بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

حدیث موضوعی
بصیرت
این وبلاگ جهت معرفت افزایی بهتر و مفیدتر توسط طلبه ای کوچک راه اندازی شده است.
این وبلاگ منتظر نظرات راهگشای همه صاحبان فکر و اندیشه خواهد بود و آنها را در مسیر معرفت افزایی به کار خواهد زد.





Powered by WebGozar

آیه قرآن مهدویت امام زمان (عج)
کد لحظه شمار غیبت امام زمان برای وبلاگهای مهدویت
حدیث موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۴ تیر ۰۰، ۱۱:۱۵ - آلپ صنعت
    عالی
دانشنامه عاشورا
نویسندگان
وصیت شهدا
پیوندها
طبقه بندی موضوعی

دعای فرج

 دعا و نقش آن در بحران
یکی از چیزهایی که امام حسین (علیه السلام) به آن پناه برد و در شب و روز عاشورا بیش‌ترین بهره را از آن برد، «دعا» است.

در طول شب عاشورا به دعا مشغول بود.
در طول شب عاشورا به دعا مشغول بود؛ هنگام طلوع فجر، بعد از اینکه نماز صبح را به جماعت خواند، رو به آسمان کرد و این دعا را خواند:


ادامه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۴ ، ۲۰:۳۷
محمد یونسی



یکی از اموری که امام حسین(علیه السلام) در اوج بحران شب و روز عاشورا به آن پناه برد و از آن بهره جست،
«استغفار» بود:
«لَعَلَّنَا نُصَلِّی لِرَبِّنَا اللَّیْلَةَ وَ نَدْعُوهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ فَهُوَ یَعْلَمُ أَنِّی کُنْتُ قَدْ أُحِبُّ الصَّلَاةَ لَهُ وَ تِلَاوَةَ کِتَابِهِ وَ کَثْرَةَ الدُّعَاءِ وَ الِاسْتِغْفَارِ.»[1]
در شب عاشورا کربلا حال و هوای عجیبی داشت.
 جمعی در رکوع‌های طولانی با خدا راز و نیاز می‌کردند
و گروهی در سجده‌های طولانی «ظَلَمتُ نفسی» می‌گفتند
و از خداوند طلب استغفار می‌نمودند،
و دسته‌ای نیز ناله «الهی العفو، الهی العفو» داشتند.
و بیش از همه حضرت اباعبدالله (علیه السلام) با پروردگارش مناجات داشت
و صدای «الهی العفو» او فضای کربلا را پُر کرده بود.

1.
عامل تقویت انسان

ادامه
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۴ ، ۱۹:۴۹
محمد یونسی

امام زمان

مردى خدمت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله آمد و عرض کرد:

پایه و سرآغاز علم چیست؟

حضرت صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:

معرفت خدا، حقّ المعرفه.

آن مرد گفت:

چگونه او را حقّ المعرفه بشناسیم؟

ادامه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۴ ، ۱۷:۳۷
محمد یونسی
تصویر حدیثی : شعله های گناه

"موسیقی" پدیده ای که از دیر باز در زندگی انسان ها نقش داشته و دارد و امروزه با پیشرفت علم آلات موسیقی به صوزت متنوعی پا به عرصه وجود گذاشتند و با در هم آمیختن نغمه هر کدام روزانه میلیون ها موزیک جدید تولید و پخش می شود سبک های مختلف موسیقی ابداع می شوند و غوغای حاصل از آنها گوش فلک را کر کرده است.
موسیقی
 
موسیقی برای بسیاری از ما حکم آب حیات را پیدا کرده است به گونه ای که در هر حال گوش خود را دربست در اختیارش گذاشته ایم هنگام راه رفتن،خوابیدن،کار کردن،رانندگی،آشپزی و... .
 
اگر کسی ما را از گوش دادن به موسیقی بر حذر دارد ترش کرده و عصبانی میشویم و هزار و یک توجیه برایش می آوریم .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۲۱:۳۴
محمد یونسی
یاد خدا
روزى حضرت عیسى در مناجاتش با خداوند عرضه داشت:

پروردگارا دوستى از دوستدارانت به من بنما،

 خطاب رسید به فلان محل برو که ما را در آنجا دوستى است،

مسیح به آن محل موعود رفت زنى را دید که

 نه چشم دارد و نه دست و نه پاى، روى زمین افتاده

و زبانش مترنم به این ذکر است:

 « الحمدالله على نعمائه والشکر على آلائه »

خدا را بر نعمتهاى ظاهری اش سپاس
و بر نعمت هاى باطنی اش شکر.

آن حضرت از حالت آن زن شگفت زده شد،

 پیش رفته و به او سلام کرد،

زن گفت:
 علیک السلام یا روح الله!
فرمود:
 اى زن تو که هرگز مرا ندیده اى
 از کجا شناختى من عیسى هستم؟

 زن گفت:
 آن دوستى که تو را به سوى من دلالت کرد
 برایم معلوم نمود که تو روح الله هستى،

 فرمود:
اى زن تو از چشم و دست و پا محرومى، اندامت تباه شده!

 زن گفت:
خدا را ثنا می گویم که دلى ذاکر و زبانى شاکر و تنى صابر دارم،

 خدا را به وحدانیت و یگانگى یاد می کنم که هرچه را می توان با آن معصیت کرد از من گرفته،

 اگر چشم داشتم و به نامحرم نظر میکردم،
 اگر دست داشتم به حرام می آلودم
و اگر پا داشتم دنبال لذات نامشروع می رفتم چه عاقبتى داشتم؟

این نعمتى که خدا به من داده به احدى از بندگانش نداده است.

منبع:
خزینة الجواهر ،صفحه318

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۲۸
محمد یونسی

صراط مستقیم

در ذکر اسامى والقاب و کنیه هاى آن حضرت و وجه تسمیه آنها
در اسما و القاب و کنیه هاى شریفه حضرت مهدى صلوات اللّه علیه که

در قرآن مجید و سایر کتب سماویه و اخبار اهل بیت علیهم السلام

والسنه روات و محدّثین ، مذکور و در کتب اخبار و سیَر و رجال ثبت شده ،

با اشاره به ستر آن و به همان طریق که علماى اعلام ،

اسامى و القاب حضرت رسول صلى الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام را ذکر نمودند؛

در این مقام سلوک نمودم ،

با تحرّز از بعضى استنباط مستحسنه که دیگران در این مقام کردند

که اگر در این جا رعایت مى کردم ،

اضعاف موجود مذکور مى شد و بر تمامى آنها اطلاق اسم مى شود،

چنانچه در باب چهارم بیاید.
اسما والقاب و کنیه هاى آن حضرت و وجه تسمیه آنها
آنچه در این جا ذکر مى شود،

182 اسم است .


اول :

(احمد) 
شیخ صدوق در (کمال الدین ) روایت کرده

از امیرالمؤ منین علیه السلام که فرمود:

(بیرون مى آید مردى از فرزندان من در آخرالزمان ... .)
تا آنکه فرمود:

(براى او دو اسم است ،

اسمى مخفى و اسمى ظاهر،

اما اسمى که مخفى است ، احمد است .الخ )
در (غیبت ) شیخ طوسى روایت شده ،

از حذیفه که گفت :

شنیدم رسول خدا صلى الله علیه و آله را که ذکر کرد

مهدى را،

پس فرمود:

(بیعت مى کنند با او، میان رکن و مقام .

اسم او احمد است و عبداللّه و مهدى ؛ پس اینها نامهاى اوست .)
در تاریخ (ابن خشاب ) و غیره ، روایت است که :

(آن جناب ، صاحب دو اسم است و ظاهرا مراد،

دو اسم مبارک رسول خدا صلى الله علیه و آله باشد.)


دوم :

(اصل ) 


ادامه

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۱۹
محمد یونسی

شیطان

 
امام صادق (ع) :


هرکه فردی را در


گناهی


پیروی کند


در حقیقت او را


پرستش


کرده است. 


  ( تحف العقول ) صفحه 355


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۴۰
محمد یونسی

سبد گل

عائشه در هنگام ازدواج با پیامبر (ص) چند سال داشت؟
الف) قاطع ترین برهان و مستندترین دلیل

(که مورد اختلاف هیچ مورخی نیست)

اثبات سن عائشه مقایسه سن وی

با خواهرش اسما بنت ابی بکر است.

طبق نقل بزرگان اهل تسنن، اسماء ده سال از عائشه بزرگتر بوده است و در سال اول هجری بیست و هفت سال داشته است. و همچنین در سال هفتاد و سه هجری از دنیا رفته است در حالی که صد ساله بوده است.

ابونعیم اصفهانی در معرفه الاصحاب می نویسد: «...أسما بنت ابی بکر الصدیق ... کانت أخت عائشه لأبیها و کانت أسن من عائشه ولدت قبل التاریخ بسبع و عشرین سنته.»[1]
«اسما دختر ابوبکر از جانب پدر خواهر عائشه و از او بزرگتر بود، اسماء بیست و هفت سال قبل از تاریخ(هجرت) به دنیا آمد.»
این مطلب را می توان در منابع زیر نیز یافت:
1) الطبرانی، سلیمان بن احمد بن ایوب ابوالقاسم، المعجم الکبیر، ج24، ص77، مکتبه الزهرا، الموصل، 1404هـ.

2) ابن عساکر الدمشقی الشافعی، ابی القاسم علی بن الحسن ابن هبه الله بن عبدالله، تاریخ مدینه دمشق و ذکر فضلها و تسمیه من حلها من الأماثل، ج69، ص9، دالفکر، بیروت، 1995م.
3) الجزری، عزالدین بن الاثیر ابن الحسن علی بن محمد، أسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج7، ص11، دارإحیا، التراث العربی، بیروت، لبنان، الطبعه الاولی، 1417هـ.
4) النووی، ابوزکریا یحیی بن شرف بن مری، تهذیب الاسما و اللغات، ج2، ص598، دارالنشر: دارالفکر، بیروت، 1996م.
5) الهیثمی، ابوالحسن علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج9، ص260، دارالریان للتراث، القاهره، 1407هـ.
6) العسقلانی الشافعی، احمدبن علی بن حجر ابوالفضل، تقریب التهذیب، ج1، ص743، دارالرشید، سوریا، الطبعه الاولی، 1406هـ.
و کتابهایی مانند: عمده القاری شرح صحیح بخاری، ج2، ص 93؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ج7، ص487؛ الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج4، ص1783؛ الوافی بالوافیات، ج9، ص36؛ سنن البیهقی الکبری، ج4، ص204؛ سیرأعلام النبلاء، ج2، ص289؛ البدایه و النهایه ابن کثیر دمشقی، ج8، ص346- 345، مرقاه المفاتیح شرح مشکاه المصابیح، ج1، ص331؛ سبل السلام شرح بلوغ المرام من ادله الاحکام، ج1، ص39.
به شهادت منابع فوق اگر عائشه از خواهرش اسماء ده سال کوچک است و خواهرش اسما در سال 73هـ فوت کرده است هنگام اول هجرت عائشه 17 ساله بوده و خواهرش 27 ساله، بدین صورت عائشه در هنگام ازدواج با پیامبر(ص) (یک یا دو هجری که قبلاً منابع آن ذکر شد) تقریباً هفده یا هیجده ساله بوده است.
ب) امّا دومین مدارک تعیین سن عائشه هنگام ازدواج با پیامبر(ص) سال اسلام آوردن عائشه است که سن وی در هنگام ازدواج با پیامبر (ص) مشخص و روشن می سازد.
ابن هشام از اولین نگارندگان سیره پیامبر(ص) در کتاب مشهور السیره النبویه آورده است:
«إسلام أسما و عائشه ابنتی ابی بکر . جناب بن الارت و أسما بنت ابی بکر و هی یومئذ صغیره و جناب بن الارت حلیف بنی زهره»[2]
نووی همین مطلب را در کتاب «تهذیب الاسما و اللغات» تایید می کند: «و ذکر ابوبکر بن ابی خیثمیه فی تاریخه عن ابی اسحاق أن عائشه أسلمت صغیره بعد ثمانیه عشر إنسانا ممن أسلم».[3]
(ابن خیثمیه در تاریخش از ابن اسحاق نقل کرده است که عائشه در کودکی و بعد از هیجده نفر ایمان آورد.)
مقدسی در کتاب «البدء و التاریخ» آورده است:
«وممن سبق اسلامه أبوعبیده بن الجراح و الزبیر بن العوام و عثمان بن مظعون ... و من النسا بنت عمیس الخثعمیه امراه جعفر ابن ابی طالب و فاطمه بن الخطاب امراه سعید بن زید بن عمرو و اسما بنت ابی بکر و عائشه و هی صغیره فکان اسلام هولاء فی ثلاث سنین و رسول الله یدعو فی خفیه قبل یدحل دار ارقم بن ابی الارقم»[4]
(کسانی که در اسلام آوردن بر دیگران سبقت گرفتند، ابوعبیده جراح... و از زنان اسما دختر بنت عمیس همسر جعفر بن ابی طالب ... و عائشه که در آن زمان خردسال بود. این افراد در سه سال اول بعثت که رسول خدا مخفیانه مردم را به ایمان دعوت می کرد، اسلام آوردند، ‌قبل از آن که رسول خدا وارد خانه ارقم بن ابی الارقم بشود.)
حال اگر عائشه از اول تا سال سوم بعثت پنج یا شش ساله بود در هنگام ازدواج با پیامبر در سال اول یا دوم هجری باید سنی در حدود هفده یا هجده سال داشته باشد. پس بنابر قول مشهور اگر عائشه در سال اول یا دوم هجری، نه ساله با پیامبر ازدواج کرده باشد؛ حتی در سالهای اول بعثت به دنیا نیامده بود تا چه برسد به اینکه به پیامبر(ص) ایمان بیاورد؟!
و اگر سخن بلاذری که در ابتدا گفته شد را بپذیریم که چهارسال بعد از ازدواج رسول خدا با سوده آن حضرت با عائشه ازدواج کرد باشد، بازهم عائشه حدود هفده یا هیجده سالگی با آن حضرت ازدواج کرده است.
ج) بخاری از عائشه نقل کرده است که: «من در هنگام نزول آیه، بل الساعه موعدهم و الساعه ادهی و امر، که جز سوره سوره قمر محسوب می شود جاریه ای بودم و بازی می کردم»[5]
«جاریه» در زبان عرب به معنای دوشیزه است.[6] آیه مذکوره به شهادت کتب تفسیر هشت سال قبل از هجرت به پیامبر(ص) در مدینه نازل شده است. پس اگر عائشه هشت سال قبل از هجرت حداقل هفت یا هشت ساله بوده است(جاریه)، هنگام ازدواج با پیامبر عائشه سنی در حدود شانزده یا هفده داشته است.
د) طبری آورده است که: «ابوبکر صدیق رضی الله عنه دارای چهار فرزند بود که همه آنها را در دوره جاهلیت به دنیا آمده بودند.»[7]
اگر عائشه قبل از بعثت به دنیا آمده باشد (ولو یک سال) با احتساب 13 سال بعثت و یکی، دو سال بعد از هجرت، عائشه حداقل هنگام ازدواج با پیامبر(ص) حداقل باید پانزده یا شانزده ساله بوده باشد و اگر فرض کنیم که سه یا چهار سال قبل از بعثت به دنیا آمده باشد باز هم چنین به نظر می آید که عائشه در سن هفده یا هیجده سالگی با پیامبر(ص) ازدواج کرده است.
هـ) در کتب تاریخی و روایی کمترین تاریخ برای فوت عائشه، هفتاد سالگی و در سال 57هـ بیان شده است. بدین ترتیب عائشه در سال اول هجری سیزده یا چهارده ساله بوده است، پس چگونه هنگام ازدواج با پیامبر ( در سال اول یا دوم هجرت) نُه ساله می تواند باشد؟!
با پذیرش اینکه عائشه در سن هفده یا هیجده سالگی (حداقل چهارده سالگی) با پیامبر(ص) ازدواج کرده است، ‌عدم ازدواج او در آن زمان جزیره العرب و حتی عصر امروزی تا حدّزیادی محال به نظر می آید.
ولی با این حال به ذکر دو روایت بسنده می کنیم:
الف) «یروی ابو داود: لما تزوج بها اقام عندها ثلاثاً ثم قال: لیس بک علی اهلک هو ان إن شئت سبعت و کان رسول الله اذا تزوج البکر أقام عندها سبعاً و اذا تزوج الثیب أقام عندها ثلاثاً»[8]
این روایت دقیقاً بیان می دارد که آنچه عائشه خود روایت می کند او بکر نبوده است زیرا چنانکه روایت بیان دارد پیامبر(ص) نزد زن باکره خود هفت روز و نزد غیر باکره ها سه روز اقامت داشته اند و چون نزد عائشه سه روز اقامت داشت بیان کننده آن است که عائشه آنچنان که خود ادعا دارد بکر نبوده است؟!
ب) ازدواج با جبیر بن مطعم نیز مسئله باکِرگی عائشه را زیر سوال می برد: عائشه قبل از خواستگاری پیامبر(ص) نه تنها نامزد مرد دیگری بود که حتی آماده ازدواج بوده است. این شخص «جبیر بن مطعم» نام داشت. (این مسئله را اکثر راویان اهل سنت بیان داشته اند.) [9]
به این معنی که که هشت سال قبل از هجرت، در آن زمان که ابوبکر می خواست به حبشه هجرت نماید نزد مطعم رفت و گفت که می خواهد عائشه را از قید نامزدی فرزندش جبیر می باشد با فرزندش تزویج نماید.(او را به خانه شوهری ببرد) ولی مطعم به خاطر آنکه ابوبکر مسلمان شده بود، عقد نامزدی فرزندش را با عائشه فسخ نمود. از این روایت بر می آید که حتی هشت سال قبل از نامزدی عائشه با پیامبر(ص) آماده ازدواج بوده است.
البته این روایت هم بیان کنند این است که عائشه هنگام ازدواج با پیامبر(ص) حداقل هفده ساله بوده و هم بر باکِرگی او نیز ضربه می زند. ولی این دلیل نمی شود که گفت عائشه همسر پیامبر(ص) زنا کرده است و بیان این مطلب تهمت بزرگی است زیرا طبق نص صریح قرآن کریم زنان پیامبر(ص) زناکار نمی توانند باشند و دامان آنها از زنا پاک می باشد.
امّا گاهاً سو تعبیرهایی از مطلب فوق الذکر توسط علمای اهل سنت ذکر می شود ولی همان طور که بیان شد هیچ یک علمای امامیه سخنی در مورد زنای عائشه و سایر همسران پیامبر به میان نیاورده اند.
بدین ترتیب که ملاحظه فرمودید حداقل سن ازدواج عائشه با پیامبر (ص) چهارده سالگی است ولی از مستندات مطرح شده می توان این را نتیجه را دریافت که سن عائشه در هنگام ازدواج با پیامبر (ص) هفده یا هیجده سالگی به واقعیت نزدیکتر است و اگر بخواهیم تمام دلایل و مستندات سن ازدواج عائشه و پیامبر را بیاوریم طالب رساله بزرگی است که در این وجیزه نمی گنجد علیهذا اساتید، طلاب و محققان گرامی می توانند با مراجعه به کتب معتبر اهل سنت و سخنان اکابر این مذهب تناقضات گفته های ایشان را در باب سن عائشه را به سهولت دریابند.
اگر چه پیش از این نیز عالم بزرگوار، شیخ جعفر مرتضی العاملی در رسالۀ مجزا به نام «کتاب حدیث الافک» نوشته و در آن ثابت نموده بود که عائشه در وقت ازدواج حدود هیجده سال سن داشته است و جدیداً نیز تاریخدان مشهور عربستان سعودی، «استاد سهیله زین العابدین حماد» اعلان کرد که: «بنابر محاسبات تاریخی سن عائشه بنت ابی بکر(رض) 10 سال کوچکتر از خواهرش اسماء بوده لذا بنابر قول ترجیحی او در سن 19 سالگی با حضرت محمد(ص) ازدواج کرده است.»[10]
امّا نکته واضح و مبرهن این است که تحقیق و بررسی در این موضوع بسیاری از مشکلات کنونی تاریخ جهان اسلام را حل می کرد و اگر این موضوع قبلاً حل می شد دیگر از سالهای گذشته کاریکاتورهای موهن نسبت به ذات شریف نبی مکرم اسلام(ص) دربارۀ ازدواج با عائشه که توسط جوامع غربی ترویج یافته است، مطرح نمی شد.

نویسنده: میرحمید موسوی
http://mashreghnews.ir

پی نوشته ها:
1- الاصبهانی، معرفه الصحابه، ج6، ص3253
2- ابن هشام، السیره النبویه، ج2، ص92
3- النووی، تهذیب الاسما و اللغات، ج2، ص615
4- المقدسی، البدء و التاریخ، ج4، ص143
5- فتح الباری، ‌شرح صحیح البخاری، ج8، ص486
6- طباطبایی، سید مصطفی، فرهنگ نوین، چ هفتم، 1368هـ.ش
7- طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج4، ص50
8- ابی داود، سنن، کتاب النکاح، باب فی المقام عندالبکر، رقم2124
9- ابن سعد، طبقات الکبری، ص529؛ الاصابه، ج4، ص356
10- خبرگزاری العربیه، 18 سپتامپر 2008

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۲۵
محمد یونسی

راستی و دروغ


چهل حدیث « راستگویی و دروغگویی »

قالَ اللّه ُ تَبارَکَ وَ تَعالى:
وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللّه ُ الَّذینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبینَ.
 سوره عنکبوت / آیه 3

 خداوند کسانى را که قبل از شما بودند مـورد امتـحـان و آزمـایش قـرار داد،
تا معلوم شود [کدام در گفتار وکردارشان ]راستگو و [ کدام یـک ]دروغـگو هستـند.


بخش اول:
راستگویى
جایگاه راستگو در قیامت

1
قالَ النَّبِىُّ صلی الله علیه و آله:
 اَقْرَبُکُمْ مِنىّ غَدا فِى الْمَوْقِفِ اَصْـدَقُکُمْ فِى الْحَـدیثِ وَ اَدّاکُمْ لِلأمانَةِ وَ اَوْفاکُمْ بِالْعَهْدِ وَ اَحْسَنُکُمْ خُلْقا وَ اَقْرَبُکُمْ مِنَ النّاسِ.
 لآلى الاخبار، ج 5، حدیث 253



پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
 کسانى که در سخن گفتن راستگوتر و در اداى امانت مواظب تر و در عهد و پیمان با وفاتر و در اخــلاق نیـکوتر و با مردم صمیمى تر هستند، در قیامت به من از همه نزدیکترند.

ادامه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۴ ، ۰۷:۲۱
محمد یونسی

دروغ مصلحت انگیز     
در یکى از جنگها،

عده اى را اسیر کردند و نزد شاه آوردند.

شاه فرمان داد تا یکى از اسیران را اعدام کنند.
 اسیر که از زندگى ناامید شده بود،

خشمگین شد

و شاه را مورد سرزنش و دشنام خود قرار داد

که گفته اند:
«هر که دست از جان بشوید،

هر چه در دل دارد بگوید.»
وقت ضرورت چو نماند گریز  

دست بگیرد سر شمشیر تیز

شاه از وزیران حاضر پرسید:

 «این اسیر چه مى گوید؟»

 یکى از وزیران پاک نهاد گفت:

این آیه را مى خواند:
 «والکاظمین الغیظ و العافین عن الناس»

(آل عمران/ 431)؛
 پرهیزکاران آنان هستند که هنگام خشم،

خشم خود را فرو برند

و لغزش مردم را عفو کنند

و آنها را ببخشند.
 شاه با شنیدن این آیه،

به آن اسیر رحم کرد و او را بخشید،
ولى یکى از وزیرانى که مخالف او بود

(و سرشتى ناپاک داشت)

نزد شاه گفت:
«نباید دولتمردانى چون ما نزد تو سخن دروغ بگویند.
آن اسیر به شاه دشنام داد

و او را به باد سرزنش و بدگویى گرفت.
شاه از سخن آن وزیر زشتخوى خشمگین شد

و گفت:
دروغ آن وزیر براى من

پسندیده تر از راستگویى تو بود،
 زیرا دروغ او از روى مصلحت بود،

و تو از باطن پلیدت برخاست.
 چنانکه خردمندان گفته اند:
«دروغ مصلحت آمیز به ز راست فتنه انگیز»

منبع: 

نشریه تربیتى اخلاقى خلق، شماره‏3، ص: 60

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۱۸
محمد یونسی
دوستی
در کتاب اسرار التوحید مطلبی
به شرح زیر آمده که قابل تامل وشنیدنی است:

 وحی آمد به موسی علیه السلام
 که بنی اسرائیل را بگوی که بهترین کس را اختیار کند.


صد نفر را انتخاب کردند.

وحی آمد که از این صد نفر بهترین اختیار کند،
ده نفر اختیار کردند.

وحی آمد که از این ده نفر، سه نفر اختیار کنید.
سه نفراختیار کردند.

وحی آمد که از این سه کس، بهترین اختیار کنید.
یکی اختیار کردند.

وحی آمد که این یگانه را بگویید
 تا بدترین, بنی اسرائیل را بیاورد.

 او چهار روز مهلت خواست
و گرد, عالم  گشت که کسی طلب کند.
 روز چهارم به روستایی رسید.
 مردی را دید که به فساد و ناشایستگی معروف بود،
و انواع فسق و فجور در او موجود بود،
                چنان که انگشت نمای گشته بود.                          

خواست که او را ببرد،
 اندیشه ای به دلش درآمد
که از کجا معلوم من از او بدتر نباشم
 و به این که مرا مردم انتخاب کردند که بهترین خلقم،

 نباید مغرور شوم .

چون هرچه کنم به گمان خواهد بود ،
این گمان در حق خویش برم بهتر است


دستار در گردن,
خویش انداخت و به نزد, موسی آمد
و گفت
هر چند نگاه کردم هیچ کس را بدتر از خود ندیدم.
 وحی آمد :
ای موسی ؛
این مرد بهترین ایشان است
نه به آن که طاعت, او بیش است
بلکه به آن که خویشتن را بدترین دانست.


[اسرار التوحید محمد بن منور. صفحه  142]
منبع:
http://www.manbarak.ir


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۷:۵۷
محمد یونسی
امربه معروف

مردی خدمت رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) آمد

و از این که همسایه اش او را آزار می رساند،

زبان به گلایه گشود.

رسول خدا(ص) که کانون علم و بردباری بود،

او را به صبر دعوت کرد.
مرد آرام شد و رفت.
چند روز بعد برگشت و از آزار و اذیّت همسایه زبان به شکایت باز کرد.
 مجدداً رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) او را به شکیبایی فرا خواند.

دوباره پس از چند روز، آن مرد بازگشت

و از همسایه اش شکوه نمود.
 این بار پیامبر(صلّی الله علیه و آله) به او فرمود:

اسباب خود را جمع کن و داخل کوچه قرار بده.
مردم که از کوچه عبور می کنند،

از تو علّت این اقدام را سؤال می کنند

و تو نیز علّت این کار خود را به  آن ها بگو 

( آزار و اذیّت همسایه) مرد همین ابتکار را به کار برد.
رهگذران بودند و سؤال و جواب این مرد

و بالاخره مراتب به گوش همسایه ی مردم آزار رسید

و آبروی خود را در خطر از دست رفتن دید.
خدمت همسایه رسید

و با الحاح و التماس از او خواست اسباب خود را به منزل ببرد

و بیش از این به مردم چیزی نگوید

و قول داد که من بعد همسایه ی خود را آزار نرساند.
 مرد که مقصود را حاصل دید،

اسباب خود را به منزل برگرداند

و از آن پس همسایه اش او را آزار نرساند.

 
ماخذ:

مجله ی دیدار، شماره 43، چهارم دی 1382      صفحه: 18

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۲۵
محمد یونسی

ذکر

مرحوم آیت الله شاه آبادی

استاد عرفان امام خمینی بودند و حضرت امام(رحمة الله)

از آن بزرگوار به«شیخ ما» یا« شیخ بزرگوار ما» یاد می کردند

و این تعبیر، نشانِ عظمت آن عارف بزرگ نزد حضرت امام خمینی بود.
 از ویژگی های مرحوم شاه آبادی آن بوده که

عرفان آن بزرگوار، مانع حضور وی در صحنه های اجتماع نبوده است.

تلاش های آن مرحوم با عنوان امر به معروف و نهی از منکر،

گویای این نکته است.
 آورده اند که در نزدیکی منزل مرحوم شاه آبادی،

دکتری منزل داشت که

تحت تأثیر فرهنگ غربی برای دخترش

یک معلم موسیقی استخدام کرده بود

و طبعاً نواختن وقت و بی وقت آلات موسیقی

موجب سلب آرامش همسایه ها می شد.
 مرحوم شاه آبادی برای دکتر پیغام فرستاد که

دست از این کار بردارد و موجبات آزار همسایه ها را فراهم نکند،

اما جواب دکتر آن بود که من دست از این کار برنخواهم داشت

و تو نیز هر آن چه می خواهی انجام بده!
 ابتکار مرحوم شاه آبادی آن بود که به مردم گفت:
 از این پس هر کس از کنار مطب این دکتر عبور می کند،

وارد مطب شود و با زبان نرم و ملایم دکتر را از این کار باز بدارد.
مردم نیز طرح مرحوم شاه آبادی را اجرا کردند

دیری نگذشت که

دکتر خود را با مخالفت افکار عمومی مواجه

و به قول معروف هوا را ابری دید.
برای مرحوم شاه آبادی پیغام فرستاد که

شما با پشتوانه ی مردمی کار خود را انجام دادی.
اگر به مراجع قضایی مراجعه می کردی،

به راحتی جوابشان را می دادم،

امّا این شیوه را پیش بینی نکرده بودم.
به این طریق مرحوم شاه آبادی توانست

جمعی را از آزار و اذیّت برهاند

و در حقیقت با یک منکر به صورت عملی مبارزه کند.
ماخذ:

مجله ی دیدار، شماره 43، چهارم دی 1382      صفحه: 18

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۰۱
محمد یونسی
غرور
در جریان انجام مناسک حج
یکی از صحابه ی امام سجّاد ‹ علیه السلام›
 خدمت حضرت عرض کرد:

چقدر امسال حاجی به زیارت خانه ی خدا آمده است
و طواف می کنند.

حضرت فرمودند:
اگر با دقّت بنگری حاجی راستین کم است
و آنچه وجود دارد ،
سرو صدا است و ازدحام!

آن گاه دو انگشت خود را باز کردند
و فرمودند:
از میان این دو انگشت به درون جمعیّت نگاه کن،
چه صحنه ای را می بینی؟!

وقتی نگاه کردم متحیّر ماندم!

که آنچه می دیدم حیواناتی

( سگ و گرگ و الاغ و …)

به صورت انسان بودند.  

ماخذ:
طلیعه ی رمضان-خطیبی
      صفحه: 135-
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۳۵
محمد یونسی