بد نیست گاهی خود را به دیوانگی بزنیم!!!
يكشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۱۱ ب.ظ
مسند مخصوص او را خالى دید بر روى آن نشست.
پاسبانان قصر وقتى بهلول را در محل مخصوص هارون دیدند
با شلاق و تازیانه او را از آن مکان بیرون کردند.
هارون از اندرون خارج شد،
بهلول را دید در گوشه اى نشسته و گریه مى کند.
از خدمتکاران علت گریه او را پرسید.
گفتند چون در مسند شما گستاخانه نشسته بود
ما او را آزردیم هارون آنها را توبیخ و ملامت کرد
بهلول را نیز تسلى داد.
بهلول گفت من به حال تو گریه مى کنم
نه بواسطه خودم .
زیرا با همین چند دقیقه که در جایگاه و مسند تو نشستم
این طور مرا آزردند
بر تو چه خواهد گذشت که
سالها بر این مسند ظلم نشسته اى
و تکیه بر این دستگاه ستم کرده اى
و از عواقب هولناک آن نمى ترسى ؟!
داستانها و پندها جلد دوم گردآورى : مصطفى زمانى وجدانى