نفرین مادر!!!!
وَ قَضى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَریماً [اسراء آیه 23]
و پروردگارت فرمان داده:
جز او را نپرستید!
و به پدر و مادر نیکى کنید!
هر گاه یکى از آن دو، یا هر دوى آنها، نزد تو به سن پیرى رسند، کمترین اهانتى به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن!
و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو!
داستانک:
از امام باقر(علیه السلام) روایت است که
در بنی اسرائیل عابدی بود بنام جریح،
که در صومعه خویش به عبادت مشغول بود.
روزی مادرش در حالی که وی به نماز اشتغال داشت،
وی را بخواند، و او مادر را پاسخ نداد ـ
(در بعضی روایات آمده که اگر جریح فقیه می بود می دانست که قطع نماز نافله و پاسخ مادر از نماز افضل بود) ـ
مادر برگشت، و بار دوم آمد و او را صدا زد،
و باز پاسخ نداد، تا سه بار.
در این بار مادر وی را نفرین کرد
و گفت:
از خدای بنی اسرائیل می خواهم که تو را به خود واگذارد
و یاریت نکند.
روز بعد زن بدکاره ای به کنار صومعه او آمده
و فرزندی را که در رحم داشت در آنجا وضع حمل کرد،
و ادعا کرد که فرزند از آن جریح است.
در میان بنی اسرائیل شایع شد که
آن کس که مردمان را از زنا نهی می نمود
خود مرتکب زنا گشته است!
حاکم دستور داد وی را بدار کشند،
مادر بر سر و روی زنان،
به پای چوبه دار آمد.
جریح گفت ساکت باش که این نتیجه همان نفرین تو است.
مردمان چون شنیدند گفتند:
ما از کجا بدانیم که این تهمت و این نسبت دروغ است؟
جریج گفت:
کودک را حاضر کنید.
چون کودک بیاوردند،
از او پرسیدند: پدرت کیست؟
وی به زبان آمد و گفت:
فلان چوپان پدر من است،
و بدین گونه خداوند بر اثر توبه جریح وی را نجات داد،
و جریح سوگند یاد کرد که
از این پس از خدمت مادر جدا نگردد
[بحار الأنوار ، ج71، ص: 75 ]
سایتی معتبر و دارای نماد الکترونیکی
پرداخت هزینه درب منزل (خریدی مطمئن)
پایه عکس مونوپاد فقط و فقط 24.900 تومان
http://forosh.biz/Detail.aspx?q=kit6158&s=59489
شارژ همراه پاور بانک فقط و فقط 14.900 تومان
http://forosh.biz/Detail.aspx?q=kit4645&s=59489
توری مجیک مش برای درب و جلوگیری از ورود حشرات فقط 25000 تومان
http://forosh.biz/Detail.aspx?q=elect5058&s=59489
حتما یه سری بزنید ضرر نمیکنید
باتشکر