک درخواست، امری بسیار بی ارزش است. برخلاف تصور رایج، این دو کلمه قدرت بسیار زیادی دارند و چگونگی استفاده از آن ها، تعیین می کند در زندگی شما چه اتفاق بیفتد. افراد مثبت نگر به جای خشنودی دیگران بر اولویت های خودشان تمرکز می کنند. به همین دلیل آن ها به خوبی می دانند بسیاری از امور هستند که نیازی به بله گفتن به آن ها ندارند.
14- تایید هر کسی برایشان مهم نیست
اگر اجازه دهید نظرات منفی دیگران شما را فلج کند، به سختی احساسی خوب و حالتی شاد خواهید داشت. بسیاری از مردم از بی اعتباری و مورد انتقاد قرار گرفتن می ترسند. افراد مثبت گر فکر کرده و اقدامی حتی معکوس نسبت به بقیه مردم را انجام می دهند. آن ها از منتقدان به عنوان یک شاخص معتبر و خوب استفاده می کنند. در حقیقت امور زیادی در فکر شما برای حرکت به سوی موفقیت و جود دارد که نیازی به تایید دیگران برای انجام آن ها ندارید.
منبع:ماهنامه همشهری تندرستی
۱۰ واقعیت فراموششده برای کمک به کنار آمدن با سختیهای زندگی
مجموعه: برای زندگی بهتر
کنار آمدن با سختیهای زندگی
می توانید اجازه دهید شرایط سخت زندگی شما را توصیف کند، ویرانتان کند و یا قویترتان کند.
عاقلترین، دوستداشتنیترین و باتجربه ترین آدمهایی که تابحال با آنها برخورد داشتهاید احتمالاً کسانی هستند که بدبختی، شکست، دلشکستگی بخاطر از دست دادن کسی که دوستش داشتهاند را تجربه کردهاند و از میان ناامیدی، راه خود را پیدا کردهاند. این افراد فراز و نشیبهای زیادی را در زندگیشان دیدهاند و درک و حساسیتی نسبت به زندگی پیدا کردهاند که آنها را سرشار از محبت، درک و خردی عالی کرده است. آدمهایی مثل این به دنیا نمیآیند، آنها به مرور زمان و در طول زندگی خود اینطوری میشوند.
ما طی ده سال گذشته با هزاران نفر از آدمهای فوقالعاده این چنینی کار کردهایم، چه به صورت آنلاین و چه حضوری. در بسیاری از موارد آنها با احساس سردرگمی و یکنواختی، ناآگاه از درخشندگی خودشان و این واقعیت که چالشها و مشکلاتشان در زندگی آنها را قویتر کرده است، پیش ما میآیند.
اگر بخواهیم حقیقت را بگوییم، وقتی شرایط زندگی سخت میشود و با مشکلات متعددی در زندگی روبهرو میشوید، می توانید اجازه دهید آن شرایط شما را توصیف کند، ویرانتان کند و یا قویترتان کند. انتخاب با خودتان است.
در مقاله امروز، میخواهیم به شما چند واقعیت مهم که به سادگی فراموشمان میشود را یادآور شویم. این واقعیتها کمکتان میکند عاقلانهتر انتخاب کنید و در شرایط سخت هم قویتر شوید.
۱. درد بخشی از زندگی و عشق است و به رشد شما کمک میکند.
خیلی از ما از خودمان میترسیم، از حقیقت خودمان و از احساساتمان. درمورد عالی بودن زندگی و عشق حرف میزنیم ولی هر روز خودمان را از هر دو آنها پنهان میکنیم. خودمان را از حقیقیترین احساساتمان پنهان میکنیم. زیرا واقعیت این است که عشق و زندگی گاهی ناراحتکننده میشود و احساسی که ایجاد میکند اذیتمان میکند.
از کودکی به ما یاد دادهاند که همه دردها بد و مضر هستند. بااینجال اگر از حس کردن احساسی که واقعاً داریم بترسیم، چطور میتوانیم با زندگی و عشق واقعی روبهرو شویم؟ ما لازم داریم که درد را احساس کنیم، درست همانطور که زنده بودن و دوست داشته شدن را باید حس کنیم. درد برای بیدار کردن ماست. بااینحال همیشه سعی میکنیم دردمان را پنهان کنیم. این را درک کنید. فقط زمانی میتوانید بفهمید که تا چه اندازه قوی هستید که قوی بودن تنها گزینه باقی برای شما باشد.
همه چیز بستگی به برخورد شما با چیزهایی دارد که آنطور که میخواهید پیش نمیروند. این چیزی است که مهم است. درد هم یک حس است. احساسات شما بخشی از شما هستند - واقعیت شما. اگر بخاطر آنها شرمسار باشید و آنها را پنهان کنید، اجازه دادهاید که دروغ عدمامنیت واقعیتتان را نابود کند. بخاطر حقتان برای حس کردن درد - و تحمل کردن آن - برای داشتن زخم، برای کنار آمدن با واقعیتهای عشق و زندگی بایستید تا بتوانید قویترین، عاقلترین و حقیقیترین نسخه خودتان باشید.
۲. نگرشتان نیمی از مبارزه است.
داشتن روزهای سخت و ناراحتکننده هیچ اشکالی ندارد. اینکه از زندگی انتظار داشته باشید همیشه عالی باشد یعنی بخواهید در اقیانوسی شنا کنید که هیچ جزر و مدی نداشته باشد. اما وقتی متوجه شوید که جزر و مد اقیانوس جزئی از همین اقیانوس هستند، آنوقت میتوانید با واقعیت آنها احساس راحتی کنید. مشخص میشود که فرازهای زندگی نشیبهایی هم به دنبال دارد.
به عبارت دیگر، زندگی ایدآل نیست اما خوب است. هدف ما نباید ساختن یک زندگی ایدآل باشد، بلکه هدف باید زندگی کردن یک زندگی غیرایدآل به طریقی اعجابآور باشد. اینکه هر روز صبح از خواب بیدار شوید، خوب به اطرافتان نگاه کنید و هیچ چیز را نادیده نگیرید. همه چیز غیرعادی است. هر روز یک هدیه است. هیچوقت با زندگی عادی برخورد نکنید.
نگذارید درد و رنج یک موقعیت زندگی ناامیدتان کند. نگذارید منفی بودن خستهتان کند. نگذارید تلخیها شیرینیها را از شما بگیرد. بااینکه ممکن است بقیه با شما مخالف باشند اما به خودتان ببالید که میدانید دنیا هنوز جای قشنگی است. افکارتان را عوض کنید و واقعیتتان را هم همینطور.
۳. بزرگترین ترسهایتان اصلاً وجود ندارند.
وقتی زندگی سخت میشود، دنبال کردن قلبتان و برداشتن یک قدم دیگر کار سختی میشود اما بدتر این است که اجازه دهید دروغهای ترس جلو شما را بگیرد. بااینکه ترس میتواند وحشتناک باشد و بیشتر از هر نیروی دیگری در دنیا انسانها را شکست میدهد، اما به آن اندازه که به نظر میرسد هم قوی نیست. ترس فقط به همان اندازه که ذهن شما اجازه میدهد، قوی میشود. هنوز هم میتوانید کنترل اوضاع به دست بگیرید.
رمز کار این است که ترستان را شناخته و مستقیماً با آن برخورد کنید. برای به کرسی نشاندن حرفتان به او باید سخت تلاش کنید. چون اگر اینکار را نکنید، خودتان را دربرابر حملات آینده ترس قرار خواهید داد. چون هیچوقت به درستی با حریفتان برخورد نکردهاید.
اگر با ترستان روبهرو شوید میتوانید به آن ضربه بزنید. شجاع باشید! و یادتان باشد که شجاعت به این معنی نیست که نترسید؛ شجاعت یعنی اجازه ندهید ترس جلو شما را بگیرد و نگذارد در زندگیتان جلو روید.
۴. با تجربیاتتان رشد میکنید.
به مرور زمان متوجه میشوید که زندگی سختتر یا آسانتر از چیزی که فکر میکردید نیست. به همان اندازه که پیشبینی میکردید سخت یا آسان است و اتفاقات همیشه همان زمان که انتظارش را دارید نمیافتند. این چیز بدی نیست؛ همین است که زندگی را جالب کرده است. با یک نگرش مثبت همیشه به طور لذتبخشی غافلگیر خواهید شد.
وقتی انتظار نداشته باشید که چیزها آنطور که میخواهید باشند، آنوقت آنها را همانطور که هستند میپذیرید. در آخر متوجه میشوید که بزرگترین هدیههای زندگی آنطور که شما انتظارش را دارید کادوپیچ نمیشوند.
تجربه دقیقاً چیزی است که وقتی اوضاع آنطور که میخواهید پیش نمیرود، به دست میآورید و تجربه ارزشمندترین تسهیلات زندگی است، همان چیزی که به شما قدرت میدهد.
شما این قدرت را دارید که زخمها و نگرانیهایتان را به دانش تبدیل کنید؛ فقط کافی است کاری برایشان بکنید. باید اتفاقی که افتاده را بپذیرید و از چیزی که آموختهاید برای برداشتن قدم به جلو استفاده کنید. هر چیزی که تجربه کردهاید به شما توانایی میدهد تا با چیزهایی که قرار است تجربه کنید، کنار بیایید. این را درک کرده و خودتان را آزاد کنید.
۵. نمیتوانید موقعیتهایی که مسئولیت آن را نمیپذیرید را تغییر دهید.
سیگموند فروید گفته است، «بیشتر آدمها واقعاً خواستار آزادی نیستند، زیرا آزادی مسئولیتپذیری طلب میکند و بیشتر آدمها از مسئولیت میترسند.» نگذارید شما هم اینطور باشید. وقتی دیگران را بخاطر اتفاقاتی که برایتان افتاده است مقصر میکنید، از مسئولیت شانه خالی میکنید.
اشتباه نکنید، قیمت شادی و خوشبختی، مسئولیتپذیری است. به محض اینکه از مسئول کردن آدمها و چیزهای دیگر برای خوشبختیتان دست بکشید، شادتر و خوشبختتر خواهید شد. اگر الان ناراحت هستید، مقصر کس دیگری نیست.
آخر اینکه، خوشبختی شما به اعتمادبهنفستان بستگی دارد - میل تزلزلناپذیر شما به پذیرش مسئولیت زندگی خودتان، حتی اگر دیگران هم در آن نقش داشته باشند. یعنی به دست گرفتن کنترل زمان حال در زندگیتان، فکر کردن به خودتان و گرفتن یک تصمیم قاطع برای یک انتخاب متفاوت. یعنی قهرمان زندگی خودتان بودن، نه قربانی آن.
۶. زمان حال تنها چیزی است که باید با آن کنار بیایید.
زندگی، زندگی کردن در یک سرزمین دور و خیالی که همه چیز در آن ایدآل است، نیست. زندگی کردن در اکنون است، با واقعیت. شما به هر ترتیبی میتوانید برای رسیدن به یک آینده ایدآل تلاش کنید اما برای اینکار باید بتوانید با دنیا همانطور که امروز هست کنار بیایید.
گاهیاوقات، از تجربه کردن جایی که دقیقاً هستیم خودداری میکنیم زیرا برحسب تجربیات گذشتهمان باور داریم اینجا جایی نیست که باید باشیم. اما واقعیت این است که جایی که الان هستید دقیقاً جایی است که لازم بوده باشید تا بتوانید به جایی که فردا باید باشید برسید. پس قدر جایی که هستید را بدانید.
خانواده و دوستانتان زیباتر از آن هستند که نادیدهشان بگیرید. لحظهای فکر کنید که چقدر خوشبخت و خوششانس هستید که میتوانید نفس بکشید. به اطرافتان نگاه کنید و با چشمهایتان فرصتهایی که در اختیار دارید را ببینید. بیشتر چیزهایی که از آنها وحشت دارید اصلاً وجود ندارند.
خوشبختی یک طرزفکر است که فقط میتوان آن را در زمان حال طراحی کرد. نقطهای در آینده یا لحظهای در گذشته نیست. بااینحال این باور اشتباه همه چیز را بر هم میریزد. خیلی از جوانان تصور میکنند خوشبختی شان جایی در آینده منتظر آنهاست، درحالیکه افراد مسنتر باور دارند که بهترین لحظاتشان پشت سرشان بوده است. هیچکدام از اینها نباشید. نگذارید گذشته یا آینده زمان حال را از شما بدزدد.
تحمل سختیهای زندگی
در برخورد با سختیهای زندگی، قدرتی بسیار ارزشمند در ما به وجود میآید
۷. همیشه، همیشه و همیشه چیزی برای شکرگزاری وجود دارد.
وقتی لبخند میزنید، زندگی بهتر میشود. مثبت بودن در موقعیتهای منفی، سادهلوحانه نیست؛ نشانه رهبری و قدرت است. اگر در زمانهایی که چیزهای زیادی برای شکایت کردن و گریه کردن وجود دارد، ترجیح دهید لبخند بزنید و شکرگزار زندگیتان باشید، کار درستی انجام میدهید.
اگر فردا که از خواب بیدار شدید و فقط چیزهایی را داشتید که امروز برایشان شکرگزار هستید چطور؟
به همه زیباییهایی که اطرافتان وجود دارد فکر کنید، به آنها نگاه کنید و لبخند بزنید. برای همه چیزهای کوچکی که زندگی به شما داده است شکرگزار باشید زیرا وقتی همه آنها را کنار هم قرار دهید، میفهمید که تا چه اندازه اهمیت دارند. در آخر کار، این شادی و خوشبختی نیست که ما را شکرگزار میکند بلکه قدرشناسی و شکرگزاری است که شاد و خوشبختمان میکند.
۸. به دست آوردن چیزهای عالی زمان میبرد.
نتیجههای فوری معمولاً بهترین نتیجه نیست. با صبر میتوانید تواناییهایتان را به طرز قابلتوجهی گسترش دهید. اگر همیشه همه آرزوهایتان فوراً برآورده شوند، دیگری چیزی که به دنبالش باشید نخواهید داشت. آنوقت برای لذت منتظر ماندن و پیشرفت، دلتان تنگ خواهد شد.
یادتان باشد، صبر به معنی منتظر ماندن نیست، صبر توانایی داشتن نگرشی خوب در زمانی است که برای چیزی که به آن باور دارید تلاش میکنید. صبر تمایل به متمرکز بودن، برداشتن قدمهای بااعتمادبهنفس و دانستن این است که فقط با هر بار برداشتن یک سنگ است که میتوانید کوهی را جابهجا کنید. هر سنگی که جابهجا میکنید، هرچقدر هم که کوچک باشد، در هر حال پیشرفت است.
خط آخر: حق شما چیزی بیشتر از یک رضایت لحظهای است. ارزشی که در یک لحظه میآید، در یک لحظه هم از بین میرود. ارزشی که برای آمدن زمان ببرد معمولاً همیشه با شما میماند.
۹. دیگران نمیتوانند به شما ارزش بدهند.
وقتی برای به دست آوردن چیزی ارزشمند با سختیها دست و پنجه نرم میکنیم، گاهی برای ارزشگذاری به تلاشهایمان چشممان به دنبال تایید دیگران است. اما واقعیت این است که آنها نمیتوانند…
شما به این دنیا نیامدهاید که با انتظارات دیگران زندگی کنید، دیگران هم همینطور. باید راه خاص خودتان را برای خودتان آسفالت کنید. موفقیت برای هرکدام از ما مفهومی متفاوت دارد. درنهایت موفقیت یعنی بتوانید با شادی به روش خودتان زندگی کنید.
برای تاثیرگذار بودن لازم نیست بدرخشید. برای مهم بودن نباید حتماً مشهور باشید. برای موفق بودن نباید حتماً یک ستاره باشید. لازم نیست کسی به شما ارزش بدهد. همین الان هم فرد ارزشمندی هستید. فقط باید خودتان و چیزی که آرزو دارید به آن دست پیدا کنید را باور داشته باشید.
شما میتوانید در عین فروتنی، بسیار تاثیرگذار باشید. فقط به این خاطر که آدمها به پایتان نمیافتند و پرستشتان نمیکنند به این معنی نیست که فردی شکستخورده هستید. پیروزی خاموش به همان اندازه پیروزی پرزرق و برق شیرین است و البته بسیار واقعیتر. موفقیت همان چیزی است که شما تعریفش میکنید نه چیزی که بقیه میگویند باید به آن برسید.
۱۰. شما تنها نیستید.
وسط سختیهای زندگی، خیلی راحت میتوانید به اطراف نگاهی انداخته و آدمهایی را ببینید که زندگی راحتی را میگذرانند. اما اینطور نیست. همه ما به طریقی در زندگی با مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنیم. و اگر بتوانیم به آن اندازه شجاع باشیم که درمورد آن با همدیگر حرف بزنیم، متوجه خواهیم شد که در این احساس سردرگمی، تنها نیستیم.
خیلی از ما دقیقاً کنار خودمان با همان مبارزهای که ما با آن میجنگیم، میجنگند. همه ما در این با هم شریکیم. پس هرچقدر هم که درمورد موقعیت خودمان احساس خجالت و ناراحتی کنیم، باید بدانیم که کسان دیگری هم هستند که همان احساسات را تجربه میکنند. وقتی از خودتان میشنوید که میگویید، «من تنهام»، این فقط ذهن نگرانتان است که میخواهد شما را درگیر دروغهای خود کند. همیشه کسی هست که درد مشترکی با شما داشته باشد. شاید نتوانید فوراً با او حرف بزنید، اما وجود دارند.
اگر الان احساس ناامیدی و دلسردی میکنید، این حرف را از من بشنوید: من بیشتر وقتها درست مثل شما فکر میکنم، احساس میکنم و میجنگم. بیشتر چیزهایی که شما را نگران میکند دغدغه من هم هست. و بااینکه بعضیها ما را درک نمیکنند اما ما همدیگر را درک میکنیم. شما تنها نیستید!
یکی از بزرگترین نعمتهای زندگی این واقعیت است که زندگی سخت است. زیرا در برخورد با سختیهای زندگی، قدرتی بسیار ارزشمند در ما به وجود میآید. این قدرت به ما این امکان را میدهد که بتوانیم به عمیقترین و معنادارترین اهداف زندگیمان دست پیدا کنیم. دلیل آن این است که زندگی سخت است و ما قادریم که از آن چیزی فوقالعاده بسازیم. چون زندگی سخت است و ما میتوانیم فراتر از این سختیها بلند شویم. میتوانیم تفاوت و تغییر ایجاد کنیم.
پس این را یادتان باشد…
وقتی شرایط زندگی سخت شد، شما باید سختتر شوید. برای داشتن یک زندگی آسان دعا نکنید. برای به دست آوردن قدرت برای تحمل سختیهایی که به عالیترین زندگی ختم میشود دعا کنید.
منبع:مردمان
7 کار ساده
برای تبدیل کردن مهربانی به یک عادت
مجموعه: برای زندگی بهتر
مهربانی کردن
مهربان بودن تأثیر بسیار مثبتی روی سطح رضایت افراد دارد
برای محبت کردن در حق دیگران میلیونها دلیل وجود دارد؛ همکاران، دوستان، همسایه ها و هر کسی که با شما برخورد دارد می تواند با مهربانی شما احساس بهتری پیدا کند و تحت تأثیر قرار بگیرد. اما پژوهش های تازه نشان می دهند مهربانی کردن به دیگران برای خود شما هم خوب است.
در تحقیقی که توسط دکتر سونیا لیومبومیرسکی، استاد روانشناسی دانشگاه کالیفرنیا انجام شده است، از گروهی از دانشجویان خواسته شد به مدت شش هفته، هر هفته ۵ اقدام عملیِ محبت آمیز به صورت تصادفی انجام دهند. نتایج این تحقیق نشان داد رضایت آنان با این کار تا ۴۱/۶۶ درصد افزایش پیدا کرد.
مهربان بودن تأثیر بسیار مثبتی روی سطح رضایت افراد دارد. بنابراین اگر مهربانی را برای خود به یک عادت تبدیل کنید، باقی عمر خود، انسانِ به مراتب شادتر و رضایتمندتری خواهید بود. ۷ پیشنهاد زیر به شما کمک خواهند کرد محبت به دیگران را برای خود به یک عادت تبدیل کنید.
۷ کار ساده برای تبدیل کردن مهربانی به یک عادت
۱- هر کاری را از ته دل انجام دهید
راحت ترین راه برای تبدیل کردن هر کاری به یک عادت این است که اول از همه برای انجامش دلیلی بیابید.
وقتی از ظاهر دیگران تعریف می کنید یا به دوستی به خاطر پیشنهاد شغلی خوبی که دریافت کرده است تبریک می گویید، این کار خود را با احساس ناخشنودی همراه نکنید.
اگر از چیزی تعریف می کنید اجازه دهید از ته دل باشد. با این کار لذت تجربه ی چندباره ی این احساس شما را به تکرار آن تشویق خواهد کرد.
۲- در نظر داشته باشید که مهربانی کردن به دیگران لزوماً زحمتی ندارد
محبت کردن به دیگران هزاران شیوه ی مختلف دارد که با کمی توجه به اطراف، آنها را بسیار ساده و دست یافتنی خواهید یافت.
اغلب افراد این تصور را دارند که مهربانی کردن به دیگران کاری پر دردسر و زحمت آفرین است. این در حالی است که می توان برای محبت کردن به اطرافیان، هر روز قدم های کوچک و مؤثری برداشت.
باز نگه داشتن در برای کسی که بعد از شما قصد ورود به ساختمان را دارد، احوالپرسی صبحگاهی از راننده ی تاکسی، و هزاران کار کوچک دیگر مثل اینها شاید خیلی به چشم شما نیایند، اما تأثیر قابل توجهی روی زندگی شما خواهند گذاشت.
۳- هر روز صبح هدفی محبت آمیز برای خود مشخص کنید
هر روز صبح که از خواب بر می خیزید، یک اقدام محبت آمیز برای روز خود در نظر بگیرید. تقویت این حس نیز مثل خلق هر عادت دیگری نیازمند اقدامات عملی است و هدفگذاری راه آسانی برای رسیدن به این موفقیت است.
پیدا کردن یک دلیل برای مهربان بودن می تواند هر روز هنگام بیدار شدن از خواب، تمام زیبایی های زندگی را به شما یادآور شود.
مهربان بودن با خود
مهربانی کردن به دیگران لزوماً زحمتی ندارد
۴- از دیگران تشکر کنید
فراموش شده ترین ویژگی مهربانی شاید قدردانی باشد، چون آنقدر به این موضوع توصیه شده است که برای هر کسی عادی می شود. یک تشکر خشک و خالی کمتر از ده ثانیه زمان شما را خواهد گرفت، اما تأثیر آن می تواند مدتها ادامه داشته باشد.
هیچکس نمی تواند بگوید عبارت ساده ای مثل این چقدر می تواند احساس خوبی به دیگران ببخشد. بنابراین از کارکنان خود به خاطر زحماتی که برای شما می کشند، هرچند کوچک، تشکر کنید. آنها نیز به مرور دلایلی برای تشکر کردن از شما خواهند یافت.
۵- برای خود آرمان داشته باشید
داشتن باور هایی که بتوانیم نیت خیرمان را از آن طریق ابراز کنیم اهمیت زیادی دارد. آرمان شما چه کمک به یک مؤسسه ی خیریه باشد، چه کمک به یک دوست برای حل مشکلاتش، باعث می شود از هر کاری لذت بیشتری ببرید. همه از کمک به دیگران لذت می برند.
۶- با خودتان مهربان باشید
در گیر و دار کمک به دیگران، مهربان بودن با خودتان را از یاد نبرید. همه ی ما موجودات مهم و منحصر به فردی هستیم که لیاقت برخوردی مناسب و توأم با احترام را داریم.
با بالا گرفتن مشغله ها و درگیری های روزانه، خیلی راحت ممکن است این را از یاد ببریم، اما تنها راه حقیقی کمک به دیگران این است که اول به خودمان کمک کنیم. بنابراین، با خودتان مهربان باشید. جسم و ذهن شما قدردان این توجه خواهند بود.
۷- بیشتر لبخند بزنید
شاید بتوان گفت آسانترین کار این فهرست، یعنی داشتن لبخندی روی لب، بیشترین تأثیر را دارد. حتی اگر گاهی اوقات انرژی درونی لازم برای قرار دادن لبخند روی لبهای خود را ندارید، تلاشی عمدی برای این کار، بی آنکه کلامی رد و بدل شود برای مخاطبین شما این پیام را در بر خواهد داشت که شما سعی دارید با آنها مهربان باشید.
اگر تا به حال لبخند غریبه ای در خیابان باعث شده است شما هم در جواب به او لبخند بزنید، از این کار خودداری نکنید. لبخند بزنید. همین کار کوچک می تواند روز شما را از این رو به آن رو کند.
منبع:برترینها
با این پنج اصل حتما به هدفتان می رسید
مجموعه: برای زندگی بهتر
دستیابی به هدف
افراد موفق وقتی هدفی دارند، تا به آن نرسند عقب نشینی نمی کنند
به اولین روزهای سال فکر کنید... اهداف اصلی و مقاصدی که برای خود یا تجارت خود در این سال تعیین کرده بودید، چه بودند؟ چه تعداد از آن ها را از لیست خارج کرده اید یا پیشرفت قابل ملاحظه ای برای دستیابی آن داشته اید؟
5 استراتژی قدرتمند که کمک می کند به هر هدفی دست یابید
اگر از برنامه عقب افتاده اید یا تمرکز بر اهداف بزرگ خود را دشوار یافته اید. در این جا پنج اصل از قدرتمندترین اصول موفقیت را آورده ام تا به شما کمک کنم انگیزه تان را تقویت کنید و حس هدفمندی را بازیابید- و به دستیابی به موفقیت با هر عمل و تصمیم که می گیرید نزدیک تر شوید.
1- پافشاری را تمرین کنید
آن خصوصیتی که بین موفق ها بیش از هرچیزی مشترک است، چیست؟ پافشاری. آن ها وقتی هدفی دارند، تا به آن نرسند عقب نشینی نمی کنند- مهم نیست که زندگی چه موانعی را بر سر راه آنان می اندازد.
داستان رابرت پیری را به خاطر داشته باشید، کسی که هفت بار تلاش کرد تا به قطب شمال برسد و بار هشتم موفق شد. یا کرگ بورتن فیلم نامه نویس که در سال 1992 فیلم نامه ای با نام کلوپ خریداران دالاس نوشت و 20 سال تلاش کرد تا فیلم این فیلم نامه ساخته شود- که موفقیتی بزرگ بود و جایزه های متعددی شامل اسکار برای بهترین فیلم نامه را دریافت کرد.
2- با هرچیزی که کارآیی ندارد رو به رو شوید
اگر می خواهید موفق تر باشید، باید انکار را کنار بگذارید و با هرچیزی که در زندگی تان کارایی ندارد روبرو شوید. آیا اهداف تان برای تحقق در زمان موجود، بسیار بزرگ هستند؟ آیامهارت های لازم برای رسیدن به آن ها را ندارید؟ آیا منکر پشتیبانی های لازم برای رسیدن به موفقیت هستید؟
افراد موفق با شرایط از همه سو رو به رو می شوند، به علائم هشداردهنده توجه دارند و اعمال مناسب را انجام می دهند و مهم نیست که آن اعمال و شرایط تا چه اندازه ناراحت و چالش برانگیز هستند.
آیا نیاز دارید با کسی صحبت کنید؟ از کسی کمک بخواهید؟ منبع جدیدی بیابید؟ کتاب بخوانید؟ با متخصصی تماس بگیرید؟ برای درست کردن آن طراحی بریزید؟ یکی از کارهایی را که می توانید انجام دهید انتخاب کنید و سپس دست به کار شوید. سپس کاری دیگر و کاری دیگر را انجام دهید تا آن مساله را حل کنید.
دستیابی به موفقیت
افراد موفق با شرایط از همه سو رو به رو می شوند
3- از باورهای محدودکننده خود فراتر روید
گاهی بزرگ ترین دلیل این که ما پیش نمی رویم این است که در اعماق درون فکر نمی کنیم که شایستگی رسیدن به هدف را داریم یا مستحق موفقیتی هستیم که مدت ها در انتظارش بودیم. اگر باورهای محدودکننده یا افکار منفی دارید که را از رسیدن به اهداف دور نگه می دارد، وقتی را به شناسایی این باورها و افکار اختصاص دهید و سپس با ساتفاده از این چهار مرحله، آن ها را به باوری قدرتمند تبدیل کنید:
• باورهای منفی را یادداشت کنید.
• نحوه محدودکردن این باورها را شرح دهید.
• شرح دهید که ترجیح می دهید چگونه باشید، عمل کنید یا احساس کنید.
• جمله ای تغییر یافته و معکوس بسازید که بر درست بودن، عمل کردن یا احساس تان به روش جدید تاکید می کند.
برای مثال...
باور محدودکننده: من بای همه کارها را خودم انجام دهم. درخواست کمک نشانه ضعف است.
جمله معکوس: درخواست کمک خوب است. من ارزش دریافت پشتیبانی مورد نیاز خود را دارم- و می دانم که به من کمک خواهدکرد تا سریع تر به اهدافم برسم.
4- با کمک اساتید، انگیزه خود را حفظ کنید
انگیزه از درون می آید- اما گاهی باید محرکی بیرونی وجود داشته باشد که شما را به جلو و در مسیر درست هل بدهد. به همین دلیل است که من به خواندن، تماشا یا گوش دادن به چیزی که هر روز در شما انگیزه ایجاد کند، باور قوی دارم- حتی اگر تنها برای پانزده دقیقه باشد.
چه با اتومبیل یا قطار رفت و آمد کنید، دوچرخه برانید، بدوید یا دقایقی در مقابل کامپیوتر خود بنشینید، گوش دادن به موسیقی یا تماشای تصاویر ضبط شده می توانند آن تحرک لازم برای برتری جستن در هر حوزه از زندگی تان را به شما هدیه دهند. می توانید انگیزه خود را حفظ کنید، زبان بیاموزید، مهارت های مدیریت بیاموزید، استراتژی های فروش و بازاریابی را یاد بگیرید، ارتباطات بهتر را بیاموزید و در مورد سلامت عمومی و چیزهای دیگر نیز آموزش ببینید. با اختصاص دادن زمان بیشتر برای توسعه افکار و گرایش های مبتنی بر موفقیت، دستیابی سریع تر شما به موفقیت تضمین می شود.
5- کارهای جسورانه انجام دهید تا به نتایج بزرگ دست یابید
وقتی که پروژه جدیدی را آغاز می کنید، در معامله ای جدید وارد می شوید یا خودتان را در موقعیت جدیدی قرار می دهید، همیشه ترسی وجود دارد. متاسفانه بسیاری افراد اجازه می دهند تا این ترس آن ها را از برداشتن گام های لازم برای رسیدن به رویاهای شان باز دارد. از سوی دیگر افراد موفق هم همراستا آن ترس را احساس می کنند اما اجازه نمی دهند که مانع انجام کارهایی که می خواهند انجام دهند بشود یا کارهایی که باید انجام دهند.
این ها درک می کنند که مانع انجام کارهایی که می خواهند انجام دهند بشود یا کارهایی که باید انجام دهند. این ها درک می کنند که ترس چیزی ست که باید شناخته شود، تجربه شود و در طول مسیر باشد. آن ها خود را در این چالش وارد می کنند که کارهای جسورانه بکنند و اعتماد داشته باشند که هرچیزی را که برای رسیدن به نتیجه لازم است، دارا هستند.
به همین دلیل است که به شما شجاعت بزرگ فکرکردن می دهم- و بزرگ تر عمل کردن. وقتی با ترس روبرو می شوید، اگر از روی ایمان خیز بردارید، می توانید زندگی خود را عوض کنید.
منبع:مجله پنجره خلاقیت
8 شخصیت سمی که باید از زندگی خود حذف کنید
مجموعه: برای زندگی بهتر
شخصیت سمی
حضور شخصیت های سمی در اطراف شما انرژی تان را می گیرد
حضور شخصیت های سمی در اطراف شما انرژی تان را می گیرد. اینگونه افراد می توانند روی اراده ی پیشرفت شما تأثیر منفی داشته باشند؛ به همین دلیل کارآفرینان باید بی نهایت در اطرافیان خود دقت کنند. سردرگمی و اضطرابی که شخصیت های سمی با خود به زندگی دیگران می آورند موانعی هستند که می شود از آنها اجتناب کرد.
۸ شخصیت سمی که باید از زندگی خود حذف کنید
شما نیز احتمالاً چنین افرادی را می شناسید، ممکن است کارمند یا دوستتان باشند. هرچه زودتر آنها را از زندگی خود خارج کنید بهتر است. در ادامه شما را با ۸ نوع شخصیت سمی آشنا می کنیم که حضورشان در زندگی شما می تواند موفقیتتان را تحت تأثیر قرار دهد.
۱- شخصیت قضاوتگر
انسان های قضاوتگر از هر چیز و هر کسی که سر راهشان قرار می گیرد به نحوی ایراد می گیرند. شما ممکن است وقت بگذارید و چیزی را با جزئیات کامل و دقیق برای آنها توضیح دهید، اما توضیحات شما از یک گوش آنها وارد و از گوش دیگر خارج می شود. این گونه افراد پیش از آنکه توضیحات شما را بشنوند نتیجه گیری یا بهتر بگوییم پیش داوری خود را کرده اند. شخصیت های قضاوتگر شنونده های خوبی نیستند و در ارتباط برقرار کردن با دیگران عملکرد به شدت نامناسبی دارند. از یک فرد قضاوتگر توصیه یا بازخور خواستن، یک اتلاف وقت به تمام معناست.
۲- شخصیت حسود
زندگی کارآفرینی می تواند بالا و پایین های بسیاری داشته باشد. داشتن کسانی که بتوانند هنگام دشواری ها شما را حمایت کنند از اهمیت زیادی برخوردار است. اما داشتن کسانی که هنگام پیروزی ها و موفقیت ها به شما تبریک بگوید و تشویقتان کند نیز به همان اندازه مهم است. شخصیت های حسود هیچوقت از موفقیت شما خوشحال نمی شوند. آنها حس می کنند تمام موفقیت ها باید فقط به خودشان برسد.
۳- شخصیت کنترل گر
شخصیت های کنترل گر هیچ وقت دوست ندارند به حرف کسی گوش دهند، مجبور هم نیستند، چون به خیال خود همه چیز را بلد هستند و می دانند بهترین راه انجام هر کاری کدام است. چنین افرادی در زندگی شخصی مایه ی دردسر هستند، اما کار کردن با آنها در محیط کار یک کابوس تمام عیار است. یک کسب و کار موفق به اعضایی نیاز دارد که به دستورالعمل ها گوش دهند و به آنها عمل کنند. اگر شما هم در تیم خود از این دست افراد خودمحور و سلطه جو دارید ممکن است با مشکل «چند آشپز و آش شور» مواجه شوید.
شخصیت های سمی در زندگی
شخصیت های سمی می توانند روی اراده ی پیشرفت شما تأثیر منفی داشته باشند
۴- شخصیت متکبر
اعتماد به نفس را با غرور و تکبر اشتباه نگیرید؛ انسان های با اعتماد به نفس الهام بخش دیگران می شوند، در حالی که افراد متکبر و مغرور دیگران را آزار می دهند. کسانی که روحیه ی خود بزرگ بینی دارند احساس می کنند از اطرافیان خود بهتر و برتر هستند. این موضوع در بافتار زندگی شخصی می تواند آزار دهنده باشد، در حالی که در موقعیت حرفه ای می تواند فضای معذب کننده ای به وجود بیاورد.
۵- شخصیت قربانی
شخصیت هایی که مدام خود را قربانی شرایط جلوه می دهند، همیشه اشتباهات خود را توجیه می کنند و انگشت اتهام را به سمت دیگران نشانه می گیرند. این شخصیت ها نمونه ای از سمی ترین افرادی محسوب می شوند که می توانید در کنار خود داشته باشید. آنها هیچ گاه مسئولیت اشتباهات خود را به عهده نمی گیرند و همیشه دیگران را مقصر می دانند. این عادت در محیط کار باعث می شود دیگران نیز برای تبرئه ی خود از اتهام وارده، شروع به متهم کردن دیگران کنند و این روند همینطور ادامه پیدا می کند و به این ترتیب خیلی سریع جو عمومی محیط مسموم می شود. آنها را از کسب و کار خود خارج کنید تا از چنین دردسر بزرگی در امان بمانید.
۶- شخصیت منفی باف
کسانی که همیشه به جنبه ی منفی ماجرا نگاه می کنند و افکار منفی نگرانه دارند، بلافاصله انرژی مثبت و سازنده را از شما می گیرند. آنها تنها با خراب کردن روحیه ی تک تک اطرافیان خود احساس رضایت پیدا می کنند. شما هیچ وقت از دهان چنین فردی حمایت یا تشویق نخواهید شنید. شخصیت های منفی نگر ارزش تمام ایده های شما را زیر سؤال می برند و به جای حمایت و تمرکز روی فرصت ها و پتانسیل موفقیت، تمام مسیر های احتمالی شکست را به رختان می کشند. آنها هر جا که باشند، انرژی خوب محیط را از بین می برند.
۷- شخصیت دروغگو
هر کسی برای رسیدن به موفقیت باید اطراف خود را با انسان های موفقی پر کند که به آنها اعتماد داشته باشد و بتواند روی آنها حساب کند. شما نمی توانید به افراد دروغگو اعتماد کنید و حساب کردن روی آنها نیز امکانپذیر به نظر نمی رسد، چون هیچ وقت نمی توان گفت راست می گویند یا دروغ. این عدم اطمینان، به سرعت شما را فرسوده می کند. دروغگو ها را از زندگی خود حذف کنید تا مجبور نباشید مدام به این فکر کنید که به شما راست می گویند یا دروغ.
۸- شخصیت سخن چین
افراد به این دلیل پشت سر دیگران شایعه پراکنی می کنند که خودشان احساس ضعف دارند. آنها نمی دانند وقتی حقایق کمی پیچیده می شوند چطور باید حقیقت را از حدسیات جدا کرد. به این ترتیب اطلاعات غلط در اختیار دیگران قرار می دهند و با این کار احساسات خیلی ها را جریحه دار می کنند و باعث بروز دشمنی می شوند. حضور این دسته از افراد در کسب و کار شما می تواند بسیار مخرب باشد. تعداد آنها مثل سرطان به سرعت در فضای شرکت رشد می کند و محیطی منفی به وجود می آورد.
اگر هر کدام از این موارد به نظرتان آشنا می آید احتمالاً در اطرافیانتان شخصیتی سمی وجود دارد. شما باید به فکر حذف آنها از معادله ی زندگی خود باشید. این کار به شما اجازه می دهد ۱۰۰ درصد تمرکز خود را روی رسیدن به اهدافتان نگه دارید؛ بدون آنکه لازم باشد حواستان به چیز دیگری منحرف شود.
منبع : دیجیاتو
چطور بهتر فکر کنیم:
۸ نکته از ۲۵۰۰ سال گذشته
مجموعه: برای زندگی بهتر
فکر کردن صحیح
دنیایی که درست کردهایم محصولی از افکار ما هستند
«آیا تابحال برای فکر کردن مکث کردهاید و بعد یادتان برود که دوباره شروع کنید؟» -- Winnie the Pooh
«دنیایی که درست کردهایم محصولی از افکار ما هستند؛ بدون تغییر افکارمان نمیتوانیم دنیا را تغییر دهیم.» -- آلبرت انیشتین
وقتی جوانتر بودم تصور میکردم که از زمانهای قدیم فکر کردن بهترین چیز بوده است. به همین دلیل فکر کردم. فکر کردم و فکر کردم. و بعد کمی بیشتر فکر کردم. اینکار تاثیرات عالی و مثبتی برایم داشت، مثلاً باعث شد نمرات بسیار خوبی در مدرسه بگیرم.
اما از طرف دیگر، این فکر کردن اسیرم کرده بود و به طرق مختلف محدودم میکرد. یکی از بزرگترین بینشهایی که در سالهای اخیر به دست آوردم این است که طریقه فکر کردن جنبههای مثبت و منفی مختلفی دارد. به همین دلیل اینکه یاد بگیرم چطور از فکر کردن به طریق بهتری استفاده کنم تمرکز اصلی زندگیم شد و بعد فهمیدم که مفیدترین کاری بوده که کردهام.
شاید به نظرتان کمی مبهم بیاید به همین دلیل چند نکته از باهوشترین آدمهای تاریخ را برایتان مینویسم.
۱. شما همانی هستید که فکر میکنید.
«همان که فکر میکنید میشوید.» -- بروس لی
درک کردن این برای شروع به مفیدتر فکر کردن لازم است.
این شاید پایهایترین نکته برای بهتر فکر کردن باشد. به فکرهایی که امروز داشتید فکر کنید. این فکرها درمورد شما چه میگوید؟ در مورد زندگیتان؟ و با برنامههایی که برای زندگیتان دارید و تصویری که از خودتان ساختهاید چه همخوانی دارد؟
فراموش کردن این نکته مهم در زندگی روزمره خیلی ساده است. خیلی راحت ممکن است فکرتان از باورهایی که درمورد خودتان دارید و اهدافتان منحرف شود. یادآوری مداوم این نکته میتواند کمکتان کند دوباره به مسیر اصلی برگردید.
۲. فکر کردن جا و مکان دارد.
«برای فکر کردن وقت بگذارید؛ اما وقتی نوبت عمل کردن میرسد، دست از فکر کردن بردارید و وارد عمل شوید.» -- ناپلئون بناپارت
فکر کردن جای خود را دارد. اما هیچوقت نمیتواند جایگزین عمل کردن شود. ممکن است تصور کنید که اگر زیاد به چیزی فکر کنید آنوقت میتوانید راهحل خوبی برای آن پیدا کنید یا بدون اینکه کاری کرده باشید به چیزی که میخواهید برسید.
اما اینطور نیست. بدون اینکه وارد عمل شوید به هیچ چیزی که میخواهید نمیرسید. البته فکر کردن هیچوقت به اندازه قدم برداشتن و وارد عمل شدن ترسناک نیست. به همین دلیل به جایی تبدیل میشود که برای پنهان کردن خودتان از این ترس به آن پناه میبرید. بااینکه در عمق وجودتان میدانید که آنچه که واقعاً به آن نیاز دارید و میخواهید با بلند شدن و اقدام کردن به دست میآید.
۳. ذهنتان میتواند به یک زندان تبدیل شود.
«آدمها زندانی سرنوشت نیستند، زندانی افکار خودشان هستند.» -- فرانکلین دی رزولت
«هیچ چیز خوب یا بد نیست، فکر شما آن را خوب یا بد میکند.» -- ویلیام شکسپیر
«افراد دوستداشتنی در دنیایی دوستداشتنی زندگی میکنند. افراد متخاصم در دنیایی متخاصم زندگی میکنند. دنیای شما همان است که هستید.» -- وین دایر
فکر کردن همیشه آنطور که باید باشد نیست.
چیزی که درمورد خودتان و جهان باور دارید همان چیزی است که میبینید و پیدا میکنید. اما یک مشکل بزرگ وجود دارد: وقتی در سلول زندان خودتان هستید نمیتوانید آن را ببینید. فکر میکنید که باورهایتان و چیزی که میبینید واقعیت است اما این فقط یک نگرش است.
به همین دلیل باید کمی باورهایتان را سست کرده و سعی کنید یک دیدگاه جدید را امتحان کنید تا بتوانید در دنیایتان تغییری ایجاد کنید. خیلی راحت ممکن است در دام این فکر بیفتید: «اگر سند و مدرکی برای درست بودن این پیدا کردم آنوقت در دنیایم تغییر ایجاد میکنم.»
چنین منطق و استدلالی موثر نخواهد بود چون فقط یک تئوری است و از دیدگاه خودتان به آن نگاه شده است. ذهن شما نمیگذارد چیزهایی که با اعتقادات کنونیتان همخوانی ندارد را ببینید. یا ممکن است آن را چیز پوچی ببینید که مثلاً برای بقیه موثر است اما به درد شما نمیخورد. ذهن شما میخواهد نگرش شما را به دنیا ثابت نگه دارد.
به نظر من بهتر است به چیزی فکر کنید که برایتان مفیدتر است. درست است، ممکن است شواهد و مدارک زیادی در دنیا ببینید که ثابت میکند تفکر منفی کنونیتان واقعیت دارد. اما فکر نمیکنید یک نگرش مثبت برای شادی و موفقیتتان بهتر خواهد بود؟
۴. ما مخلوقاتی احساسی هستیم.
«آدمها به اشتباه تصور میکنند که فکر کردنشان در سرشان اتفاق میافتد؛ این کار در واقع در قلب صورت میگیرد که اول کار نتیجه را به شما دیکته میکند و بعد به سر فرمان میدهد که منطق لازم برای دفاع از آن را فراهم کند.» -- آنتونی دو مِلو
«در برخورد با آدمها یادتان باشد با مخلوقات منطقی روبهرو نیستید، بلکه با مخلوقاتی احساسی روبرواید.» -- دیل کارنگی
وسوسهانگیز است که فکر کنید کنترل کامل روی زندگیتان دارید و کسی هستید که با فکر و منطقش همه اتفاقات زندگیاش را کنترل میکند.
احساسات شما نقش بسیار مهمی در زندگیتان ایفا میکنند. البته همه دوست دارند که خودشان را باهوش بدانند اما ذهن هم عاشق این است که تصور کند همه چیز در کنترل مطلق اوست.
این تصور که کارهایی که میکنیم معمولاً واکنشی احساسی به چیزی است که برایمان اتفاق افتاده و بعد آن را با منطقمان توجیه کردهایم به آن اندازه جذاب نیست. نفس شما این فکر را دوست ندارد. چنین تئوریهایی باعث میشود تصور کنیم مثل حیوانات هستیم و به دنبال غرایزمان میرویم.
کمی هم ناامیدکننده است اما به نظر من خیلی مهم است که این را همیشه به خاطر داشته باشید. با این روش دیگر کورکورانه چیزی که مغزتان میگوید را اطاعت نمیکنید. نسبت به احساساتتان (و احساسات دیگران) حساستر میشوید. بنابراین میتوانید تصمیماتتان را بر مبنای آنچه بیشتر به نفعتان است بگیرید نه برمبنای مثلاً ترس قدیمی که داشتهاید.
کلمات و افکار در زندگی ما اهمیت دارند. اما قدرت و اهمیت احساسات را نادیده نگیرید.
تفکر مثبت
به خودتان فکر کنید و بگذارید دیگران هم از امتیاز اینکار بهرهمند باشند
۵. به خودتان فکر کنید.
«به خودتان فکر کنید و بگذارید دیگران هم از امتیاز اینکار بهرهمند باشند.» -- ولتر
این همیشه هم ساده نیست. اما خیلی مهم است که یاد بگیریم به قضاوت و افکار خودمان اعتماد کنیم.
اینکه تصور کنید کسی که به نظرتان آدم قویای است درست میگوید خیلی راحت است. اما این فقط نظر آنهاست و به کسی که آن نظر را میدهد هیچ ربطی ندارد. البته درست است که خیلیوقتها راحتتر این است که کاری که بقیه میگویند را انجام دهید چون بخشی از مسئولیت را از گردنتان باز میکند (آنوقت میتوانید همیشه آنها را بخاطر مشکلاتی که برایتان در زندگی پیش آمده متهم کنید). و البته افتادن از آن سر بام و کاملاً غیرمنطقی شدن هم کمکی نمیکند.
مسئله این است که باید بالاترین قدرت را به خودتان در زندگیتان بدهید. بگذارید بقیه به حال خودشان فکری بکنند. البته به حرفهایی که میزنند گوش کنید اما آزادی درونی داشته باشید و دنیایتان را با افکار و ایدههای خودتان بسازید.
۶. نگران اینکه دیگران درموردتان چه فکر میکنند نباشید.
«در ۲۰ سالگی نگران این نیستیم که دنیا درموردمان چه فکر میکند. در ۳۰ سالگی نگران این میشویم که درموردمان چه فکر میکند. در ۴۰ سالگی میفهمیم که دنیا اصلاً به ما فکر نمیکرد.» -- ناشناس
«خیلی وقتها به این فکر میکنم که چطور انسان خودش را بیشتر از بقیه آدمها دوست دارد اما بااینحال برای نظرات خودش کمتر از نظرات دیگران ارزش قائل است.» -- مارکوس آئورلیوس
بزرگترین بخش فکر کردن و انجام کاری که میخواهید این است که دست از نگران بودن درمورد اینکه بقیه درموردتان چه فکر میکنند بردارید.
خیلی از کارهایی که انجام میدهید - یا انجام نمیدهید - ممکن است بخاطر این باشد که به تایید دیگران نیاز دارید. وقتی بچه هستیم نمرات خوبی که در مدرسه میگیریم به ما می گوید که «خوب» هستیم. این ساختن زندگی که همیشه به دنبال تایید دیگران باشید را برایتان راحت میکند. ممکن است این تایید از جانب خانوادهتان، رئیستان، دوستانتان، همکارانتان یا هر کس دیگر باشد.
اما این نیاز نیازمندی میآورد. و هرچه این نیاز قویتر شود، نیازمندیتان هم بیشتر خواهد شد. دیگران هم متوجه آن میشوند و از این تایید برای سوءاستفاده از شما استفاده میکنند. یا از این نیازمندیتان خوششان نمیآید.
از طرف دیگر، آدمهایی که نیاز چندانی به گرفتن تایید دیگران احساس نمیکنند، بیشتر کارهایی که خودشان دوست دارند را انجام میدهند. مثلاً ممکن است افرادی شجاع به نظر برسند. بنابراین روش زندگیشان ناخودآگاه تایید دیگران را به دنبال دارد.
۷. وقتی فکر میکنید، به طریقی سازنده فکر کنید.
«افراد متفکر به این دلیل مشکلات را به طور موثری حل میکنند که وقتشان را چه میشدهای عبث تلف نمیکنند.» -- نورمن وینسنت پیل
خیلی راحت میتوانید وقتتان را به فکر کردن و تجسم کردن همه اتفاقات منفی و وحشتناکی که ممکن است وقتی برای مقابله با مشکلات زندگی میایستید، بیفتد صرف کنید. اما اگر واقعاً این کار را بکنید، این تصاویر منفی به ندرت اتفاق خواهند افتاد. آنها فقط دیوهایی غولپیکر هستند که ذهنتان آنها را میسازد. درست همانطور که وقتی بچه بودید ذهنتان دیوهایی را در کمد یا زیر تخت تجسم میکرد.
وقتی واقعاً میایستید تا با مشکلات زندگی مبارزه کنید، متوجه میشوید که این تجربه آنقدرها که تصور میکردید بد نیست. با خودتان فکر میکنید، «چی؟ این بود؟»
پس وقتی به این فکر کردید که چطور با مشکلی برخورد کنید، اسیر فکر کردن بیش از حد و این دیوسازیها نشوید. به راهتان ادامه دهید و کاری که لازم را انجام دهید.
۸. فکر نکنید. فقط در زمان حال باشید.
«عمیقاً بفهمید که زمان حال همه چیزی است که دارید. اکنون باید تمرکز اصلی زندگیتان باشد.» -- اکهارت تولی
«بردگی واقعی رهایی از منفیگرایی است و از اینها مهمتر از گذشته و آینده بعنوان یک نیاز روانی.» -- اکهارت تولی
خیلی وقتها بهترین کاری که میتوانید انجام دهید این است که اصلاً فکر نکنید. البته ممکن است کمی فکر کنید اما مثل این میماند که ذهنتان خالی شده است. به طور کامل در زمان حال هستید. بدون هزاران فکری که مثل رودخانهای خروشان از ذهنتان می گذرد. این حالت سکون دارد. وضعیت جالب ذهنی نیست. اما مفیدترین وضعیتی است که ذهنتان میتواند داشته باشد.
چون وقتی در زمان حال هستید، تمرکزتان پخش نمیشود. ذهنتان درگیر گذشته یا آینده نمیشود. به همین دلیل ترس کمتری برای هجوم احساسات منفی درونتان وجود دارد.
این بهترین حالت برای وارد عمل شدن است. وقتی در این حالت دست به کاری میزنید، اضطراب و ترسی که از فکر کردن درمورد آینده میآید (مثلاً اگر این مسابقه را نبرم چه میشود؟) از بین میرود. این کیفیت کاری که انجام میدهید را بالا میبرد.
این وضعیت همچنین باعث میشود خلاقتر شوید چون اجازه میدهید ناخودآگاهتان برداشتها و مفاهیم را مثل تکههای پازل کنار هم جمع کند و به ایدهای که میخواهید برسید. معمولاً زیر دوش یا جایی مثل این. چون در این مکانها به طور جدی به راهحلی فکر نمیکنید. وقتی ذهن خودآگاهتان مراقب این است که کف توی چشمانتان نرود، ذهن ناخودآگاهتان فضایی برای عمل کردن پیدا میکند.
آخر اینکه این وضعیت هر فعالیتی را لذتبخشتر میکند چون رنجی که معمولاً احساس میکنید از پراکنده بودن تمرکزتان یا فکرهای بیش از حدی که از ذهنتان عبور میکند ایجاد میشود.
روش موردعلاقه من برای ارتباط برقرار کردن با زمان حال این است که همه چیز را طوری ببینم که انگار بار اولی است که میبینم. تصور میکنم که اینطور است، نقش آن را بازی میکنم. مثل کسی که تابحال آن را تجربه نکرده. من این روش را دوست دارم و خیلی وقت است که از آن استفاده میکنم (گرچه قبلاً نمیدانستم که چرا اینقدر احساس خوبی به من میدهد.)
منبع : مردمان
10
کاری که سرزندهها قبل خواب انجام میدهند
مجموعه: برای زندگی بهتر
افراد سرزنده و شاداب
افراد شاداب برای زمان قبل از خواب برنامه خاصی دارند تا خواب آرام و لذت بخشی داشته باشند
خواب یکی از مهم ترین بخش های زندگی هر فرد است، پس کارهایی که پیش از خواب انجام می دهیم نیز حائز اهمیت است. بسیاری افراد، قبل از خوابیدن تا دیروقت برنامه های تلویزیونی تماشا می کنند، مقدار زیادی فست فود به همراه نوشیدنی میل می کنند، شبکه های اجتماعی در دسترس شان را چک می کنند یا تا جایی که از شدت خستگی خواب شان ببرد، کار می کنند؛ اما افراد شاداب برای زمان قبل از خواب برنامه خاصی دارند تا خواب آرامش بخش و لذت بخشی داشته باشند. در این جا به بعضی از این رفتارها اشاره می کنیم تا شما هم یک بار عادت های پیش از خواب تان را مرور کنید.
10 کاری که سرزنده ها قبل از خواب انجام می دهند
1- قبل از خوابیدن ذهن شان را آرام می کنند
افراد شاداب قبل از خوابیدن زمانی را برای کسب آرامش ذهنی صرف می کنند. آثار مثبت این رفتار از نظر علمی ثابت شده است و انجام آن به صورت مرتب باعث بهبود کارکرد مغز و کاهش استرس و افسردگی می شود و از سوی دیگر خطر حمله و ایست قلبی را کاهش می دهد. با انجام این کار قبل از خواب، شما ذهن تان را از همه مشکلات روز خالی کرده و برای استراحت کردن و داشتن یک روز شاد، خود را آماده می کنید.
2- برنامه ریزی می کنند
دانستن برنامه فردا و این که فردا چه کارهایی باید انجام دهید، باعث می شود که احساس راحتی و آرامش کنید. قبل از خواب، افراد سرزنده و شاداب برای روز بعد برنامه ریزی می کنند و به این ترتیب وقتی از خواب بیدار می شوند با عزم و اراده بالا کارهایی را که برای آن برنامه ریزی کرده بودند، انجام می دهند.
3- زمانی را به مطالعه اختصاص می دهند
افراد شاداب قبل از خواب مطالعه می کنند. در این جا حرف از خواندن اخبار و مجلات و پست های شبکه های اجتماعی نیست و درواقع افراد سرزنده و شاد قبل از خواب اقدام به خواندن کتاب، مقالات و داستان هایی که آن ها را تحت تاثیر قرار می دهند، می کنند. خواندن یک کتاب تاثیرگذار بسیار خوب، باعث می شود که قوه تخیل شما، تصورات و انرژی مثبتی دریافت کند و این انرژی مثبت به زندگی تان نیز انتقال می یابد. اگر شما با افکار مثبت بخوابید، جسم و روح شما به طور کامل استراحت می کند و صبح با تمایل بالایی برای انجام اهداف زندگی تان بیدار خواهید شد.
4- تجزیه و تحلیل می کنند
زمان باارزش ترین چیزی است که انسان در اختیار دارد و باید به درستی از آن استفاده کند. سرزنده ها در پایان هر روز کارهای خوبی را که انجام داده اند، مرور می کنند و هر ساعت آن روز را تجزیه و تحلیل می کنند. این کار باعث می شود بفهمند چه دستاوردهایی کسب کرده و چه کارهایی باید در ادامه انجام دهند. 5 تا 10 دقیقه قبل از خواب سعی کنید چنین کاری انجام دهید.
5- قدردان هستند.
افراد شاداب همیشه به خاطر دارایی های شان و افرادی که می شناسند، قدردان هستند. این کار خوبی است؛ سعی کنید قبل از خوابیدن چشمان تان را برای چند لحظه ببندید و در رابطه با چیزهایی که باید به خاطر داشتن شان سپاس گزار خداوند و اطرافیان تان باشید، فکر کنید. از همکارتان که ماشینش را در اختیار شما قرار داده است از پیش خدمتی که زمانی که شما عجله داشتید به سرعت غذای شما را آماده کرده است یا همسرتان که به شما در انجام امورتان کمک کرده است، قدردانی کنید. قدردانی یک حس خوب است که باعث می شود شما انگیزه بالایی پیدا کنید. اگر با افکار خوب بخوابید، پرانرژی و شاداب از خواب بیدار خواهید شد.
عادات افراد شاداب قبل از خواب
افراد شاداب، می دانند که یک زندگی پراسترس مانع از خوشبختی است
6- آرام و آسوده خاطر هستند
افراد مختلف، راه های متفاوتی برای آرامش خاطر دارند. افراد شاداب، می دانند که قطعا یک زندگی پراسترس مانع از خوشبختی و خوشحالی است. برخی از افراد با یک حمام آب گرم خود را آرام می کنند، برخی از خوردن یک فنجان چای لذت می برند و آرامش پیدا می کنند و برخی دیگر با انجام سرگرمی های مورد علاقه شان از قبیل بافتنی و... آرام و قرار می یابند. درباره چیزهایی که باعث آرامش شما می شود، فکر کنید و سعی کنید قبل از خواب این کارها را انجام دهید.
7- غذای سالم می خورند
البته این که قبل از خواب هیچ چیزی نخورید، کار بهتری است ولی با این وجود اگر تمایل دارید قبل از خواب چیزی میل کنید، برخی محصولات برای خواب مفید هستند. برای مثال، خوردن موز قبل از خواب، به خاطر داشتن ماده غذایی سروتونین، به آرامش قبل از خواب کمک می کند؛ نوشیدن یک لیوان شیر و عسل گرم نیز برای این کار مفید است و باعث آرامش و خواب آلودگی شما می شود. برخی مواد هستند که شما به هیچ وجه نباید قبل از خواب میل کنید مثل قهوه. افراد شاداب از لحاظ جسمی و روحی احساس بسیار خوبی دارند. در صورتی که قبل از خواب سه عدد همبرگر خورده باشید به هیچ وجه حال جسمی خوبی نخواهید داشت.
8- ورزش می کنند
این افراد تناسب اندام دارند. دویدن و وزنه زدن قبل از خواب ورزش های مناسبی نیستند، زیرا به انرژی زیادی نیاز دارند و برگشتن بدن به حالت عادی و آرام گرفتن بدن سخت تر خواهد بود و در نتیجه نمی توان خوب استراحت کرد. انجام ورزش های کششی، یوگا و از این قبیل ورزش ها برای قبل از خواب گزینه های مناسبی هستند.
9- قبل از خواب از فناوری فاصله می گیرند
وسایل غیرضروری بسیاری وجود دارد که قبل از خواب باید از محل خواب دور شوند، زیرا باعث سرگرم شدن افراد می شوند. بسیاری از ما پیش از خواب ایمیل های خود را چک می کنیم، آخرین اخبار را بررسی می کینم، پست دوستان مان در شبکه های اجتماعی را چک می کنیم و در همین حال خواب مان می برد.
این چیزها فایده خاصی ندارند و فقط وقت تلف کردن هستند و به جای این کارها می توانیم کارهای بسیار مهم تری را که برای یک استراحت خوب لازم است، انجام دهیم.
10- فضای مناسبی فراهم می کنند
خوابیدن یکی از کارهایی است که می تواند باعث شاداب و سر حال شدن شما شود. موسیقی های آرامش بخش، تنظیم حرارت اتاق خواب و خوشبو کردن هوای آن به داشتن یک خواب خوب کمک می کند. افراد شاداب، اتاق خواب راحتی و مناسبی دارند. مطمئن شوید که تشک و بالش تان راحت باشد و هیچ چیزی که اثر منفی روی خواب شما بگذارد در اتاق تان وجود ندارد.
منبع: ماهنامه همشهری تندرستی
10
توصیه برای دستیابی به موفقیتهای حتمی
مجموعه: برای زندگی بهتر
موفقیت و کامیابی
موفقترین مدیران کسانی هستند که همان گونهای رفتاروکار میکنند که توقع دارند کارکنانشان آنگونه باشند
در تمام کتابها و مقالات مرتبط با اصول مدیریتی و رهبری بر این واقعیت تاکید بسیار شده است که موفقیت و کامیابی، چیزی نیست که یک شبه و بهصورت آنی به دست آید، بلکه نیازمند کسب تجربه و تلاش و ممارست است.
در تمام کتابها و مقالات مرتبط با اصول مدیریتی و رهبری بر این واقعیت تاکید بسیار شده است که موفقیت و کامیابی، چیزی نیست که یک شبه و بهصورت آنی به دست آید، بلکه نیازمند کسب تجربه و تلاش و ممارست است. با این حال میتوان با بهکار بستن توصیههایی چند به موفقیتهای حتمی و همیشگی دست پیدا کرد که در اینجا به ده مورد آنها اشاره شده است:
10 توصیه برای دستیابی به موفقیتهای حتمی
1- دو گام به پیش، یک گام به پس
آیا موفقیتهای پیشین شما به خاطر برخورداری شما از مهارتهای مدیریتی و رهبریتان بوده است یا اینکه شما توانستهاید بدون استفاده مستقیم از همه این مهارتها و تنها با نیمی از توانتان به این موفقیتها دست یابید؟ و اگر چنین است و اگر شما تمام توانایی هایتان را بهکار میبستید چه موفقیتهای خارق العادهای را کسب میکردید؟! آنچه مسلم است اینکه نگریستن به پشت سر و واکاوی عملکردهای پیشین مدیران میتواند به آنها در شناسایی توانمندیها و عوامل موفقیت آنها کمک شایانی کند و از سویی دیگر با مشخص کردن نقاط ضعفشان، زمینه تغییر رفتار و رفع نقاط ضعف را فراهم میکند.
2- الگوی کارکنانتان باشید
موفقترین مدیران کسانی هستند که همان گونهای رفتاروکار میکنند که توقع دارند کارکنانشان آنگونه باشند. البته در این میان باید توجه داشت که نقشها و کارکردهای مدیران با کارمندان و کارگرانی که زیرمجموعه آنها هستند، متفاوت است اما الگوهای کاری و رفتاری خیر.
3- بهترین و قابلترین افراد را دور خود جمع کنید
بعضی از مدیران به هیچ عنوان دوست ندارند کسانی را در اطراف خود ببینند که از آنها موفقتر و کارآمدتر هستند؛ درحالیکه مدیران موفق همیشه میکوشند تا زبدهترین و قویترین نیروها را دور خود جمع کنند؛ حتی اگر بسیاری از آنها از خودشان بالاتر باشند. این کار هم قابلیتها و پتانسیلهای گروه را بالا میبرد و هم باعث ارتقا و تعالی خود مدیران میشود.
4- شکایت کردن و تقصیر را به گردن دیگران انداختن را متوقف کنید
کمتر سازمان، شرکت یا تیمی را میتوان پیدا کرد که تمام اعضای آن را افرادی کارآمد و بی نقص تشکیل بدهند. هنر مدیران بزرگ این است که به جای گلایه کردن و نالیدن از مشکلات و نیروهای ناکارآمد گروه با افزایش انسجام در درون سازمان و استفاده بهینه از پتانسیلهای موجود بهترین عملکرد گروهی و سازمانی را ارائه دهند.
5- جلوی ضرر را هرچه سریعتر بگیرید
وقوع ضرر و زیان در هر فعالیتی و در هر گروهی امری طبیعی و عادی است، مهم آن است که با شناسایی سریع و دقیق زیانها و عوامل منفی از تاثیرگذار ی منفی بیشتر آنها و تبدیل شدن به تهدید جلوگیری کرد.
6- روی خود و افراد خود سرمایهگذاری کنید
آیا شرکت یا سازمانی را سراغ دارید که به ناگهان و بدون هیچ دلیلی از ارائه یک محصول یا سرویس پرطرفدار دست کشیده باشد؟ بهطور حتم پاسخ اکثر افراد به این سوال منفی است؛ چراکه هیچ مدیر عاقلی قبول نمیکند که چیزی را که سرمایهگذاری هنگفتی روی آن انجام داده، به راحتی کنار بگذارد. شبیه همین مساله در مورد خود مدیران و افرادشان مصداق پیدا میکند. بهطور کلی، خود مدیران و افرادشان ارزشمندترین و مطلوبترین گزینهها برای سرمایهگذاریهای بلندمدت در سازمان به حساب میآیند. پرواضح است هنگامی که روی فرد یا افرادی سرمایهگذاری قابل توجهی انجام پذیرد، صرفنظر کردن از آنها به آسانی میسر نخواهد بود.
7- روی نقاط قوت افرادتان تمرکز کنید
بسیاری از ما عادت کردهایم که بیشتر روی نقاط ضعف دیگران تمرکز کنیم و درنتیجه نقاط قوت آنها را نادیده میگیریم. یکی از وجوه تمایز مدیران موفق این است که عمده توجه خود را معطوف به نقاط قوت و تواناییهای افرادشان معطوف میکنند و در کنار آن ضعفهای آنها را نیز مورد توجه قرار میدهند و در راستای رفع آنها گام برمی دارند.
8- بهتر است افرادتان به شما به دیده احترام نگاه کنند نه اینکه شما را دوست بدارند
همه ما بهعنوان انسان تمایل داریم که دیگران ما را دوست بدارند. اما چه اتفاقی میافتد اگر علاقه یک مدیر به دوست داشته شدن با وظایف و کارکردهای مدیریتی او تداخل پیدا کند؟ به همین دلیل هم هست که اغلب مدیران بزرگ به درستی دریافتهاند که کارکنانشان باید به دیده احترام به آنها نگاه کنند و خودشان هم همین احساس را نسبت به افرادشان دارند.
9-موفقیت شما وابسته به موفقیت دیگران است
برای موفقیت در عرصه مدیریت، هر مدیری باید از تمرکز روی «من» صرفنظر کند و روی «ما» متمرکز شود؛ چرا که موفقیت و کارآمدی یک مدیر فقط براساس پیشرفت فردی او سنجیده نمیشود، بلکه بیشتر براساس تاثیرگذاری مثبت او بر افراد تحت مدیریتش و تحقق اهداف سازمان با کمک آنها تعیین میشود. بنابراین موفقترین مدیران کسانی هستند که به جای خرده گرفتن بر افراد و تلاش برای به کرسی نشاندن حرف خود به این عقیده درست پایبند هستند که موفقیت تیمشان موفقیت خود آنها نیز هست.
10- همیشه یک مشاور و معلم برای خود داشته باشید
یکی از اشتباهات مهلک و مخرب بسیاری از مدیران این است که پس از کسب موفقیتهایی چند، خود را قادر مطلق و دانای کل میپندارند که به هیچگونه مشورت و راهنمایی نیاز ندارند و بهتنهایی میتوانند همه مشکلات را حل کنند درحالیکه مدیران موفق کسانی هستند که هیچگاه خود را از یادگیری و راهنمایی شدن مستثنی و بینیاز نمیپندارند و میدانند که اول باید آموخت و سپس باید به دیگران یاد داد.
منبع: روزنامه دنیای اقتصاد
۷
دلیل عالی
برای اینکه در زمان حال زندگی کنید
مجموعه: برای زندگی بهتر
تجربه زمان حال
در زمان حال زندگی کنید
قبول داریم زندگی کردن در زمان حال چندان ساده نیست. ممکن است درگیر گذشته و آینده شوید، ولی هیچ اشکالی ندارد. فقط کافی است آن را تشخیص داده و خیلی زود خودتان را از آن بیرون بکشید. همین باعث میشود حالتان بهتر و آرامتر شود.در این مورد هم مثل بقیه چیزها، ایدآلگرایی باعث ایجاد اضطراب و خودخوری میشود. پس سعی کنید کمکم خودتان را به این سبک زندگی کردن عادت دهید و زیاد سخت نگیرید. مهم این است که پشتکار داشته باشید و به تدریج کمتر و کمتر به عادتهای سابقتان برگردید.
«فقط یک زمان است که اهمیت دارد: اکنون! این مهمترین زمان است چون تنها زمانی است که روی آن قدرت داریم.» — لئو تولستوی
«من هیچوقت نمیتوانم به آینده فکر کنم. خودش به زودی میرسد.» — آلبرت انیشتین
«راز سلامت جسم و فکر این است که نه بخاطر گذشته غصه بخوریم و نه بخاطر آینده نگران باشیم، بلکه هوشمندانه و صادقانه در زمان حال زندگی کنیم.» — بودا
احتمالاً نوشتههای زیادی درمورد زندگی کردن در زمان حال و اینکه چطور میتواند کمکتان کند، خواندهاید.
امروز میخواهیم هفت فایده شگفتآور زندگی کردن در زمان حال را برایتان عنوان کنیم. البته خیلی از این فواید به هم مرتبط هستند.
قبول داریم زندگی کردن در زمان حال چندان ساده نیست. ممکن است درگیر گذشته و آینده شوید، ولی هیچ اشکالی ندارد. فقط کافی است آن را تشخیص داده و خیلی زود خودتان را از آن بیرون بکشید. همین باعث میشود حالتان بهتر و آرامتر شود. در این مورد هم مثل بقیه چیزها، ایده آلگرایی باعث ایجاد اضطراب و خودخوری میشود. پس سعی کنید کمکم خودتان را به این سبک زندگی کردن عادت دهید و زیاد سخت نگیرید. مهم این است که پشتکار داشته باشید و به تدریج کمتر و کمتر به عادتهای سابقتان برگردید.
این را هم بگوییم، زندگی کردن در زمان حال قرص جادویی نیست که همه مشکلاتتان را برطرف کند. این هم مثل ورزش منظم، به طرق مختلف به مرور کمکتان میکند.
۱. مهارتهای اجتماعیتان را تقویت میکند.
وقتی شروع به تجربه زمان حال کنید، این یکی از اولین چیزهایی است که متوجهاش میشوید. اگر حس میکنید در برخورد با آدمها عصبی یا خجالتی هستید یا نمیدانید چه باید بگویید، این راهکار خوبی است.
وقتی در زمان حال زندگی کنید، ذهنتان دیگر مملو از اتفاقاتی که در گذشته افتاده (وقتی فلان چیز را گفت منظورش چه بود؟) یا اتفاقاتی که در آینده خواهد افتاد (اگر فلان چیز را بگویم چه فکر خواهند کرد؟) نخواهد بود. خودآگاهیتان را کنار بگذارید.
همین جا هستید و توجهتان دقیقاً روی فردی که مقابلتان است و با او صحبت میکنید متمرکز میشود.
در چنین وضعیت ذهنی، باید وانمود کنید این فرد یکی از نزدیکترین دوستانتان است و با آن چارچوب ذهنی با او حرف بزنید.
وقتی با دوست صمیمیتان هستید مطمئناً به چیزی که در آینده اتفاق میافتد یا برداشت او از حرفتان فکر نمیکنید. فقط از مکالمهتان لذت میبرید و همان لحظه که با او هستید برایتان مهم است.
زندگی کردن در زمان حال مهارت گوش دادنتان را هم تقویت میکند. عادت بد فکر کردن به آینده و اینکه در جواب او چه باید بگویید را هم از بین میبرد. این باعث میشود روی حرف طرفتان بیشتر تمرکز داشته و با زبان بدنتان انرژیای بسیار مثبت به او منتقل کنید که بفهمد واقعاً حرفهایش شنیده میشود.
زندگی کردن در زمان حال تمرکزتان را هم تقویت میکند تا بتوانید بهتر از پس وقفهها و چیزهایی در محیط پیرامونتان که باعث پرت شدن حواس میشود، برآیید.
۲. خلاقیتتان را بالا میبرد.
اگر نویسنده یا هنرمند هستید یا کارهای خلاقانه دیگری انجام میدهید، متوجه خواهید شد که وقتی زیاد فکر نمیکنید، ذهنتان بازتر میشود و الهامات بیشتری به سراغتان میآید. وارد وضعیتی میشوید که ایدههایی نو بدون اینکه بدانید چطور، به ذهنتان میرسد.
این مورد تقریباً شبیه به مورد اول است. از این جهت که وقتی مثلاً نویسنده هستید و چیز مینویسید، این شبیه به یک مکالمه است. وقتی در مکالمه یا نوشته حضور داشته باشید همه چیز خیلی بهتر از زمانی که خیلی جلوتر از خودتان یا پشت سرتان ر میبینید پیش خواهد رفت. با فکر کردن به گذشته و آینده فقط موانع ذهنی برای خودتان ایجاد میکنید که خلاقیتتان را نابود میکند.
مزیتهای زندگی کردن در زمان حال
زندگی کردن در زمان حال تمرکز را تقویت میکند
۳. کمک میکند بیشتر قدردان زندگیتان باشید.
یکی از بزرگترین مزیتهای زندگی کردن در زمان حال این است که میزان تمایل به تحلیل کردنها و برچسب زدنها به آدمها و مسائل در شما کم میشود. دیگر به اندازه گذشته قضاوت نخواهید کرد.
شاید به نظرتان عجیب برسد ولی وقتی در زمان حال زندگی میکنید، زندگی عادی برایتان جذابتر و جالبتر میشود. رنگها به نظرتان روشنتر خواهد رسید. سرزندگی بیشتری در گیاهان، طبیعت و آدمها میبینید. شگفتی همه تکنولوژیهای ساخته دست بشر را بهتر درک میکنید و چیزهایی که همیشه به نظرتان عادی و روزمره میآید، جالب میشود.
مثل این میماند که با روشنی و کنجکاوی بیشتری به دنیا نگاه کنید. انگار دوباره بچه شدهاید و دوست دارید همه چیز را کشف کنید.
۴. استرستان را خالی میکند.
وقتی در زمان حال زندگی میکنید، آرامش و تمرکز خاصی درونتان به وجود میآید. اگر در طول یک روز عادی استرس داشتهاید، یکی از بهترین راهها برای ایجاد این آرامش درونی یک یا دو دقیقه تمرین تنفس عمیق است.
این تمرین نهتنها جسمتان را آرام میکند بلکه تمرکز بر دم و بازدمها ذهنتان را هم از گذشته و آینده دور کرده و روی زمان حال متمرکزتان میکند.
۵. نگرانیهایتان را کمتر کرده و فکرکردن افراطی را از شما دور میکند.
اگر از آن دسته آدمهایی هستید که قبل از اینکه کاری انجام دهند، بیش از اندازه به همه چیز فکر میکنند، زندگی کردن در زمان حال بهترین راه چاره برای این عادتتان خواهد بود. البته منظورمان این نیست که دیگر آن عادت فکر کردن را نخواهید داشت، همین که لحظهای به زمان حال بیایید برایتان خوب است. میتواند جلو نگرانیهای غیرضروری درمورد اینکه در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد را بگیرد و باعث شود وارد عمل شوید و در واقعیت ببینید که چه اتفاقی خواهد افتاد.
۶. روشنفکرترتان میکند.
شاید این بهترین فایده آن باشد. زندگی کردن در زمان حال برچسبهایی که روی آدمها و چیزهای مختلف میزدید را برمیدارد و دیدتان را برای دیدن و تجربه کردن چیزها بدون تفکرات قبلیتان باز میکند. این بزرگترین نقشی است که زندگی کردن در زمان حال در بالا بردن خلاقیت و مهارتهای اجتماعیتان دارد. دیگر میتوانید بدون موانع فکری که قبلاً داشتید به همه چیز نگاه کنید.
به خودتان هم آسانتر خواهید گرفت و در عین حال میبینید که نتایج بهتری هم از تلاشهایتان میگیرید.
۷. شوخطبعیتان را بیشتر میکند.
وقتی وارد زمان حال میشوید، متوجه خواهید شد که شوخطبعی و بازیگوشیتان هم بیشتر میشود. وقتی از این دیدگاه به مسائل نگاه میکنید، دیگر به اندازه قبل سخت و چالشانگیز به نظر نخواهند رسید. آن طرزفکر وسواسی از شما دور خواهد شد.
انجام هیچ کاری بیش از اندازه راحت نخواهد شد ولی انجام خیلی از کارها راحتتر و لذتبخشتر میشود.
بچهها معمولاً بیشتر از بزرگسالها در زمان حال زندگی میکنند و بازیگوشترند. با زندگی کردن در زمان حال میتوانید بازیگوشی کودکی را به خودتان برگردانید.
۳ راه برای زندگی کردن در زمان حال
آمدن به زمان حال و زندگی کردن در آن چند روش دارد که میتوانید چند مورد از آن را امتحان کنید تا ببینید کدام برای شما موثرتر است. اینها سه مورد از روشهای محبوب ما هستند:
روی تنفستان تمرکز کنید: این را بالا هم ذکر کردیم. مقالات مختلفی درمورد تکنیک تنفس عمیق هست که میتوانید به آن مراجعه کنید.
روی چیزهای درستی که مقابلتان است تمرکز کنید: از حواستان استفاده کنید. نگاهی به دوروبرتان بیندازید. ببینید چه چیزهایی اطرافتان وجود دارد که درست و بیمشکل هستند. به صداهای اطرافتان گوش کنید. پارچه لباسهایتان را لمس کنید و روی حسی که به شما میدهد تمرکز کنید. حتی میتوانید روی نور آفتاب تابستانی یا باران پاییزی و حسی که روی پوستتان ایجاد میکند تمرکز کنید.
انرژی دیگران را دریافت کنید:
اگر کسی را میشناسید که بیشتر از دیگران در زمان حال زندگی میکند، انرژی او را بگیرید. اگر چنین کسی را نمیشناسید، توصیه میکنیم به سیدیهای افرادیکه در این رابطه حرف میزنند، گوش کنید. البته خواندن این دست کتابها هم خوب است ولی گوش دادن حس بیشتر و بهتری ایجاد میکند.
منبع: مردمان
http://www.beytoote.com