بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

حدیث موضوعی
بصیرت
این وبلاگ جهت معرفت افزایی بهتر و مفیدتر توسط طلبه ای کوچک راه اندازی شده است.
این وبلاگ منتظر نظرات راهگشای همه صاحبان فکر و اندیشه خواهد بود و آنها را در مسیر معرفت افزایی به کار خواهد زد.





Powered by WebGozar

آیه قرآن مهدویت امام زمان (عج)
کد لحظه شمار غیبت امام زمان برای وبلاگهای مهدویت
حدیث موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۴ تیر ۰۰، ۱۱:۱۵ - آلپ صنعت
    عالی
دانشنامه عاشورا
نویسندگان
وصیت شهدا
پیوندها
طبقه بندی موضوعی

۱۷۴ مطلب با موضوع «تصاویر :: حدیث» ثبت شده است


http://www.saelin18.com/wp-content/uploads/2013/06/M-184.jpg
مرحوم محدّث قمّى صاحب تألیفات نافعه مانند «سفینة البحار» و «الکُنى و الالقاب»و غیرها که در ورع و تقوى و صدق ایشان بین قاطبه اهل علم، ایرادى نبوده است؛
 افراد موثّقى از خود او بدون واسطه نقل کردند که او می گفت:

 روزى در وادى السّلام نجف أشرف براى زیارت اهل قبور و ارواح مؤمنین رفته بودم.

در این میان از ناحیه دور نسبت بجائى که من بودم ناگهان صداى شترى که می خواهند او را داغ کنند بلند شد، و صیحه مى‏ کشید و ناله می کرد؛

بطورى که گوئى تمام زمین وادى السّلام از صداى نعره او متزلزل و مرتعش بود.

من با سرعت براى استخلاص آن شتر بدان سمت رفتم.

چون نزدیک شدم دیدم شتر نیست، بلکه جنازه ‏اى را براى دفن آورده ‏اند و این نعره از این جنازه بلند است؛

و آن افرادى که متصدّى دفن او بودند أبداً اطّلاعى نداشته و با کمال خونسردى و آرامش مشغول کار خود بودند.

مسلّماً این جنازه از مرد متعدّى و ظالمى بوده است که در اوّلین وهله از ارتحال به چنین عقوبتى دچار شده است،

یعنى قبل از دفن و عذاب قبر، از دیدن صور برزخیّه، وحشتناک گردیده و فریاد برآورده است.

معاد شناسى ؛ ج‏1 ؛ ص:140 و 141

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۱۲
محمد یونسی
تصویر حدیثی : قیمت انسانمنصور دوانیقی از عبدالرحمن خواست که وی را موعظه کند، عبدالرحمن گفت:
 روزگار برای تو موعظه است!
منصور گفت چگونه؟
عبدالرحمن گفت:
 عمربن عبدالعزیز وقتی درگذشت، پانزده پسر داشت
 و فقط هفده دینار از خود باقی گذاشت
که پنج دینار آن نیز خرج کفن و دفنش شد
و هشام بن عبدالملک نیز وقتی مرد پانزده پسر داشت
و به هر پسرش یک میلیون دینار ارثیه رسید!
 کمی بعد از فوت هشام،
روزی یکی از پسران عمربن عبدالعزیز را دیدم با صد اسب
و مقدار زیادی خواربار که در راه خدا به عنوان حقوق فقرا انفاق می کرد
و در همان حال،
یکی از فرزندان هشام را دیدم که گدایی می کرد
و از مردم صدقه می گرفت.   

(برگرفته از نرم افزار هدایت در حکایت)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۱۲
محمد یونسی

از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلم نقل کرده‏ اند که فرمود:
سه گروه از زنها هستند که خداوند ایشان را عذاب نمى‏ کند
و با حضرت فاطمه علیه السّلام محشور مى‏ گرداند؛
و به هر کدام ثواب هزار شهید
و ثواب یک سال عبادت مى‏ دهند،
(اول) زنى که بر غیرت شوهرش صبر کند،
و (دوم) زنى که بد خلقى شوهر را تحمّل نماید
(و سوم) زنى که مهریه خود را به شوهر ببخشد.

((ارشاد القلوب-ترجمه سلگى ج‏1 ص : 455 ))

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۱۰
محمد یونسی

در «مسند احمد حنبل» از «عفیف کندى» نقل است که گفت:
من بازرگان بودم
و براى تجارت و خرید اجناس از عباس (عموى پیامبر) که تاجر بود،
به مکه سفر نمودم،
 در منا نزد وى نشسته بودم،
که مردى از خانه‏ هاى اطراف بیرون آمد
و به آفتاب نگاه کرد و چون دید غروب کرده به نماز ایستاد،
 سپس زنى از همان خانه بیرون آمد
و پشت سر او به نماز ایستاد،
آنگاه نوجوانى زیبا روى از همان خانه بیرون آمد
و او نیز همراه وى به نماز ایستاد.

از عباس پرسیدم: این مرد کیست؟

گفت: او محمد بن عبد اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم،

برادرزاده من است.
پرسیدم: این زن کیست؟

گفت: همسر او خدیجه دخت خویلد است،

پرسیدم: این جوان کیست؟

گفت: او على علیه السّلام ابن ابى طالب،

پسر عموى اوست.

پرسیدم: این حرکاتى که انجام مى‏ دهند چیست؟

گفت: نماز مى‏ گذارند و گمان دارند که پیامبر است

و جز همسر و پسر عمویش؛

کسى به او ایمان نیاورده است.
((ارشاد القلوب-ترجمه سلگى، ج‏2، ص:51 تا 52))

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۰۸
محمد یونسی
تصویر حدیثی : دوست واقعی
امالى صدوق:

بسندش تا کسى که از امام صادق (ع) شنیده که می فرمود:
 دوستى حدودى دارد،
 و کسى که همه آنها را ندارد
دوست تمامى نیست،

و هر کس هیچ از آنها را ندارد
هیچ دوستش مشمار،

 حد یک،
اینکه نهان و عیانش برایت برابر باشند،
و دوم اینکه:
 آراستگى تو را آراستگى خودش بداند،
و عیب تو را عیب خودش شمارد،

سوم اینکه
 مال و مقام او را دگرگون بر تو نسازد
چهارم اینکه
تا هر جا توان دارد از تو دریغ ندارد
پنجم آنکه
در بدبختیها تو را وانگذارد.

((آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار ج‏1 ص : 111))

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۵۸
محمد یونسی
تصویر حدیثی : آخر خط
نقل است که داود علیه السّلام عرض کرد:
 خدایا همسایه من در بهشت کیست؟
خداوند به او وحى فرستاد که او «متى» پدر حضرت یونس است.

از خدا اجازه خواست که به دیدارش برود، خداوند اجازه داد و او دست فرزندش سلیمان را گرفت و راهى دیدار او شد.
پس از ورود، دید خانه‏ اش از حصیر ساخته شده، و از خانواده‏ اش متى را طلبید گفتند:
براى کندن هیزم به بیابان رفته، لذا صبر کردند، تا متى بیاید.

دیدند مردى پشته‏ اى از هیزم بر دوش گرفته، وقتى به خانه ‏اش رسید، آن را بر زمین گذاشت و خدا را حمد گفت، و هیزم را در معرض فروش نهاد و گفت:
کیست که این مال حلال را به درهمى حلال از من خریدارى کند؟ مردى پیدا شد و آن را خرید.
داود و سلیمان جلو آمدند و سلام کردند، متى آنها را به خانه دعوت کرد و مقدارى گندم خرید و آسیا کرد و در گودالى از سنگ خمیر نمود.
 سپس خمیر را بر روى آتش گذاشت و نزد مهمانان خود نشست و مشغول صحبت شد، تا به ایشان سخت نگذرد،
وقتى نان پخته شد، آن را با مقدارى نمک و آب جلو مهمان ها گذاشت و خود دو زانو نشست و لقمه ‏اى را با بسم اللَّه در دهان مى‏ گذاشت و پس از بلعیدن آن یک الحمد للَّه رب العالمین مى‏ گفت و همین طور عمل کرد،
تا مقدارى آب نوشید و خدا را سپاس گفت و اظهار داشت:
ستایش از آن تو است اى خدایى که نعمت و سلامتى دادى
و مرا دوست خود گردانیدى
و این همه نعمت را به چه کسى چون من دادى؟
زیرا بدن و گوش و چشم و همه اعضایم را سالم نمودى
و مرا نیرو بخشیدى تا هیزمى را که
زحمتى براى کشت آن نکشیده‏ ام؛
کندم و آن را روزى خود قرار دادم
و کسى را فرستادى تا آن را از من بخرد
 و من از بهاى آن، گندمى را تهیّه کنم که آن را نکاشته‏ ام
و برایش زحمت نکشیده‏ ام
و سنگى را در اختیارم گذاشتى تا گندم را در آن آرد کنم
و آتشى را برافروزم و نان را با آن بپزم و بخورم
و بر طاعت تو خود را تقویت نمایم،
 پس ستایش مخصوص تو است،
سپس بلند بلند گریه کرد،

داود به سلیمان گفت:
 «فرزندم، باید چنین بنده‏ اى در بهشت صاحب مقام باشد،
زیرا بنده‏ اى از ایشان شاکرتر ندیده ‏ام.»

((ارشاد القلوب-ترجمه سلگى ج‏1 ص: 312 تا 31))
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۴۹
محمد یونسی
تصویر حدیثی : برای که زندگی کنیم؟

طرماح بن عدی طایی
او از بزرگان قبیله طیّ بود که از شیعیان اهل بیت شمرده می شد در دوران خلافت ظاهری امیر المومنین او از یاران ویژه آن حضرت بود به گونه ای که چندین مرتبه به عنوان پیک به سوی معاویه به شام اعزام شد و با معاویه در نقش سفیره امام سخنان تندی داشته بود.

پس از شهادت امیر المومنین اگر چه بر تشیع خود باقی ماند اما دیگر از کوفه به قبیله طی منتقل شده بود و مشغول زندگی شخصی خود شده بود و از تحولات جهان اسلام و اخبار اهل بیت دور افتاده بود
تا اینکه در اوج تحولات کوفه پس از شهادت حضرت مسلم و در راه عراق بودن امام او برای تهیه آذوقه سالیانه از محل قبیله خود به کوفه می آید

و با این که از اوضاع مطلع می شود ولی بی تفاوت سرگرم کارهای شخصی خود می‌شود

تا این که چند نفر از شیعیان که قصد پیوستن به امام را دارند و مشکل خروج از شهر را با توجه به محاصره شدید تمام راه‌ها دارند

به جستجوی راه بلدی می‌گردند که آن ها را از بی راهه به سوی راه حجاز می‌برد (محل قبیله طی در جنوب غرب عراق و شمال حجاز در کنار راه مکه به عراق بود)

پس در جستجو‌های خود به طرماح می رسند که سابقه تشیع داشته و راه بلد هم است.

او می پذیرد که آن ها را از کوفه خارج کند و به سمت حجاز ببرد.

این گروه پنج شش نفری در حومه غربی کوفه موقعی که امام با لشکر حرّ همراه است به امام می‌پیوندند.

پس از رسیدن یاران امام به حضرت ، حضرت رو به او کرده و از او هم طلب یاری می نماید ولی او مسئله رساندن آذوقه به قبیله و خانواده‌اش را بهانه می‌کند

و از امام می خواهد به سمت قبیله آن ها بیاید و پس از نپذیرفتن امام قول می‌دهد آذوقه را به خانواده‌اش برساند و آن گاه باز گردد

و چنین هم می‌کند

و چون به قصد یاری امام به سوی کربلا به راه می‌افتد

در میانه راه خبر شهادت امام را می شنود و باز می‌گردد.

ره‌توشه راهیان نور ویژه محرم‌الحرام 1431ق / 1388‌ش

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۲۶
محمد یونسی

تصویر حدیثی : سازندگان تاریخ

مرحوم محدّث قمی به خواب پسرش آمد و گفت:

کتابی امانت در فلان نقطه کتابخانه‌ام هست،

آن را ببر و به صاحبش بده،

من اینجا گرفتارم.

پسر می‌رود و آن کتاب را پیدا می‌کند؛

امّا در حال بردن،

کتاب به زمین می‌افتد و کمی خراش برمی‌دارد.

دوباره پدر را در خواب می‌بیند که می‌گوید:

چرا در مورد آن خراش که در کتاب ایجاد شده از صاحبش استحلال نکردی؟

من اینجا گرفتارم.

(برگرفته از نرم افزار هدایت در حکایت) 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۰۸:۴۳
محمد یونسی

تصویر حدیثی : اگر عاشق می شوی ...
عشق را مى توان جاذبه و کشش قلبى انسان به سوى کمال و جمال دانست.
 زیبایى، یکى از کمالات است و زیباى مطلق، خداست.
عشق را جز با عشق نمى ‏توان شناخت.
عشق را جز عاشق نمى ‏تواند درک کند
اما براى نزدیک شدن موضوع به ذهن،
مى‏ توانیم از مثال‏هاى موجود
در مراتب پایین‏تر موجودات زنده استفاده نماییم.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۰۸:۳۵
محمد یونسی

تصویر حدیثی : خودیافتگان

چند چیز موجب زیادى عقل است
1- خوردن چغندر                              9- خوردن شنبلیله‏
2- خوردن کدو                                 10- مسواک نمودن‏
3- خوردن سداب                             11- حجامت کردن‏
 4- خوردن به                                 12- بوى خوش به کار بردن‏
5- خوردن ترنج                                13- مشاوره کردن‏
6- خوردن کرفس                             14- مسافرت کردن‏
7- خوردن کندر                                 15- تجارت کردن‏
8- خوردن سرکه‏


طب ائمه، ص: 29 و 30

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۰۸:۲۶
محمد یونسی
تصویر حدیثی : کمال عقل ...
چند چیز موجب قوّت بدن و جسم است‏

1- گوشت خوردن     8- خوردن حلیم‏
2- خوردن پیاز         9- خوردن شیر
3- خوردن باقلا    10- داخل شدن به حمام در حالى که معده خالى نباشد
4- خوردن زیتون      11- خوردن به‏
5- خوردن سنجد        12- خوردن گوشت کبک‏

6- خوردن انجیر          13- نوره گذاشتن و بر طرف کردن موى بدن‏
7- خوردن کشمش‏ 

طب ائمه ص: 27

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۳ ، ۰۷:۳۰
محمد یونسی

تصویر حدیثی : بی نیازی
چند چیز تب را دفع مى‏ کند

1- خوردن عناب                      6- خوردن گوشت کبک‏
2- خوردن سیب                     7- قى کردن‏
3- خوردن پیاز                        8- عرق کردن‏
4- خوردن آب سرد                  9- خوردن آب جوشیده‏
5- کباب خوردن                      10- آب سرد پاشیدن در تابستان به تب دار
11- شانه کردن موى سر         12- هزار مرتبه قل هو الله احد خواندن‏

طب ائمه ص 24

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۳ ، ۰۷:۲۴
محمد یونسی

تصویر حدیثی : علاج بیماری گناهان
چند چیز قوّت شهوانى را زیاد مى‏ کند

1- خوردن هویج                                   6- پوشیدن کفش زرد
2- خوردن پیاز                                     7- خوردن خربزه‏
 3- خوردن گوشت با تخم‏ مرغ                 8- خوردن حلیم‏
4- خوردن انار شیرین                           9- خوردن شیر دوشیده تازه‏
5- عطر استعمال کردن                         10- خضاب کردن‏

چند چیز قوّت شهوانى را کم مى‏ کند
1- زیاد کردن موها
2- روزه گرفتن‏
3- پوشیدن کفش سیاه‏
4- خوردن سداب‏

طب ائمه، ص: 24

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۳ ، ۰۷:۱۸
محمد یونسی

تصویر حدیثی : باشگاه خودسازی
حجه الاسلام و المسلمین حاج شیخ صدرالدین حائری فرمودند:
من خدمت علامه طباطبائی رضوان الله تعالی علیه عرض کردم:
 آقا! شنیده ام که زمانی شما سر به سجده گذاشته،
 گفته اید: یا مرگ یا فهم.
و بعد از آن، خدا به شما چنان فهمی عنایت کرده است که دیگر مسائل پیش شما مجهول نمی ماند
 من می خواهم این مطلب را از خود شما بشنوم.
 علامه طباطبایی فرمودند:
 من مشغول خواندن کتاب سیوطی بودم که استاد از من امتحان گرفت،
اما من در امتحان موفق نبودم
استاد رو به من کرده و گفت:
وقت من و خودت را تلف کردی این حرف بر من بسیار ناگوار آمد.
 آنگاه عملی را انجام دادم که از آن موقع به بعد مورد عنایت خداوند سبحان قرار گرفتم.
پرسیدم ازآن به بعد مجهولی نداشته اید؟
 فرمودند:
به عنایت خدا تاکنون چنین بوده است.


(برگرفته از نرم افزار هدایت در حکایت به نقل از روزنه هایی ازعالم غیب-آیت الله سید محسن)
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۳ ، ۰۷:۱۰
محمد یونسی