بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

حدیث موضوعی
بصیرت
این وبلاگ جهت معرفت افزایی بهتر و مفیدتر توسط طلبه ای کوچک راه اندازی شده است.
این وبلاگ منتظر نظرات راهگشای همه صاحبان فکر و اندیشه خواهد بود و آنها را در مسیر معرفت افزایی به کار خواهد زد.





Powered by WebGozar

آیه قرآن مهدویت امام زمان (عج)
کد لحظه شمار غیبت امام زمان برای وبلاگهای مهدویت
حدیث موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۴ تیر ۰۰، ۱۱:۱۵ - آلپ صنعت
    عالی
دانشنامه عاشورا
نویسندگان
وصیت شهدا
پیوندها
طبقه بندی موضوعی
تصویر حدیثی : آخر خط
نقل است که داود علیه السّلام عرض کرد:
 خدایا همسایه من در بهشت کیست؟
خداوند به او وحى فرستاد که او «متى» پدر حضرت یونس است.

از خدا اجازه خواست که به دیدارش برود، خداوند اجازه داد و او دست فرزندش سلیمان را گرفت و راهى دیدار او شد.
پس از ورود، دید خانه‏ اش از حصیر ساخته شده، و از خانواده‏ اش متى را طلبید گفتند:
براى کندن هیزم به بیابان رفته، لذا صبر کردند، تا متى بیاید.

دیدند مردى پشته‏ اى از هیزم بر دوش گرفته، وقتى به خانه ‏اش رسید، آن را بر زمین گذاشت و خدا را حمد گفت، و هیزم را در معرض فروش نهاد و گفت:
کیست که این مال حلال را به درهمى حلال از من خریدارى کند؟ مردى پیدا شد و آن را خرید.
داود و سلیمان جلو آمدند و سلام کردند، متى آنها را به خانه دعوت کرد و مقدارى گندم خرید و آسیا کرد و در گودالى از سنگ خمیر نمود.
 سپس خمیر را بر روى آتش گذاشت و نزد مهمانان خود نشست و مشغول صحبت شد، تا به ایشان سخت نگذرد،
وقتى نان پخته شد، آن را با مقدارى نمک و آب جلو مهمان ها گذاشت و خود دو زانو نشست و لقمه ‏اى را با بسم اللَّه در دهان مى‏ گذاشت و پس از بلعیدن آن یک الحمد للَّه رب العالمین مى‏ گفت و همین طور عمل کرد،
تا مقدارى آب نوشید و خدا را سپاس گفت و اظهار داشت:
ستایش از آن تو است اى خدایى که نعمت و سلامتى دادى
و مرا دوست خود گردانیدى
و این همه نعمت را به چه کسى چون من دادى؟
زیرا بدن و گوش و چشم و همه اعضایم را سالم نمودى
و مرا نیرو بخشیدى تا هیزمى را که
زحمتى براى کشت آن نکشیده‏ ام؛
کندم و آن را روزى خود قرار دادم
و کسى را فرستادى تا آن را از من بخرد
 و من از بهاى آن، گندمى را تهیّه کنم که آن را نکاشته‏ ام
و برایش زحمت نکشیده‏ ام
و سنگى را در اختیارم گذاشتى تا گندم را در آن آرد کنم
و آتشى را برافروزم و نان را با آن بپزم و بخورم
و بر طاعت تو خود را تقویت نمایم،
 پس ستایش مخصوص تو است،
سپس بلند بلند گریه کرد،

داود به سلیمان گفت:
 «فرزندم، باید چنین بنده‏ اى در بهشت صاحب مقام باشد،
زیرا بنده‏ اى از ایشان شاکرتر ندیده ‏ام.»

((ارشاد القلوب-ترجمه سلگى ج‏1 ص: 312 تا 31))
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۴۹
محمد یونسی

عمرو بن حجاج زبیدی مذحجی

او از اشراف مذحج در کوفه بود که با این که خواهرش همسر هانی بن عروه بود در برابر هانی که دارای گرایش های شیعی بود او از اشرافی بود که با امویان بیشتر همکاری می‌کرد بدین جهت در زمان امارت زیاد و قیام حجر از شهادت دهندگان بر علیه حجر بود

و پس از آن تا پایان خلافت یزید دارای ارتباط مستمری با والیان اموی کوفه داشت. با مرگ معاویه و تزلزل خلافت یزید در کوفه او به همراه جمعی از اشراف از آخرین نامه نویسان به امام بود

ولی با آمدن زیاد دچار تحیر سیاسی شد در این زمان اگر چه سایه سنگین هانی بر قبیله‌اش مانع مانور و حضور سیاسی اوست

ولی با دستگیر شدن هانی، او اگر چه رهبری قیام مذحج بر علیه ابن زیاد را به عهده می گیرد ولی گویا او ماموریتی پنهان دارد تا با همراهی با این قیام، سربزنگاه یعنی آن گاه که شریح بر بام قصر شهادت بر سلامت هانی می‌دهد وظیفه‌اش یعنی متفرق کردن مذحج را به خوبی انجام می‌دهد و در این زمان که دیگر هانی از قبیله دور افتاده است پول‌های ابن زیاد او را می‌خرند و نتیجه‌اش این می‌شود که وقتی یکی دو روز بعد هانی را برای به شهادت رساندن به میان بازار قصاب‌ها می‌آورند

و او فریاد وامذحجاه برمی‌آورد هیچ کس حتی از قبیله‌اش به یاری او برنمی‌خیزد و این فقط به خاطر تبلیغات و مدیریت عمرو بن حجاج بر قبیله به نفع ابن زیاد است.

پس از آمدن امام به کربلا او هم از سوی ابن زیاد به همراه گروهی هزار نفری راهی کربلا می‌شود و در کربلا از سوی عمربن‌سعد روز هفتم محرم مامور بستن آب فرات بر امام و یارانش می‌گردد.

اگر چه او در شب تاسوعا در برابر گروه 50 نفری یاران امام به رهبری حضرت عباس که ماموریت آب آوردن داشتند با وجودی که 500 نیرو به همراه داشت دچار هزیمت شد.

با این وجود پس از بستن آب فرات او و سربازانش هتاکی‌های متعددی به امام می‌کنند.
او روز عاشورا فرماندهی سمت راست لشکر عمر سعد را به عهده می‌گیرد و چون در برابر نبردهای تن به تن اصحاب نیروهای او کم می آورند به سربازانش دستور می‌دهد که تک به تک به مصاف یاران امام نرفته و به صورت گروهی به آن ها حمله کنند و بدین گونه در جنایت های روز عاشورا او از صحنه گردان‌های مهم است.

پس از به شهادت رسیدن امام و یارانش او همراه شمر و عزره و برخی دیگر مامور بردن سرهای شهدا به کوفه می‌گردد.

با مرگ یزید و آشفته شدن اوضاع کوفه او در برابر جریان های شیعی به یاری والی زبیری شهر عبدالله بن مطیع عدوی بر می‌خیزد

و از فرماندهان او در برابر قیام مختار است

ولی چون مختار پیروز می گردد

او از کوفه متواری شده و مدتی ناپدید می گردد

و کسی از محل او با خبر نمی گردد تا این که پس از مدتی نیروهای مختار که در تعقیب فراریان می‌باشند

در بیابان‌های حومه کوفه جسم بی‌رمق او را می‌یابند

که از تشنگی بر زمین افتاده، پس او را به قتل می‌رسانند.

ره‌توشه راهیان نور ویژه محرم‌الحرام 1431ق / 1388‌ش

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۳۷
محمد یونسی
تصویر حدیثی : برای که زندگی کنیم؟

طرماح بن عدی طایی
او از بزرگان قبیله طیّ بود که از شیعیان اهل بیت شمرده می شد در دوران خلافت ظاهری امیر المومنین او از یاران ویژه آن حضرت بود به گونه ای که چندین مرتبه به عنوان پیک به سوی معاویه به شام اعزام شد و با معاویه در نقش سفیره امام سخنان تندی داشته بود.

پس از شهادت امیر المومنین اگر چه بر تشیع خود باقی ماند اما دیگر از کوفه به قبیله طی منتقل شده بود و مشغول زندگی شخصی خود شده بود و از تحولات جهان اسلام و اخبار اهل بیت دور افتاده بود
تا اینکه در اوج تحولات کوفه پس از شهادت حضرت مسلم و در راه عراق بودن امام او برای تهیه آذوقه سالیانه از محل قبیله خود به کوفه می آید

و با این که از اوضاع مطلع می شود ولی بی تفاوت سرگرم کارهای شخصی خود می‌شود

تا این که چند نفر از شیعیان که قصد پیوستن به امام را دارند و مشکل خروج از شهر را با توجه به محاصره شدید تمام راه‌ها دارند

به جستجوی راه بلدی می‌گردند که آن ها را از بی راهه به سوی راه حجاز می‌برد (محل قبیله طی در جنوب غرب عراق و شمال حجاز در کنار راه مکه به عراق بود)

پس در جستجو‌های خود به طرماح می رسند که سابقه تشیع داشته و راه بلد هم است.

او می پذیرد که آن ها را از کوفه خارج کند و به سمت حجاز ببرد.

این گروه پنج شش نفری در حومه غربی کوفه موقعی که امام با لشکر حرّ همراه است به امام می‌پیوندند.

پس از رسیدن یاران امام به حضرت ، حضرت رو به او کرده و از او هم طلب یاری می نماید ولی او مسئله رساندن آذوقه به قبیله و خانواده‌اش را بهانه می‌کند

و از امام می خواهد به سمت قبیله آن ها بیاید و پس از نپذیرفتن امام قول می‌دهد آذوقه را به خانواده‌اش برساند و آن گاه باز گردد

و چنین هم می‌کند

و چون به قصد یاری امام به سوی کربلا به راه می‌افتد

در میانه راه خبر شهادت امام را می شنود و باز می‌گردد.

ره‌توشه راهیان نور ویژه محرم‌الحرام 1431ق / 1388‌ش

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۲۶
محمد یونسی















(جابر بن عبدالله انصاری)

پدرش عبدالله بن عمرو در جنگ احد به شهادت رسید در حالی که او جوانی بیش نبود پس از آن زمان متکفل مخارج و هزینه خاندان سنگین پدرش شد و با این وجود از انس و علاقه اش به پیامبره کاسته نشد.

پیامبر هم گه‌گاه به او برای معیشت زندگی یاری می رساند و با او هم سخن می شد و به واسطه پیش بینی ای که برای عمر طولانی او به همراه محبت نهادینه اش برای اهل بیت درباره او نموده بود به او برای زمان پس از خود ماموریت هایی داده و رسالت هایی تعریف کرده و به او دانش‌هایی آموخته بود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۰۸
محمد یونسی

 «خوارزمى» در «مناقب» خود،

از پیامبر اسلام صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم روایت کرده که فرمود:

اى على علیه السّلام اگر عابدى خدا را عبادت کند

و مانند نوح در قوم خویش قیام نماید،

و به اندازه کوه احد طلا داشته باشد

و آن را در راه خدا انفاق کند

و هزار سال با پاى خود حج به جا آورد

و میان صفا و مروه به شهادت برسد،

ولى تو را اى على علیه السّلام دوست نداشته باشد،

بوى بهشت هرگز به مشامش نخواهد رسید

و داخل آن نخواهد شد.

((ارشاد القلوب-ترجمه سلگى، ج‏2، ص: 48 ))

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۰۸:۵۹
محمد یونسی


امالى صدوق:

بسندش در حدیث مناهى پیغمبر (ص) که فرمود:
 هر کسى در یک وجب زمین همسایه اش خیانت کند
خدا آن را از عمق زمین هفتم
 طوق گردنش سازد
تا با همان در روز قیامت خدا را ملاقات کند
جز که توبه کند و برگردد.

((آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج‏2، ص: 110 ))

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۰۸:۵۱
محمد یونسی

تصویر حدیثی : سازندگان تاریخ

مرحوم محدّث قمی به خواب پسرش آمد و گفت:

کتابی امانت در فلان نقطه کتابخانه‌ام هست،

آن را ببر و به صاحبش بده،

من اینجا گرفتارم.

پسر می‌رود و آن کتاب را پیدا می‌کند؛

امّا در حال بردن،

کتاب به زمین می‌افتد و کمی خراش برمی‌دارد.

دوباره پدر را در خواب می‌بیند که می‌گوید:

چرا در مورد آن خراش که در کتاب ایجاد شده از صاحبش استحلال نکردی؟

من اینجا گرفتارم.

(برگرفته از نرم افزار هدایت در حکایت) 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۰۸:۴۳
محمد یونسی

تصویر حدیثی : اگر عاشق می شوی ...
عشق را مى توان جاذبه و کشش قلبى انسان به سوى کمال و جمال دانست.
 زیبایى، یکى از کمالات است و زیباى مطلق، خداست.
عشق را جز با عشق نمى ‏توان شناخت.
عشق را جز عاشق نمى ‏تواند درک کند
اما براى نزدیک شدن موضوع به ذهن،
مى‏ توانیم از مثال‏هاى موجود
در مراتب پایین‏تر موجودات زنده استفاده نماییم.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۰۸:۳۵
محمد یونسی

تصویر حدیثی : خودیافتگان

چند چیز موجب زیادى عقل است
1- خوردن چغندر                              9- خوردن شنبلیله‏
2- خوردن کدو                                 10- مسواک نمودن‏
3- خوردن سداب                             11- حجامت کردن‏
 4- خوردن به                                 12- بوى خوش به کار بردن‏
5- خوردن ترنج                                13- مشاوره کردن‏
6- خوردن کرفس                             14- مسافرت کردن‏
7- خوردن کندر                                 15- تجارت کردن‏
8- خوردن سرکه‏


طب ائمه، ص: 29 و 30

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۰۸:۲۶
محمد یونسی
تصویر حدیثی : کمال عقل ...
چند چیز موجب قوّت بدن و جسم است‏

1- گوشت خوردن     8- خوردن حلیم‏
2- خوردن پیاز         9- خوردن شیر
3- خوردن باقلا    10- داخل شدن به حمام در حالى که معده خالى نباشد
4- خوردن زیتون      11- خوردن به‏
5- خوردن سنجد        12- خوردن گوشت کبک‏

6- خوردن انجیر          13- نوره گذاشتن و بر طرف کردن موى بدن‏
7- خوردن کشمش‏ 

طب ائمه ص: 27

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۳ ، ۰۷:۳۰
محمد یونسی

تصویر حدیثی : بی نیازی
چند چیز تب را دفع مى‏ کند

1- خوردن عناب                      6- خوردن گوشت کبک‏
2- خوردن سیب                     7- قى کردن‏
3- خوردن پیاز                        8- عرق کردن‏
4- خوردن آب سرد                  9- خوردن آب جوشیده‏
5- کباب خوردن                      10- آب سرد پاشیدن در تابستان به تب دار
11- شانه کردن موى سر         12- هزار مرتبه قل هو الله احد خواندن‏

طب ائمه ص 24

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۳ ، ۰۷:۲۴
محمد یونسی

تصویر حدیثی : علاج بیماری گناهان
چند چیز قوّت شهوانى را زیاد مى‏ کند

1- خوردن هویج                                   6- پوشیدن کفش زرد
2- خوردن پیاز                                     7- خوردن خربزه‏
 3- خوردن گوشت با تخم‏ مرغ                 8- خوردن حلیم‏
4- خوردن انار شیرین                           9- خوردن شیر دوشیده تازه‏
5- عطر استعمال کردن                         10- خضاب کردن‏

چند چیز قوّت شهوانى را کم مى‏ کند
1- زیاد کردن موها
2- روزه گرفتن‏
3- پوشیدن کفش سیاه‏
4- خوردن سداب‏

طب ائمه، ص: 24

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۳ ، ۰۷:۱۸
محمد یونسی

تصویر حدیثی : باشگاه خودسازی
حجه الاسلام و المسلمین حاج شیخ صدرالدین حائری فرمودند:
من خدمت علامه طباطبائی رضوان الله تعالی علیه عرض کردم:
 آقا! شنیده ام که زمانی شما سر به سجده گذاشته،
 گفته اید: یا مرگ یا فهم.
و بعد از آن، خدا به شما چنان فهمی عنایت کرده است که دیگر مسائل پیش شما مجهول نمی ماند
 من می خواهم این مطلب را از خود شما بشنوم.
 علامه طباطبایی فرمودند:
 من مشغول خواندن کتاب سیوطی بودم که استاد از من امتحان گرفت،
اما من در امتحان موفق نبودم
استاد رو به من کرده و گفت:
وقت من و خودت را تلف کردی این حرف بر من بسیار ناگوار آمد.
 آنگاه عملی را انجام دادم که از آن موقع به بعد مورد عنایت خداوند سبحان قرار گرفتم.
پرسیدم ازآن به بعد مجهولی نداشته اید؟
 فرمودند:
به عنایت خدا تاکنون چنین بوده است.


(برگرفته از نرم افزار هدایت در حکایت به نقل از روزنه هایی ازعالم غیب-آیت الله سید محسن)
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۳ ، ۰۷:۱۰
محمد یونسی

تصویر حدیثی : اشتباه نگیریم !

او مردى شجاع و دلاور و از بزرگان شیعه در کوفه بود،

و نامه کوفیان را به عنوان آخرین قاصد در مکه تحویل امام علیه السلام داد.

امام نیز در جواب مردم کوفه،

قبل از اعزام مسلم بن عقیل،

وى را به عنوان پیک و نامه‏ رسان خویش به سوى مردم کوفه روانه ساخت.

او در کوفه ماند تا آنکه مسلم وارد کوفه شد و با مسلم بیعت کرد. مسلم بن عقیل نیز او را مجدداً با نامه‏ اى به سوى امام حسین علیه السلام فرستاد.

او براى مرتبه دوم در مکه به حضور امام علیه السلام شرفیاب شد و چون امام علیه السلام به او اجازه بازگشت به وطن را داد عرض کرد: نه بخدا قسم تو را رها نخواهم کرد تا حق رسول خدا صلى الله علیه و آله را درباره‏ ات مراعات کرده باشم.
آنگاه افزود:

«وَاللَّهِ لَوْ أَعْلَمُ أَنِّی أُقتَلُ ثُمَّ أُحْیا ثُمَّ أُحْرَقُ ثُمَّ أُذْرى‏ وَیُفعَلُ بِی ذلِکَ سَبْعینَ مَرَّةً، ما فارَقْتُکَ حَتَّى أَلْقى‏ حَمامِی دُونَکَ وَکَیْفَ أَفْعَلُ ذلِکَ وَإنَّما هِیَ مَوْتَةٌ أَوْ قَتْلَةٌ واحِدَةٌ ثُمَّ هِیَ بَعْدُ الْکَرامَةُ الَّتی‏ لَا انْقَضاءَ لَها أَبَداً؛

به خدا سوگند!

اگر بدانم که کشته مى‏ شوم سپس زنده مى‏ گردم،

آنگاه مرا مى ‏سوزانند و خاکسترم را به باد مى‏ دهند

و این کار را با من هفتاد بار انجام دهند

هرگز از شما جدا نمى ‏شوم تا آنکه در راه تو جان دهم،

چرا چنین نکنم

در حالى که مرگ یا کشته شدن تنها یک بار است و پس از آن کرامتى است که انتهایى ندارد!».

« بحارالانوار، ج 45، ص 70 و مقتل الحسین مقرّم، ص 88»

روز عاشورا هنگامى که امام علیه السلام در زیر باران تیرها به نماز ایستاد

«سعید بن عبداللَّه»

و تنى چند از یاران فداکار آن حضرت در پیش روى امام ایستادند و بدن خویش را سپر تیرها کردند

و درد تیرها را با تمام توان در صورت و سینه و پهلوى خود به جان خریدند،

سعید با اصابت سیزده تیر در بدنش بر زمین افتاد و گفت:

«أَللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ لَعْنَ عادٍ وَثَمُودَ، أَللَّهُمَّ أَبْلِغْ نَبِیَّکَ عَنِّی السَّلامَ وَابْلِغْهُ ما لَقیتُ مِنْ أَلَمِ الْجَراحِ فَإنِّی ارَدْتُ ثَوابَکَ فِی نُصْرَةِ ذُرِّیَّةِ نَبِیِّکَ؛

خدایا این جماعت را از رحمت خود دور ساز!

چنانکه با قوم عاد و ثمود کردى،

خداوندا سلامم را به پیامبرت ابلاغ کن

و از دردى که به من رسیده او را با خبر ساز،

که

هدفم از تحمل این همه درد و رنج

در راه یارى ذریه پیامبرت،

براى رسیدن به پاداش تو است».

آنگاه چشمانش را گشود

و به چهره نورانى امام نگریست و عرض کرد:

  «أَوَفَیْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ؛

آیا به وظیفه‏ ام عمل کردم و وفا نمودم؟».

امام علیه السلام در پاسخ فرمود:

«نَعَمْ، أَنْتَ أَمامِی فِی الْجَنَّةِ؛

آرى، تو پیشاپیش من به بهشت خواهى رفت».

«سعید بن عبداللَّه»

با شنیدن این کلام غرق سرور و شادى شد و جان به جان آفرین تسلیم کرد.

«اعیان الشیعة، ج 1، ص 606 و ابصارالعین، ص 126»

(برگرفته از کتاب عاشورا ریشه‏ها انگیزه‏ها، رویدادها پیامدها، ص: 467)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۳ ، ۰۶:۵۸
محمد یونسی