فقط با قرآن سخن مى گوید.!!!
سه شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۲۳ ق.ظ
ابوالقاسم قشیرى مى گوید:
از کاروان حج عقب مانده بودم،
ناگاه زنى را دیدم که او نیز در صحرا، حیران و سرگردان بازمانده بود. از او پرسیدم: تو کیستى؟
گفت: «وَقُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ یَعْلَموُنَ»؛
«و بگو: سلام بر شما، پس به زودى خواهند دانست.»
(زخرف: 89)
پس سلام کردم و دوباره پرسیدم:
در این بیابان چه مى کنى؟
گفت: «مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ»؛
«هر کسى را که خدا هدایت کند،
هیچ گمراه کننده اى نخواهد داشت».
(الزُّمُر: 37)
گفتم: آیا از آدمیانى یا از پرى؟
گفت: «یا بَنى آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ»؛
«اى فرزند آدم! زینت خود را به هنگام مسجد، با خود بردارید». (اعراف: 31)
گفتم: از کجا مى آیى؟
گفت: «یُنادَوْنَ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ»؛
«از راه دور صدا زده مى شوند».
(فُصّلت: 44)
گفتم: به کجا مى روى؟
گفت: «وَللَّه عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ»؛
«بر مردم واجب است که به خاطر خدا، آهنگ خانه او (حج) کنند». (آل عمران: 97)
گفتم: چند روز است از منزل حرکت کرده و در راهید؟
گفت: «وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمواتِ وَالْأَرْضَ وَما بَیْنَهُما فِى سِتَّةِ أیّامٍ»؛
«ما آسمانها و زمین و آنچه را در میان آنهاست
در شش روز آفریدیم».
(ق: 38)
گفتم: آیا غذا و طعام میل دارى؟
گفت: «وَما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا یَأکُلوُنَ الطَّعامَ»؛
«آنان را پیکرهایى که غذا نمى خورند قرار ندادیم».
(انبیاء: 8)
پس از غذاى خود به ایشان دادم، تناول کرد؛
سپس خواهش کردم که اکنون در راهْ رفتن عجله کن.
گفت: «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلّا وُسْعَها»؛
«خداوند هیچکس را جز به اندازه تواناییش تکلیف نمى کند».
(بقره: 286)
گفتم: بیا بر مرکب من و بر کنار (یا پشت) من سوار شو.
گفت: «لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا»؛
«اگر در آسمان و زمین، جز اللَّه خدایان دیگرى بودند،
فاسد مى شدند».
(انبیاء: 22)
به ناچار پیاده شدم و او را بر مرکب خود سوار کردم.
گفت: «سُبْحانَ الَّذى سَخَّرَ لَنا هذا»؛
«پاک و منزه است کسى که این [مرکب] را براى ما مسخّر [در اختیار ما] قرار داد».
(زخرف: 13)
هنگامى که به قافله رسیدیم، گفتم:
آیا کسى را در این کاروان دارى؟
گفت: «یا داوُدُ إِنّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِى الْأَرْضِ»؛
«اى داود! ما تو را خلیفه و نماینده خود در زمین قرار دادیم».
(ص: 26)
«وما مُحَمَّدٌ إِلّا رَسوُلٌ»؛ «محمد، فقط فرستاده خداست».
(آل عمران: 144)
«یا یَحْیى خُذِ الْکِتابَ»؛
«اى یحیى! کتاب خدا را با قوّت بگیر».
(مریم: 12)
«یا موُسى إِنّى أَنَا رَبُّکَ»؛
«اى موسى! من پروردگار توام».
(طه: 11 و 12)
این بانو با تلاوت این چهار آیه مى خواست
به من بفهماند که من چهار فرزند دارم و نامهاى آنان:
داود، محمد، یحیى و موسى است.
بنابراین،
من نیز میان کاروان رفتم و نام چهار تن از پسران وى را صدا زدم. چهار جوان را دیدم که به سمت آن بانو در حرکتند.
از بانوى بزرگوار پرسیدم: این جوانان کیانند؟
گفت: «الْمالُ وَالْبَنُونَ زِیْنَةُ الْحَیوةِ الدُّنْیا»؛
«مال و فرزندان، زینت زندگى دنیاست».
(کهف: 46)
وقتى فرزندانش پیش او آمدند، به آنها گفت:
«یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأجَرْتَ الْقَوِىُّ الأَمِینُ»
(قصص: 26)
اى پدر! او را استخدام کن، زیرا بهترین کسى را که مى توانى استخدام کنى، کسى است که قوى و امین باشد.
آنگاه آن جوانان در حد کفایت به من احسان کردند.
سپس گفت:«وَاللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ»
(بقره: 261)
و خداوند براى هر کسى که بخواهد
[و شایستگى داشته باشد] دو یا چندین برابر مى کند.
دوباره فرزندانش بر احسان و انعام خود افزودند.
از جوانان پرسیدم: این زن کیست؟
گفتند: ایشان مادرمان، فضّه، جاریه (خادمه)
حضرت فاطمه زهرا علیها السلام است
که بیست سال است فقط با قرآن سخن مى گوید.
با کاروان شام، ص:155 تا 158