...مردى بود که براى اینکه خودش را گم نکند،
کدوئى را سوراخ کرده و به گردنش آویزان نموده بود،
و در حضَر و سفر و در خواب و بیدارى آن کدو به گردنش آویخته بود؛
و پیوسته شادان بود که:
من تا به حال با این علامت بزرگ نه خودم را گم کرده ام
و نه از این به بعد تا آخر عمر خودم را گم خواهم نمود.