شعله کشیدن آتش از قبر!!!
آیه الله مصلحی
از پدرشان آیه الله العظمی حاج شیخ محمد علی اراکی
نقل کردند که ایشان می فرمودند:
در جوانی من به قبرستان رفتم
و با چشم خود دیدم که از قبری آتش شعله می کشید.
به نقل از نرم افزار هدایت در حکایت
شعله کشیدن آتش از قبر!!!
آیه الله مصلحی
از پدرشان آیه الله العظمی حاج شیخ محمد علی اراکی
نقل کردند که ایشان می فرمودند:
در جوانی من به قبرستان رفتم
و با چشم خود دیدم که از قبری آتش شعله می کشید.
به نقل از نرم افزار هدایت در حکایت
جنگ جوان، ص: 77
گفتم: سبب این امر چیست؟
همانا
کسانى که کفر ورزیدند و در حال کفر (بدون توبه) مردند، اگر چه زمین را پر
از طلا کرده و به عنوان فدیه و باز خرید (از عذاب) بدهند، هرگز از هیچ یک
از آنان پذیرفته نمى شود. آنان را عذابى دردناک است و برایشان هیچ یاورى
نیست.
دنیا و آخرت تفاوت هایى دارند، از جمله:
1. غم واندوه در دنیا از انسان به دیگران سرایت مى کند، ولى در آخرت چنین نیست.
به او گفتند:
گفتند :
کفن کهنه به چه دردت می خورد؟
گفت :
تفسیر نمونه ؛ ج24 ؛ ص465
فرمود: آرى.
گفتم:
رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله- وارث همه انبیا بوده است؟
فرمود:
آرى، وارث همه علوم آنها بوده است.
پرسید:
آیا شما نیز تمام علوم رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله- را به ارث برده اید؟
فرمود: آرى.
گفتم:
شما مى توانید مرده را زنده
کنید و کور مادرزاد و مبتلا به مرض پیسى را معالجه نمایید؟
و به آنچه مردم مىخورند و در خانه هایشان ذخیره مى کنند خبر دهید؟
فرمود: آرى، به اذن خدا.
سپس فرمود:
اى ابا محمّد! پیش بیا. نزدیکش رفتم.
پس آن حضرت دست به چهره و دیده من مالید.
ناگاه من دشت، کوه، آسمان و زمین را دیدم.
سپس بار دیگر دست بر صورت من کشید و به حالت اول برگشتم (مثل گذشته نابینا شدم).
آنگاه فرمود:
مى خواهى که این چنین باشى و در روز قیامت چون مردم، حساب تو با خدا باشد، یا آنکه نابینا باشى و بى حساب به بهشت بروى؟
گفتم:
مى خواهم مثل اول باشم؛ زیرا بهشت را بیشتر دوست می دارم.
جلوه هاى اعجاز معصومین علیهم السلام ؛ ص214
روزى در وادى السّلام نجف أشرف براى
زیارت اهل قبور و ارواح مؤمنین رفته بودم.
در این میان از ناحیه دور نسبت
بجائى که من بودم ناگهان صداى شترى که می خواهند او را داغ کنند بلند شد، و
صیحه مى کشید و ناله می کرد؛
بطورى که گوئى تمام زمین وادى السّلام از صداى نعره او متزلزل و مرتعش بود.
من با سرعت براى استخلاص آن شتر بدان سمت رفتم.
چون نزدیک شدم دیدم شتر نیست، بلکه جنازه اى را براى دفن آورده
اند و این نعره از این جنازه بلند است؛
و آن افرادى که متصدّى دفن او بودند أبداً اطّلاعى نداشته و با کمال خونسردى و آرامش مشغول کار خود بودند.
مسلّماً این جنازه از مرد متعدّى و ظالمى بوده است که در اوّلین وهله از ارتحال به چنین عقوبتى دچار شده است،
یعنى قبل از دفن و عذاب قبر، از دیدن صور برزخیّه، وحشتناک گردیده و فریاد برآورده است.
معاد شناسى ؛ ج1 ؛ ص:140 و 141
مرحوم محدّث قمی به خواب پسرش آمد و گفت:
کتابی امانت در فلان نقطه کتابخانهام هست،
آن را ببر و به صاحبش بده،
من اینجا گرفتارم.
پسر میرود و آن کتاب را پیدا میکند؛
امّا در حال بردن،
کتاب به زمین میافتد و کمی خراش برمیدارد.
دوباره پدر را در خواب میبیند که میگوید:
چرا در مورد آن خراش که در کتاب ایجاد شده از صاحبش استحلال نکردی؟
من اینجا گرفتارم.
(برگرفته از نرم افزار هدایت در حکایت)