بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

حدیث موضوعی
بصیرت
این وبلاگ جهت معرفت افزایی بهتر و مفیدتر توسط طلبه ای کوچک راه اندازی شده است.
این وبلاگ منتظر نظرات راهگشای همه صاحبان فکر و اندیشه خواهد بود و آنها را در مسیر معرفت افزایی به کار خواهد زد.





Powered by WebGozar

آیه قرآن مهدویت امام زمان (عج)
کد لحظه شمار غیبت امام زمان برای وبلاگهای مهدویت
حدیث موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۴ تیر ۰۰، ۱۱:۱۵ - آلپ صنعت
    عالی
دانشنامه عاشورا
نویسندگان
وصیت شهدا
پیوندها
طبقه بندی موضوعی

۴۹ مطلب با موضوع «اخلاق :: کلیات :: خانواده» ثبت شده است

صلوات
امیر المؤ منین علیه السلام مى فرماید:

من و عده اى از اصحاب نزد رسول خدا صلى اللّه علیه و آله بودیم ، آن حضرت فرمود:
 بهترین ویژگى زنان چیست ؟

هیچیک از ما نتوانستیم جواب دهیم

تا اینکه جلسه به پایان رسید و از یکدیگر جدا شویم .
من بسوى فاطمه علیها السلام رفتم

و از سوالى که پیامبر صلى اللّه علیه و آله از ما پرسیده بود

او را مطلع کردم و گفتم کسى از ما نتوانست به آن پاسخ دهد.
فاطمه علیها السلام فرمود:

ولى من جواب آن را مى دانم ،

بهترین ویژگى زنان این است که

به مردها نگاه نکنند

و مردها آنان را نبینند.
نزد رسول خدا صلى اللّه علیه و آله رفتم و عرض کردم :

اى رسول خدا!

شما سوال کردید چه چیزى براى زنان بهتر است .

بهترین صفت زنان این است که

به مردها نگاه نکنند و مردها آنها را نبینند.
پیامبر صلى اللّه علیه و آله فرمود:

تو وقتى نزد من بودى جواب آن را نمى دانستى

چه کسى جواب سوال را به تو آموخت ؟
عرض کردم:

فاطمه .
پیامبر صلى اللّه علیه و آله شگفت زده شد

و فرمود:

براستى که فاطمه پاره تن من است .
بنابر گفته فاطمه علیها السلام

زن باید پوشش کامل خود را مراعات کند

تا نامحرم او را نبینند و خود از نگاه به نامحرم بپرهیزد

تا عفت و سلامت او محفوظ بماند.

نام کتاب :قصه هاى تربیتى چهارده معصوم    مؤ لف :محمد رضا اکبرى

َ
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۳ ، ۱۷:۵۷
محمد یونسی
صلوات
امام حسن علیه السلام گوید:

 یک شب جمعه مادرم را دیدم که در محراب عبادت ایستاد
و همواره نماز مى گذارد و در رکوع و سجود بود
 تا شب به صبح رسید
و شنیدم که براى زنان و مردان مومن با ذکر نام آنها دعا مى کند
و هر چه بیشتر براى آنها از خداوند در خواست مى کند
 اما براى خود دعا نمى کند.

عرض کردم :

مادر!

چرا براى خود دعا نمى کنى

همان گونه که براى دیگران دعا مى کنى ؟
فرمود:

فرزندم اول همسایه بعد اهل خانه .

نام کتاب :قصه هاى تربیتى چهارده معصوم    مؤ لف :محمد رضا اکبرى

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۳ ، ۱۷:۳۰
محمد یونسی

قرآن کریم :
عاشِروهُنَّ بِالْمَعْروفِ فَاِنْ کَرِهْتُموهُنَّ فَعَسى اَنْ تَـکْرَهوا شَیْئا وَ یَجْعَلَ اللّه‏ُ فیهِ خَیْرا کَثیرا؛ سوره نساء، آیه ۱۹

صلوات

با زنان به شایستگى رفتار کنید،

و اگر آنها به جهتى ناخوشایندتان بودند

اظهار نکنید چه بسا چیزها که ناپسند شماست،

حال آن‏که خداوند در آن،

خیر فراوانى براى شما قرار داده است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۰۹
محمد یونسی

حضرت امام حسن مجتبى(ع)

هر از گاهى فرزندان را دور خود جمع می کرد

و آنان را نصیحت مى‏ نمود.

روزى فرزندان خود و فرزندان برادرش را فرا خواند.

کودکان قبل از شرفیاب شدن به حضور امام،

نمى‏ دانستند ایشان به چه قصدى آنها را دعوت کرده است،

ولى خوشحال بودند که هر وقت نزد امام مى‏ روند،

با دست پر بازمى‏ گردند.

همه کودکان که دور امام(ع) گرد آمدند،

امام(ع) فرمود:

«همه شما، کودکان امروز هستید

و امید مى‏ رود که بزرگان اجتماع فردا نیز باشید؛

پس دانش بیاموزید

و در کسب علم کوشش کنید.»

بحارالانوار ج2 ص 152  به نقل از کتاب صد حکایت تربیتی مرتضی بذر افشان

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۳ ، ۱۸:۰۶
محمد یونسی


اواخر آن شب زمستانى،

مسافران در ایستگاه اتوبوس به انتظار ماشین ایستاده بودند.

مردى تنومند با چهره‏اى غیر عادى،

به همراه طفل شش ساله ‏اش

در کنار دیگر مسافران منتظر آمدن اتوبوس بود.

حالت سرگیجه و تهوع،

آن طفل بى‏ چاره را راحت نمی گذاشت.

تااین‏که حال آن طفل معصوم بدتر شد

و در کنار خیابان استفراغ کرد.

همه فکر مى‏ کردند غذایى آلوده کودک را مسموم کرده است.

کنجکاوى،

یکى از مسافران را واداشت

از پدر طفل بپرسد فرزندش چه مرضى دارد.
آن مرد پس از کمى سکوت با صداى درشتى گفت:

فرزندم مریض نیست.

امشب او را به مجلس عیش و نوش یکى از دوستانم بردم

و على‏ رغم میل کودک، به او شراب خوراندم!

گفتار فلسفی(کودک) ج2،ص52-

به نقل از کتاب صد حکایت تربیتی مولف:مرتضی بذر افشان

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۳ ، ۱۷:۵۵
محمد یونسی

در راستای اعزام چند دانشمند به فیلادلفیا در آمریکا، من هم رفتم.

با دانشمندی ایرانی‌الاصل در آنجا برخورد کردم که در دوازده مجمع جهانی عضو بود.

به من گفت:

هر روز لعنت می‌فرستم به کسی که مرا به آمریکا فرستاد.

پرسیدم: چرا؟

گفت:

مثلاً، نیمه‌شب دیدم چراغ اطاق دخترم روشن است.

رفتم،

ببینم آیا مشکلی دارد.

دیدم لندهوری در آنجا هست.

دخترم مرا به فحش گرفت که

چرا بی‌اجازه به داخل اطاق آمدی.   

به نقل از نرم افزار هدایت در حکایت

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۳ ، ۲۱:۱۳
محمد یونسی

در کتاب کافی از نوح بن شعیب و محمد بن الحسن روایت شده است که

ابن ابی العوجاء از هشام بن حکم پرسید:
 مگر خدا حکیم نیست؟
هشام گفت: بله،
خداوند احکم الحاکمین است.
ابن ابی العوجاء گفت:
به من خبر ده از آیه:
«فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَهً»نساءآیه 3
«ازدواج کنید با آنچه که خوش آید شما را
 از زنان دو و سه و چهار
و اگر بترسیدکه عدالت را پیشه خود نکنید
پس یکی را به ازدواج خود در آورید».
مگر این حکم قرآن نیست؟
 هشام گفت: بله،
ابن ابی العوجاء گفت: پس به من خبر ده از آیه:
«وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَینَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَهِ»
نساء آیه 129

«و هرگز نمی‌توانید بین زنانتان عدالت را رعایت نمایید اگر چه بسیار علاقه به رعایت اعتدال علاقه داشته باشید...»
کدام حکیم به این گونه سخن می‌گوید؟
هشام جوابی نداشت.
 از همین رو به مدینه نزد حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ آمد
و ماجرای خود را باز گفت.
حضرت فرمود:
اینکه خدا می‌فرماید:
«فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ...»
مقصود عدالت در نفقه خرج زن است
و اینکه می‌فرماید:
«وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا...»
مقصودعدالت در محبت است.
چون هشام این جواب را به ابن ابی العوجاء رسانید،
وی گفت:
به خدا این جواب از خودت نیست. 


به نقل از پایگاه اندیشه قم

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۳ ، ۱۹:۲۶
محمد یونسی

زنى هر سال پسرى به دنیا مى‏ آورد،
 اما آنها بیش از سه ماه عمر نمى‏ کردند.

او همواره ناله و گریه سر مى‏ داد که اى خدا،

نه ماه بار دارم و سه ماه شادمان،

اما این شادکامى حتى از عمر رنگین‏ کمان نیز کمتر است!

براى نجات از این مشکل نزد مردان خدا مى رفت

و از این مصیبت شکوه و ناله مى‏ کرد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۰۸
محمد یونسی
تصویر حدیثی : توکل بر خدا
«در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله ،
 مردی از اصحاب آن حضرت سخت تهی دست شده بود.

کار به جایی رسید که به ناچار، همسرش به او گفت:

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۰۲
محمد یونسی
http://yasupload.ir/images/80853272949862900219.jpgپیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد..
در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب
دید.

عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند.
پرستاران ابتدا زخم های پیرمرد را پانسمان کردند.

سپس به او گفتند:

" باید ازت عکسبرداری بشه تا جائی از بدنت آسیب ندیده باشه".

پیرمرد غمگین شد، گفت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۰۱
محمد یونسی

ابوالقاسم قشیرى مى‏ گوید:
از کاروان حج عقب مانده بودم،
 ناگاه زنى را دیدم که او نیز در صحرا، حیران و سرگردان بازمانده بود. از او پرسیدم: تو کیستى؟
گفت: «وَقُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ یَعْلَموُنَ»؛
 «و بگو: سلام بر شما، پس به زودى خواهند دانست.»
(زخرف: 89)

پس سلام کردم و دوباره پرسیدم:
 در این بیابان چه مى‏ کنى؟
گفت: «مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ»؛
«هر کسى را که خدا هدایت کند،
هیچ گمراه کننده‏ اى نخواهد داشت».
(الزُّمُر: 37)
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۲۳
محمد یونسی
تصویر حدیثی : رضایت از کار ...
ابو ایوب انصارى یک بچه داشت که از دنیا رفته بود.
 ابو ایوب سر کار بود،
 زنش گفت خوب حالا شوهرم بیاید من او را ناراحت بکنم چه فایده دارد
 بچه مگر زنده مى شود؟
 شوهرش آمد جویاى حال بچه شد همسرش گفت خوب شد.
بعد از خوردن شام و خوابیدن و خود را عرضه داشتن به شوهر
و قبل از غسل کردن و نماز شب خواندن مى خواست برود،
 گفت یک سوال از تو دارم:
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۲۲
محمد یونسی
رسول خدا (ص) و رسیدگى به مشکلات مردم

پیامبر اکرم- صلّى اللَّه علیه و آله- در راهى مى‏ رفت، زن مسلمانى به حضور حضرت آمد و گفت:

یا رسول اللَّه! من همسر شخصى هستم که مانند زن مى ‏باشد و حقوق شوهرى را ادا نمى ‏کند.

حضرت فرمود:

شوهرت را صدا کن تا اینجا بیاید.

زن، شوهرش را صدا کرد و شوهرش آمد.

پیامبر به زن فرمود: «آیا او را دوست دارى؟»

زن گفت: بلى.

رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله- براى آن دو دعا کرد و پیشانى زن را بر پیشانى مرد چسباند و دعا کرد و فرمود:

«بار پروردگار! میان این دو الفت بینداز و آنها را به همدیگر دوست گردان».

سپس زن گفت:

هیچ یک از کسانى که از قبل مى‏ شناختم و یا از آن پس دیدم، و حتّى پدرم در نظر من محبوب تر از شوهرم نبودند.

پیامبر فرمود:

«گواهى بده که من فرستاده خدا هستم».

جلوه هاى اعجاز معصومین علیهم السلام ؛ ص36

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۱۴
محمد یونسی


ابن عباس مى‏ گوید:
زنى بچّه‏ اى را خدمت پیامبر آورد و گفت:
یا رسول اللَّه!
 این بچّه دیوانه شده و هنگامى که ناهار یا شام مى‏ خوریم بر سر ما خاک مى ‏پاشد.

حضرت دست مبارکش را به سینه کودک کشید و دعا کرد.
آن کودک هر چه خورده بود استفراغ کرد
و چیز سیاهى از شکمش خارج شد
و در همان حال خوب شد.

جلوه هاى اعجاز معصومین علیهم السلام ؛ ص35
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۱۳
محمد یونسی