تشرف حسن بن مثله جمکرانی
------------------------
شیخ بزرگوار،
حسن بن مثله جمکرانی (ره )، می گوید:
شب سه شنبه ، هفدهم ماه مبارک رمضان سال نود و سه ، در خانه ام خوابیده بودم .
ناگاه نیمه شب جـمعی به در منزل آمدند
و مرا از خواب بیدار کرده
و گفتند:
برخیز و دعوت امام مهدی صاحب الزمان (ع ) را اجابت کن که تو را خواسته اند.
برخاستم و آماده شدم و به آنها گفتم :
بگذارید پیراهنم را بپوشم .
صدایشان بلند شد:
هو ما کان قمیصک ،
یعنی این پیراهن مال تو نیست .
خـواستم شلوار را بپوشم .
صدایشان آمد که لیس ذلک منک فخذ سراویلک ، یعنی
این شلوار، شلوار تو نیست .
شلوار خودت را بپوش .