ایجاد زمینه رشد و ترقی برای تمام افراد جامعه می باشد،
لذا از کلیه عزیزان با استعداد و خلاق و دلسوز دعوت می شود که؛ نظرات و پیشنهادات و مطالب ارزشمند و مفرح خود را برای ثبت به این وبلاگ ارسال نمایند تا بر غنای این وبلاگ افزوده گردد.
و من الله التوفیق
دوستدار سعادت و خوشبختی انسانها
العبد الحقیر در محضر خداوند لایزال
محمد یونسی
تماس با من:
از طریق جیمیل زیر می توانید نظرات و پیشنهادات خود را مطرح نمایید.
mohammadyunesi40@gmail.com************************************************
***********************************************
به بهانه
نامگذاری وبلاگ
بصیرت از منظر قرآن و احادیث
معنای بصیرت:
بصیرت به معنى دانایى، بینایى، بینایى دل، هوشیارى، زیرکى و یقین است.(1)
نزد اهل معنا، نیرویى نهانى و قوّهاى قلبى است که در شناخت حقایق تا عمق وجود و باطن ذات آن رسوخ مى کند.
برخى
از اهل معرفت مى گویند:
«بصیرت قوّه قلبى یا نیرویى باطنى است که به نور
قدس روشن گردیده و از پرتو آن، صاحب بصیرت، حقایق و بواطن اشیا را در
مى یابد. بصیرت به مثابه بَصَر (چشم) است براى نفس».(3)
میان بَصَر که تأمین کننده نور ظاهرى، و بصیرت که آورنده نور باطنى است، تفاوت بسیار است؛
مانند:
1.
نور ظاهرى، تنها با بینایى انسان سر و کار دارد.
خورشید و ماه و چراغ، بیش
از این که فضا را روشن و بینایى انسان را یارى کند، کارى انجام نمیدهد. پس
اگر انسانى ناشنوا بود یا در بویایى و لامسه و گویایى خود نقص داشت، با
تابش آفتاب و مهتاب و نورهایى از این قبیل، مشکلاتش حل نمیشود. اما نور
باطن همه نقصهاى (باطنى و معنوى) انسان را برطرف، و تمام دردهاى او را،
درمان مى کند... .
در صورتى که درون کسى را روشن کرد، ساحت جانش
چنان نورانى مى شود، که هم صحنه هاى خوبى را در خواب و بیدارى مى بیند، هم
آهنگهاى خوبى را مى شنود، هم رایحه هاى دل انگیزى را استشمام میکند و هم
لطیفه هاى فراوانى را لمس مى نماید.(4)
2. انسان دو چهره
یا دوجنبه دارد:
چهره ظاهرى یا مُلکى و چهره باطنى یا ملکوتى، خداوند براى
دیدن ظواهر، بَصَر را به صورت بالفعل به انسان داده، بشر از آغاز تولد به
کمک آن هر چه را که در شعاع چشم و منظر او قرار گیرد مىبیند. اما براى
دیدن باطن و شهود ملکوت، قوه نورى را در نهاد او نهادینه نموده به نام
بصیرت، که تا آن "نور استعدادى" از قوه به فعلیت در نیاید، رؤیت باطن و
شهود ملکوت، میسر نخواهد بود.
صاحب جامع الاسرار مى نویسد:
معناى سخن خداوند (نور على نور یهدى اللَّه لنوره من یشاء)،(5) (... و من
لم یجعل اللَّه له نوراً فماله من نور)،(6) چیزى جز این نیست که تا نور حق
حاصل نیاید و به دل و جان سالک نتابد،
بصیرت در او پدید نیاید. نور
حق سرمه چشم بصیرت است و تمام تلاش اهل مجاهده براى آن است که مورد عنایت
حق قرار گیرند و نور حق بر دل و بر جانشان پرتو افکن گردد.(7)
حافظ شیرازى که مىگوید:
گرنور عشق حق به دل و جانت افتد ـ باللَّه کز آفتاب فلک خوبتر شوى
ناظر به همین نور است. با پرتو افکن شدن نور حق است که سالک از تحیر و تردد مى رَهَد و سرانجام به حقیقت مى رسد.
راه تحصیل بصیرت:
براى نیل به مقام رفیع بصیرت باید به بازسازى و اصلاح نفس خویش پرداخت.
مجاهده
با هواى نفسانى و تهذیب روح از زنگارهاى گناه، و لطیف و شفاف ساختن آیینه
دل به نور توحید، تنها صراط مستقیمى است که "حجاب دیدگان دل" را مى گشاید و
آدمى را در معرض الهامات غیبى و مقام کشف و شهود قرار مى دهد.
1.
توبه:
اولین گام براى تهذیب نفس و تحصیل بصیرت است. توبه از تقصیرات و
گناهان، بلکه از کوتاهىها و جبران حق اللَّه و حق النّاسى است.
2.
ذکر خدا:
ذکر زبانى، قلبى و عملى، موجب بصیرت مى گردد. امیرالمؤمنین(ع) مى
فرماید: »مَنْ ذکر اللَّه استبصر؛(8) هر کسى به یاد خدا باشد، بینایى و
بصیرت یابد«.
3. هم نشینى با علما:
مجالست با علما که موجب بصیرت و
بینایى است. على(ع) مى فرماید: »جاور العلماء تستبصر؛(9) با دانایان بنشین
تا آگاهى یابى«.
4. خرد ورزى:
کسى که هر خبر یا مطلبى را مى شنود،
فوراً نمىپذیرد، بلکه پیرامون آن مى اندیشد و آن را از صافى عقل و اندیشهاش
مى گذراند، بصیرت و بینایى مى یابد، چنان که آینده نگرى و به کارگیرى خرد
در فرجام امور باعث بصیرت و بینایى مى گردد.(10)
5. زهد:
زهد و عدم دلبستگى به دنیا، از امورى است که باعث بصیرت مى گردد.(11)
6.
ارتباط با خدا:
ازدیاد معرفت به خدا، انس با قرآن و معانى و معارف آن،
توسل به ائمه(ع) و مناجات با خدا در خلوت مخصوصاً نماز شب از امورى هستند
که موجب بصیرت و بینایى و برخوردارى از الهامات غیبى مىشود.
درجات و مراتب بصیرت:
بصیرت باطنى و بینایى دل، درجات و مراتبى دارد. اوج آن مرتبهاى است که ائمه(ع) دارند.
امیرالمؤمنین(ع) مى فرماید:
«لو کشف الغطاء ما ازددت یقیناً؛ اگر همه پرده ها فرو افتد، چیزى بر یقین من افزوده نمی شود».(12)
اگر
چه آن مرتبه از یقین مخصوص اولیاى معصوم(ع) است، ولى دیگران نیز مى توانند
مراتبى را تحصیل نمایند. هر کسى نور باطنى را از فطرت خدا داد خویش
استخراج کند و چشم و گوشش باز شود، مى تواند خدا و نشانههاى او را با »چشم
دل« ببیند و صداى تسبیح موجودات هستى را بشنود، که به حکم »یسبّح للَّه ما
فى السموات و ما فى الارض«.(13) همه آنان که در آسمان و زمینند، تسبیح خدا
مى کنند. بسیارى از واقعیتها را که با ابصر نمىتوان دید، با بصیرت مشاهده
مى کند، بلکه توانایى دیدن جهنم و شنیدن صداى زفیر آن را پیدا مى کند، چنان
که قرآن مى فرماید: »کلاّ لو تعلمون علم الیقین لترونّ الجحیم، ثم
لترونّها عین الیقین«.(14)
آثار بصیرت:
در حدیث
نبوى آمده است که در دل هر بندهاى دو دیده نهانى است که به واسطه آن دو،
غیب را مى نگرد و چون خدا بخواهد در حق بندهاى نیکى کند، دو چشم دلش را مى
گشاید تا به واسطه آن، آنچه را که از دیدگان ظاهریش نهان است، بتواند دید.
از
شمار انسانهاى صاحب بصیرت «حارث بن مالک بن نعمان انصارى» بود. پیامبر
اکرم از او پرسید: "چگونهاى و در چه حالى؟" عرض کرد: "مؤمن راستین و اهل
یقینم". پیامبر فرمود: "علامت یقین و ایمان راستینت چیست؟" عرض کرد: "زهد و
کنارهگیرى نفسم از دنیا و دلبستگى آن، موجب شد که شبهایم را به بیدارى و
عبادت و روزهایم را به روزه و تشنگى بگذرانم، از این رو به درجهاى از
بصیرت و بینایى رسیدهام که گویى عرش پروردگارم را که براى حسابرسى بر پا
شده است، مى بینم و بهشتیان را در حال زیارت یکدیگر مىنگرم و زوزه وحشتناک
جهنمیان را از درون آتش میشنوم". پیامبر فرمود: "بندهاى است که خدا قلبش
را روشن کرده است. حال به برکت این نور الهى صاحب بصیرت شدهاى پس آن را
حفظ کن".(15)
این خاصیت نور باطنى یا بصیرت است که از فطرت انسان
پرتو افشان مى شود و اگر منبع الهى آن (فطرت) زنده به گور نشود و غبار
آلودگىها و تیرگى هواهاى نفسانى آن را نپوشاند، همواره چشم بصیرت باطن پر
فروغ خواهد بود
اما اگر در پشت ظلمت گناه پنهان گردد و انسان
تبهکار، حقیقت خود را نبیند، از آن رو که نورى ندارد، خود را گم مى کند و
پس از مدتى خویشتن را به کلّى فراموش مى نماید.
اهمیت بصیرت:
در مورد اهمیت و ارزش بصیرت و اینکه منظور از بصیرت کدام قسم آن است به چند حدیث اکتفا میکنیم.
1.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله میفرماید:
«کور آن نیست که چشمش نابینا
باشد بلکه کور [واقعى] آن کسى است که دیده بصیرتش کور باشد.
2. حضرت امام على علیه السلام میفرماید:
«اگر دیده بصیرت کور باشد نگریستن چشم سودى نمىدهد.»
3.
حضرت امام على علیه السلام میفرماید:
«با بصیرت کسى است که بشنود و
بیندیشد، نگاه کند و ببیند، از عبرتها بهره گیرد آنگاه راه روشنى را
بپیماید که در آن از افتادن در پرتگاهها به دور ماند.»
همانطور که
از احادیث فوق استفاده میشود بینش و آگاهی، در مورد کارهایی که انسان
انجام میدهد، بخصوص اعمال فردی و اجتماعی، حائز اهمیت فوق العاده بوده و
در صورت نبود بینش کافی مخصوصا در برهههای حساس زندگی، آدمی را تا مرحله
افتادن در پرتگاهها و خروج از صراط مستقیم الهی پیش میبرد.
بصیرت در قرآن:
این ماده در ضمن آیات قرآن در سه معنى بکار برده شده است .
1. بمعنى بینائى دل چنانکه در آیه 19سوره مبارکه فاطر مىفرماید:
«هرگز کوردل و روشن ضمیر یکسان نیستند.»
2. بمعنى بینائى چشم چنانکه در آیه 2سوره مبارکه انسان مىفرماید:
«(بدین جهت) او را شنوا و بینا قرار دادیم!»
3. بمعنى بینائى با برهان و دلیل چنانکه در آیه 125سوره مبارکه طه مىفرماید:
«انسان غافل در روز قیامت مىگوید خدایا چرا مرا نابینا محشور کردى و حال آنکه من در دنیا بینا و آگاه بودم؟
پى نوشت ها:
1. دکتر محمد معین، فرهنگ فارسى، ج 1، ص 546.
3. دائرة المعارف تشیع، جمعى از محققان، ج 3، ص 271.
4. آیت اللَّه جوادى آملى، تفسیر موضوعى ج 14، ص 132 - 13
5. نور (24) آیه 35.
6. همان، آیه 40.
7. جامع الاسرار، ص 510 و 580 - 579،.
8. غررالحکم، ج 5، ص 166
9. غررالحکم، ج 3، ص 387.
10. "من استقبل الامور ابصر" یا "من فکّر أبصر العواقب" ؛ همان.
11. همان.
12. بحارالانوار، ج 66، ص 209.
13. جمعه (62) آیه 1.
14. تکاثر (152) آیات 7- 6- 5.
15. الکافى، ج 2، ص 54.
منبع:
http://parks.tehran.ir/Default.aspx?tabid=150
******************************************************************************
بصیرت به معنای شناخت حقیقت و قدرت درک صحیح امور می باشد.
فهرست مندرجات
۱ - بصیرت در لغت
۲ - بصیرت در اصطلاح
۳ - بصیرت از دیدگاه امیرالمومنین
۴ - بصیرت در آینه روایات
۴.۱ - اهمیت بصیرت در روایات
۵ - بصیرت در قرآن
۶ - آثار بصیرت
۶.۱ - توحید
۶.۲ - درخواست بازگشت در آخرت
۶.۳ - عبرت آموزی
۶.۴ - سود شخصی
۷ - ابزار بصیرت
۸ - اهل بصیرت
۹ - اسباب بصیرت
۱۰ - مانع بصیرت
۱۱ - بصیرت در حادثه عاشورا
۱۲ - پانویس
۱۳ - منبع
بصیرت در لغت
بصیرت در لغت، به معنای عقیده قلبی، شناخت، یقین، زیرکی و عبرت آمده است. [۱]
بصیرت در اصطلاح
بصیرت
در اصطلاح، عبارت است از قوهای در قلب شخص، که به نور قدسی منوّر بوده،
به وسیله آن حقایق اشیا و امور را درک میکند؛ همانگونه که شخص به وسیله
چشم، صُوَر و ظواهر اشیا را میبیند. [۲]
بصیرت از دیدگاه امیرالمومنین
برخی گفتهاند: شناخت روشن و یقینی از دین، تکلیف، پیشوا، حجت خدا، راه، دوست و دشمن، حق و باطل، «بصیرت » نام دارد. [۳]
چنانچه حضرت امیر علیه السلام از رزمندگان راستین با این صفت یاد میکند که: «حَمَلُوا بَصائِرَهُمْ عَلی اسْیافِهِمْ؛ [۴] [۵] بصیرت های خویش را بر شمشیرهایشان سوار کردند. یعنی اگر در میدان نبرد، تیغ میزدند از روی بصیرت بود.»
بصیرت در آینه روایات
در مورد اهمیت و ارزش بصیرت و اینکه منظور از بصیرت، کدام قسم آن است به چند حدیث اکتفا میکنیم.
۱- پیامبر خدا صلوات الله علیه میفرماید:
«کور آن نیست که چشمش نابینا باشد بلکه کور (واقعی) آن کسی است که دیده بصیرتش کور باشد.» [۶]
۲- حضرت امام علی علیه السلام میفرماید:
«اگر دیده بصیرت، کور باشد نگریستن چشم سودی نمیدهد.» [۷]
۳- حضرت امام علی علیه السلام میفرماید:
«با بصیرت کسی است که بشنود و
بیندیشد، نگاه کند و ببیند، از عبرتها بهره گیرد آنگاه راه روشنی را
بپیماید که در آن از افتادن در پرتگاهها به دور ماند.» [۸]
← اهمیت بصیرت در روایات
همانطور
که از احادیث فوق استفاده میشود بینش و آگاهی، در مورد کارهایی که انسان
انجام میدهد، بخصوص اعمال فردی و اجتماعی، حائز اهمیت فوق العاده بوده و
در صورت نبود بینش کافی، مخصوصا در برهههای حساس زندگی، آدمی را تا مرحله
افتادن در پرتگاهها و خروج از صراط مستقیم الهی پیش میبرد.
بصیرت در قرآن
ماده بصیرت در ضمن آیات قرآن، در سه معنی بکار برده شده است.
۱- بمعنی بینائی دل:
چنانکه درآیه مبارکه میفرماید: «وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمی وَ الْبَصِیرُ؛ [۹] هرگز کوردل و روشن ضمیر یکسان نیستند.»
۲- بمعنی بینائی چشم:
چنانکه درآیه مبارکه میفرماید: «فَجَعَلْناهُ سَمِیعاً بَصِیراً؛ [۱۰] (بدین جهت) او را شنوا و بینا قرار دادیم!»
۳- بمعنی بینائی با برهان [۱۱] و دلیل:
چنانکه درآیه مبارکه میفرماید:
«قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمی وَ قَدْ کُنْتُ بَصِیراً؛ [۱۲] انسان
غافل در روز قیامت میگوید خدایا چرا مرا نابینا محشور کردی و حال آنکه من
در دنیا بینا و آگاه بودم؟»
آثار بصیرت
بصیرت نیز مانند سایر مباحث اخلاقی، دارای آثار بخصوصی است که در زیر به آن می پردازیم:
← توحید
از جمله آثار بصیرت، ره یافتن به توحید و قدرت خدا میباشد.
در این مورد در آیه شریفه چنین وارد شده است:
«قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ
وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ …. قُلْ هَلْ یسْتَوِی الْأَعْمَی وَالْبَصِیرُ
أَمْ …؛ [۱۳] بگو: چه کسی پروردگار آسمانها و زمین است؟ بگو: الله! (سپس)
بگو: آیا اولیا (و خدایانی) غیر از او برای خود برگزیدهاید که (حتی) مالک
سود و زیان خود نیستند (تا چه رسد به شما؟!) بگو: آیا نابینا و بینا
یکسانند؟! یا ظلمتها و نور برابرند؟! آیا آنها همتایانی برای خدا قرار
دادند بخاطر اینکه آنان همانند خدا آفرینشی داشتند و این آفرینشها بر
آنها مشتبه شده است؟! بگو: خدا خالق همه چیز است؛ و اوست یکتا و پیروز!»
← درخواست بازگشت در آخرت
از
دیگر آثار بصیرت و روشنبینی، درخواست مجرمان در قیامت، برای رجوع به دنیا
است، چنانچه قرآن میفرماید: «وَلَوْ تَرَی إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاکِسُو
رُءُوسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا
فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ؛ [۱۴] واگر ببینی مجرمان
را هنگامی که در پیشگاه پروردگارشان سر به زیر افکنده، میگویند:
پروردگارا! آنچه وعده کرده بودی دیدیم و شنیدیم؛ ما را بازگردان تا کار
شایستهای انجام دهیم؛ ما (به قیامت) یقین داریم!»
← عبرت آموزی
عبرت آموزی نیز یکی دیگر از آثار بصیرت میباشد.
۱) خداوند متعال می¬فرماید:
«قَدْ کَانَ لَکُمْ آیةٌ فِی
فِئَتَینِ الْتَقَتَا...یرَوْنَهُمْ مِثْلَیهِمْ رَأْی الْعَینِ وَاللَّهُ
یؤَیدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یشَاءُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَعِبْرَةً لِأُولِی
الْأَبْصَارِ؛ [۱۵] در دو گروهی که (در میدان جنگ بدر) با هم رو به رو
شدند، نشانه (و درس عبرتی) برای شما بود: یک گروه، در راه خدا نبرد میکرد و
جمع دیگری که کافر بود (در راه شیطان و بت) در حالی که آنها (گروه
مؤمنان) را با چشم خود، دو برابر آنچه بودند، میدیدند. (و این خود عاملی
برای وحشت و شکست آنها شد) و خداوند هر کس را بخواهد (و شایسته بداند) با
یاری خود تأیید میکند. در این، عبرتی است برای بینایان!»
۲)در آیهای
دیگر میفرماید: «مَثَلُ الْفَرِیقَینِ کَالْأَعْمَی وَالْأَصَمِّ
وَالْبَصِیرِ وَالسَّمِیعِ هَلْ یسْتَوِیانِ مَثَلًا أَفَلَا تَذَکَّرُونَ؛
[۱۶] حال این دو گروه ( مؤمنان و منکران ، حال «نابینا و کر» و «بینا و
شنوا» است؛ آیا این دو، همانند یکدیگرند؟! آیا پند نمیگیرند؟!»
برای مطالعه بیشتر می توانید به آیه ۴۴ سوره نور [۱۷]، آیه ۵۸ سوره غافر [۱۸]و آیه ۲ سوره حشر [۱۹]، مراجعه کنید.
← سود شخصی
حصول
منفعت برای خود فرد، یکی دیگر از نتایج بصیرت و ژرف نگری میباشد [۲۰]
چنانچه میفرماید: «قَدْ جَاءَکُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ
أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ...؛ [۲۱] دلایل روشن از طرف پروردگارتان برای شما
آمد؛ کسی که (به وسیله آن، حق را) ببیند، به سود خود اوست؛...»
ابزار بصیرت
برای شناخت و درک صحیح از حقایق، مسلّما ابزارهایی مورد نیاز است که در زیر به آنها پرداخته شده است.
۱) چشم:
از جمله ابزار شناخت و درک صحیح
حقایق، چشم است چنانچه میخوانیم: «وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ
کَثِیرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ... وَلَهُمْ أَعْینٌ لَا یبْصِرُونَ
بِهَا...؛ [۲۲] به یقین، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم؛...
آنها چشمانی دارند که با آن نمیبینند؛...»
خداوند میفرماید:
«وَلَقَدْ مَکَّنَّاهُمْ فِیمَا إِنْ
مَکَّنَّاکُمْ فِیهِ وَجَعَلْنَا لَهُمْ سَمْعًا وَأَبْصَارًا
وَأَفْئِدَةً...؛ [۲۳] ما به آنها (قوم عاد) قدرتی دادیم که به شما ندادیم
و برای آنان گوش و چشم و دل قرار دادیم؛ (اما به هنگام نزول عذاب) نه
گوشها و چشمها و نه عقلهایشان برای آنان هیچ سودی نداشت؛ چرا که آیات
خدا را انکار میکردند؛...»
۲) قلب:
قلب نیز یکی دیگر از ابزار بصیرت و
درک حقایق میباشد در همین زمینه میخوانیم: «وَلَقَدْ ذَرَأْنَا
لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا
یفْقَهُونَ بِهَا...؛ [۲۴] به یقین، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ
آفریدیم؛ آنها دلها (عقلها)یی دارند که با آن (اندیشه نمیکنند و)
نمیفهمند؛...»
۳) گوش:
گوش نیز از جمله ابزار¬های شناخت و
درک صحیح حقایق میباشد. میخوانیم: «وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ
کَثِیرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ... وَلَهُمْ آذَانٌ لَا یسْمَعُونَ
بِهَا...؛ [۲۵] به یقین، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم؛...
آنها گوشهایی دارند که با آن نمیشنوند؛...»
اهل بصیرت
کسانی که اهل بصیرت می باشند چنین معرفی شده اند:
۱) حضرت ابراهیم علیه السلام
حضرت
ابراهیم علیه السلام از جمله کسانی بود که از بصیرت برخوردار بوده چنانچه
قرآن میفرماید: «وَکَذَلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ
وَالْأَرْضِ وَلِیکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ؛ [۲۶] و این چنین، ملکوت
آسمانها و زمین (و حکومت مطلقه خداوند بر آنها) را به ابراهیم نشان
دادیم؛ (تا به آن استدلال کند،) و اهل یقین گردد.»
۲)انابهکنندگان
بنده
انابه کننده(کسانی که به درگاه خداوند انابه کردند) از انسانهای
روشنضمیر و اهل بصیرت میباشد: «تَبْصِرَةً وَذِکْرَی لِکُلِّ عَبْدٍ
مُنِیبٍ؛ [۲۷] تا وسیله بینایی و یادآوری برای هر بنده توبه کاری باشد!»
۳) بندگان خاصّ خدا
برخورد
آگاهانه بندگان شایسته خداوند، به هنگام ذکر آیات پروردگارشان، موجب قرار
گرفتنشان در شمار اهل بصیرت میشود: «بندگان (خاص خداوند) رحمان،... کسانی
هستند که هرگاه آیات پروردگارشان به آنان گوشزد شود، کر و کور روی آن
نمیافتند.» [۲۸] [۲۹]
۴) حضرت محمّد صلوات الله علیه
پیامبر گرامی
اسلام حضرت محمد صلوات الله علیه نیز از ضمیری روشن و آگاه برخوردار بودند.
قرآن درباره ایشان می فرماید: «بگو: این راه من است من، با بصیرت به سوی
خدا دعوت میکنم!...» [۳۰]
۵) متقین
پرهیزکاران، از انسانهای بیدار
دل در مصاف با وسوسههای شیطانی هستند: «پرهیزگاران هنگامی که گرفتار
وسوسههای شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) میافتند و (در پرتو
یاد او، راه حق را میبینند و) ناگهان بینا میگردند.» [۳۱]
اسباب بصیرت
چیزهائی که موجب پیدای بصیرت در انسان می شوند عبارتند از:
۱) آخرتاندیشی
آخرت اندیشی، سبب پیدایش بصیرت در انسان میشود، قرآن میفرماید:
«و به خاطر بیاور بندگان ما... را،
صاحبان دستها(ی نیرومند) و چشمها(ی بینا)! ما آنها را با خلوص ویژهای
خالص کردیم و آن یادآوری سرای آخرت بود!» [۳۲]
۲) آیات خدا
آیات الهی
در زمین و انسان (آفاقی و انفسی ، از عوامل بصیرت میباشد: «و در زمین
آیاتی برای جویندگان یقین است و در وجود خود شما (نیز آیاتی است)؛ آیا
نمیبینید؟!» [۳۳]
۳) امدادهای خدا
امدادهای الهی مثل پیروزی
مسلمانان در غزوه بدر، از عوامل عبرت و بصیرت میباشد: «در دو گروهی که (در
میدان جنگ بدر) با هم رو به رو شدند، نشانه (و درس عبرتی) برای شما بود:
یک گروه، در راه خدا نبرد میکرد؛ و جمع دیگری که کافر بود... در این،
عبرتی است برای بینایان (اهل بصیرت)!» [۳۴]
۴) تقوا
تقوا و
پرهیزکاری، از عوامل روشنایی ضمیر و بیداردلی میباشد: «پرهیزگاران هنگامی
که گرفتار وسوسههای شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) میافتند؛
و (در پرتو یاد او، راه حق را میبینند و) ناگهان بینا میگردند.» [۳۵]
۵) کتب آسمانی مثل قرآن و تورات
محتوای
کتابهای آسمانی مانند قرآن و تورات، مایه درک عمیق و بصیرت مردم است:
«... بگو: من تنها از چیزی پیروی میکنم که بر من وحی میشود؛ این وسیله
بینایی از طرف پروردگارتان است...» [۳۶] «و ما به موسی کتاب آسمانی دادیم
بعد از آنکه اقوام قرون نخستین را هلاک نمودیم؛ کتابی که برای مردم
بصیرتآفرین بود...» [۳۷]
مانع بصیرت
غفلت انسان در دنیا، مانع بصیرت نسبت به حقایق آخرتی است:
«(به او خطاب میشود) تو از این صحنه
(و دادگاه بزرگ) غافل بودی و ما پرده را از چشم تو کنار زدیم و امروز چشمت
کاملا تیزبین است!» [۳۸]
بصیرت در حادثه عاشورا
حماسه آفرینان
عاشورا، بیهدف و کورکورانه به کربلا نیامده بودند. آنان اهل بصیرت بودند؛
هم نسبت به درستی و حقّانیت راه و رهبرشان، هم به اینکه وظیفهشان جهاد و
یاری امام است. [۳۹]
پانویس[ویرایش]
۱. ↑ لسانالعرب، ابن منظور، ج۴، ص۶۵، واژه«بصر».
۲. ↑ فرهنگ قرآن، اکبر هاشمی رفسنجانی، ج۶، ص۲۶۴.
۳. ↑ پیامهای عاشورا، جواد محدثی، ص۲۵۵-۲۵۷.
۴. ↑ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۹، ص۱۳۰.
۵. ↑ نهج البلاغه، سید رضی، ترجمه فیض الاسلام، خ طبه۱۵۰، ص۴۶۰.
۶. ↑ میزان الحکمة، محمد محمدی ری شهری، ج۱، ص۵۵۸.
۷. ↑ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، عبد الواحد آمدی، ص۴۱.
۸. ↑ نهج البلاغه، سید رضی، خطبه۱۵۲، ص۴۷۳.
۹. ↑ فاطر/سوره۳۵،آیه۱۹.
۱۰. ↑ انسان/سوره۷۶،آیه۲.
۱۱. ↑ أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ابوالفضل داور پناه، ج۷، ص۲۰۴.
۱۲. ↑ طه/سوره۲۰،آیه۱۲۵.
۱۳. ↑ رعد/سوره۱۳،آیه۱۶.
۱۴. ↑ سجده/سوره۳۲،آیه۱۲.
۱۵. ↑ آل عمران/سوره۳،آیه۱۳.
۱۶. ↑ هود/سوره۱۱،آیه۲۴.
۱۷. ↑ نور/سوره۲۴، آیه۴۴
۱۸. ↑ غافر/سوره۴۰، آیه۵۸
۱۹. ↑ حشر/سوره۵۹، آیه۲
۲۰. ↑ فرهنگ قرآن، اکبر هاشمی رفسنجانی، ج۶، ص۲۶۴.
۲۱. ↑ انعام/سوره۶،آیه۱۰۴.
۲۲. ↑ اعراف/سوره۷،آیه۱۷۹.
۲۳. ↑ احقاف/سوره۴۶،آیه۲۶.
۲۴. ↑ اعراف/سوره۷،آیه۱۷۹.
۲۵. ↑ اعراف/سوره۷،آیه۱۷۹.
۲۶. ↑ انعام/سوره۶،آیه۷۵.
۲۷. ↑ ق/سوره۵۰،آیه۸.
۲۸. ↑ فرقان/سوره۲۵،آیه۶۳.
۲۹. ↑ فرقان/سوره۲۵،آیه۷۳.
۳۰. ↑ یوسف/سوره۱۲،آیه۱۰۸.
۳۱. ↑ اعراف/سوره۷،آیه۲۰۱.
۳۲. ↑ ص/سوره۳۸،آیه۴۵-۴۶.
۳۳. ↑ ذاریات/سوره۵۱،آیه۲۰-۲۱.
۳۴. ↑ آل عمران/سوره۳،آیه۱۳.
۳۵. ↑ اعراف/سوره۷،آیه۲۰۱.
۳۶. ↑ اعراف/سوره۷،آیه۲۰۳.
۳۷. ↑ قصص/سوره۲۸،آیه۴۳.
۳۸. ↑ ق/سوره۵۰،آیه۲۲.
۳۹. ↑ پیامهای عاشورا، جواد محدثی، ص۲۵۵.
منبع[ویرایش]سایت پژوهه
منبع:
http://www.wikifeqh.ir/%D8%A8%D8%B5%DB%8C%D8%B1%D8%AA
به بهانه هدفگزاری
وبلاگ
پرسش:
آیا علی ـ علیه السّلام ـ صراط مستقیم است؟
و محبت آن حضرت بدون عمل، کافی است که وارد بهشت شویم؟
پاسخ:
«صراط مستقیم» مفهوم گستردهای دارد
و لذا بعضی آن را به معنای اسلام
و بعضی قرآن
و بعضی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ
و امامان راستین ـ علیهم السّلام ـ
و بعضی به آئین الله
و بعضی به معنای راه و روش انبیای الهی تفسیر کردهاند
که هر کدام از اینها میتواند بخشی از مفهوم وسیع آیه را تشکیل دهد.
در روایات متعددی که به طرق مختلف از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل شده است،
یکی از بارزترین مصادیق آن راه و روش، علی بن ابیطالب ـ علیه السّلام ـ
و یا حضرت محمّد ـ صلّی الله علیه و آله ـ و آل محمّد ـ صلّی الله علیه و آله ـ
شمرده شده است.
حاکم حسکانی در شواهد التنزیل از جابر بن عبدالله انصاری
از قول پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل میکند که فرمود:
«ان الله جعل علیاً و زوجته و اَبنائه حجج الله علی خلقه
و هم ابواب العلم فی امتی و من اهتدی بهم هُدی الی صراط مستقیم»
یعنی خداوند علی ـ علیه السّلام ـ و همسرش زهرا ـ سلام الله علیها ـ
و فرزندان او را حجتهای الهی بر خلقش قرار داده و آنها درهای علم در امّت اسلامی هستند،
هر کس به وسیلة آنها هدایت شود به صراط مستقیم هدایت شده است.(1)
در حدیث دیگری از ابن عباس از قول رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ
چنین نقل میکند که به علی بن ابیطالب ـ علیه السّلام ـ فرمود:
انت الطریق الواضح و انت الصراط المستقیم و انت یعسوب المسلمین.
یعنی تو راه روشن و صراط مستقیم و رهبر مسلمین هستی.(2)
در حدیث پنجمی که در شواهد التنزیل آمده است
از عبدالرحمن بن زید از پدرش در تفسیر آیه صراط الذین انعمت علیهم نقل میکند که گفت:
هو النبی و من معه وعلی بن ابیطالب و شیعته.
یعنی راه کسانی که خداوند به آنها نعمت داده که عبارت است از: پیامبر و اصحاب او و علی بن ابیطالب و شیعیان او.(3)
به این ترتیب بارزترین و روشنترین مصادیق صراط مستقیم پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ
و علی ـ علیه السّلام ـ و فرزندان معصوم او از نسل فاطمه ـ سلام الله علیها ـ است
که هر کس به دامن والای آنها چنگ زند و در خطّ آنها حرکت کند،
قدم در راه مستقیم گذاشته است که آن راه مستقیم او را به خدا نزدیک میسازد
و از گمراهی و انحراف دور است.(4)
از بزرگترین امتیازات شیعه بر سایر مذاهب این است که پایه و زیربنای اصلی آن محبّت است.
از زمان شخص نبی اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ که این مذهب پایهگذاری شده است.
زمزمه محبّت و دوستی بوده است.
آنجا که در سخن رسول اکرم جمله «علی و شیعته هم الفائزون» را میشنویم
گروهی را در گرد علی(ع) میبینم که شیفتة او و مجذوب او میباشند.
از این رو تشیّع مذهب عشق و شیفتگی است.
تولّای آن حضرت مکتب عشق و محبت است. عنصر محبت در تشیّع دخالت تام دارد.
تاریخ تشیّع با نام یک سلسله از شیفتگان و شیدایان و جانبازان سر از پا نشناخته توأم است.(5)
اما باید بدانیم که عشق و محبت تنها برای هدایت و ورود به بهشت و کافی نیست.
هم از نظر قرآن و هم از نظر روایات اهل البیت ـ علیهم السّلام ـ
سعادت دنیا و آخرت در گرو عمل صالح و ارادت خالصانه به اولیاء الهی است.
قرآن کریم در این زمینه چنین میفرماید:
ان کنتم تحبون الله فاتّبعونی یُحببکم الله و یغفر لکم ذنوبکم و الله غفورٌ رحیم.
آل عمران، آیه: 31.
یعنی بگو: اگر خداوند را دوست میدارید از من پیروی کنید تا خدا نیز شما را دوست بدارد
و گناهانتان را ببخشد و خدا آمرزنده مهربان است.
یعنی محبت تنها یک علاقه قلبی ضعیف و خالی از هر گونه اثر نیست
بلکه باید آثار آن، در عمل انسان منعکس باشد. کسی که مدعی عشق و علاقه به پروردگار است،
نخستین نشانهاش این است که از پیامبر و فرستاده او پیروی کند.
دلیل این موضوع روشن است، زیرا علاقه و عشق انسان به چیزی حتماً به خاطر این است که کمالی در آن یافته است.
هرگز انسان به موجودی که هیچ نقطه قوتی در آن نیست عشق نمیورزد.
بنابراین، عشق انسان به خدا به خاطر این است که او منبع و سرچشمه اصلی هر نوع کمال است، مسلّماً چنین وجودی، تمام برنامهها و دستورهایش نیز کامل است،
و در این حال چگونه ممکن است انسانی که عاشق تکامل و پیشرفت است
از آن برنامهها سر باز زند و اگر سر باز زند آیا نشانه عدم واقعیت عشق و محبّت او نیست؟!
آنان که سر تا پا آلوده گناهند، با این حال قلب خود را مملو از عشق خدا، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ
، امیرمؤمنان ـ علیه السّلام ـ و پیشوایان بزرگ میدانند و یا عقیده دارند
که ایمان و عشق و محبّت تنها به قلب است و ارتباطی با عمل ندارد،
از منطق اسلام به کلی بیگانهاند. در معانی الاخبار از امام صادق ـ علیه السّلام ـ
نقل شده که فرمود: ما احبّ الله من عصاه،
یعنی کسی که خداوند را معصیت میکند در حقیقت خدا را دوست ندارد.(6)
نتیجة آنکه: زمانی میتوانیم ادعای محبت و عشق نسبت به علی ـ علیه السّلام ـ
داشته باشیم که اعمال ما مطابق با فرمایشات آن حضرت باشد
و اگر فقط ادعای محبت بدون عمل داشته باشیم بهرهای از ایمان نخواهیم داشت
و بهشت هم در گرو اعمال صحیح است.
--------------------------------------------------------------------------------
پاورقی:
1. حسکانی، شواهد التنزیل، ج1، ص 58، حدیث 89، به نقل از پیام قرآن، ج9، ص 409.
2. همان، ص410.
3. همان، ج1، ص 66، حدیث 105.
4. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن،ج9،ص11، تهران، دار الکتب اسلامیه، چاپ چهارم، 1377.
5. مطهری، مرتضی، جاذبه و دافعه علی ـ علیه السّلام ـ ص42 و43، انتشارات صدرا، چاپ 19، 1374، ص43 و 42.
6. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه،ج2،ص512، ناشر: دارالکتب الاسلامیه، چاپ 30، 1377.