بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

حدیث موضوعی
بصیرت
این وبلاگ جهت معرفت افزایی بهتر و مفیدتر توسط طلبه ای کوچک راه اندازی شده است.
این وبلاگ منتظر نظرات راهگشای همه صاحبان فکر و اندیشه خواهد بود و آنها را در مسیر معرفت افزایی به کار خواهد زد.





Powered by WebGozar

آیه قرآن مهدویت امام زمان (عج)
کد لحظه شمار غیبت امام زمان برای وبلاگهای مهدویت
حدیث موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۴ تیر ۰۰، ۱۱:۱۵ - آلپ صنعت
    عالی
دانشنامه عاشورا
نویسندگان
وصیت شهدا
پیوندها
طبقه بندی موضوعی

۵۴ مطلب با موضوع «اعتقادات :: فروع» ثبت شده است

نماز

سیّد محسن جبل عاملی

از علمای بزرگ شیعه

و نواده برادر مرحوم آقا سیّد جواد

صاحب مفتاح الکرامه است .

ایشان در دمشق مدرسه ای تاسیس کرده اند که

دانش آموزان شیعه

در آن مدرسه تحت نظر آن جناب تحصیل می کنند.

حاج سیّد احمد مصطفوی که یک از تجّار قم است

گفت:

من از خود سیّد محسن امین شنیدم که

می گفت:

یکی از تربیت یافتگان مدرسه ما

برای تحصیل علم به آمریکا مسافرت کرد،

از آنجا کاغذی برای من نوشت به این مضمون :

چند روز پیش شاگردان مدرسه ما را امتحان می کردند،

من هم برای امتحان رفتم .

مدتی نشستم تا نوبت به من رسید.

بسیار طول کشید تا این که وقت دیر شد،

دیدم اگر بنشینم نماز فوت می شود.

از جا حرکت کردم که بروم نماز بخوانم ،

آنهایی که در آنجا بودند پرسیدند کجا می روی ،

چیزی نمانده که نوبت تو برسد.

گفتم من یک تکلیف دینی دارم ،

وقتش می گذرد.

گفتند امتحان هم وقتش می گذرد،

اگر این جلسه برگزار شود،

دیگر جلسه ای تشکیل نخواهند داد

و برای خاطر تو

هرگز هیئت ممتحنه جلسه خصوصی تشکیل نمی دهند. گفتم هر چه بادا باد !

من از تکلیف دینی خود صرف نظر نمی کنم .

بالاخره رفتم .

از قضا هیئت ممتحنه متوجه شده بودند که

من به اندازه اداء یک وظیفه دینی غیبت نموده ام ،

انصاف داده و اظهار کرده بودند که

چون این شخص در وظیفه خود جدی است ،

روا نیست او را معطّل بگذاریم ،

برای قدردانی از این که عمل به وظیفه نموده

باید جلسه ای خصوصی برایش تشکیل دهیم .

این بود که جلسه دیگری تشکیل دادند،

من حاضر شدم و امتحان دادم .

آقای سیّد محسن امین پس از نقل داستان فرمود:

من در مدرسه چنین شاگردانی تربیت کرده ام

که اگر به دریا بیفتند دامنشان تر نمی شود.

چهل داستان درباره نماز و نمازگزار/یدالله بهتاش

به نقل از پایگاه اندیشه قم

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۲۷
محمد یونسی
حدیث

...در  بحار در احوال حضرت امام حسن علیه السلام نقل مى کند

که روزى ایشان از راهى سواره مى گذشتند،

مردى شامى با آنجناب مصادف گردید

شروع به لعنت و ناسزا گفتن نسبت به حضرت نمود

ایشان هیچ نگفتند

تا اینکه شامى هر چه خواست گفت

آنگاه پیش رفته با تبسم به او فرمود

گمان مى کنم اشتباه کرده اى .
اگر اجازه دهى ترا راضى مى کنم ،

چنانچه چیزى بخواهى به تو خواهم داد،

اگر راه را گم کرده اى من نشانت دهم ،

اگر احتیاج ببار بردارى

من اسباب و بار ترا بوسیله اى به منزل مى رسانم ،

اگر گرسنه اى ترا سیر کنم ،

اگر احتیاج به لباس دارى ترا مى پوشانم ،

اگر فقیرى بى نیازت کنم ،

اگر فرارى هستى ترا پناه مى دهم ،

هر آینه حاجتى داشته باشى برمى آورم

چنانچه اسباب و همسفران خود را به خانه ما بیاورى

برایت بهتر است

زیرا ما مهمانخانه اى وسیع و وسائل پذیرائى از هر جهت در اختیار داریم .
مرد شامى از شنیدن این سخنان در گریه شده

گفت ((اشهد انک خلیفة الله فى ارضه ))

گواهى مى دهم که تو خلیفه خدا در روى زمینى ،

تو و پدرت ناپسندترین مردم در نزد من بودید،

اینک محبوبترین خلق در نظرم شدید،

آنچه به همراه خویش در مسافرت آورده بود

به خانه آن حضرت منتقل کرد،

میهمان ایشان شد

تا موقعیکه از آن جا خارج گردید

و اعتقاد به ولایت حضرت پیدا کرد.

داستانها و پندها جلد دوم گردآورى : مصطفى زمانى وجدانى به نقل از:بحار

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۳ ، ۱۹:۴۱
محمد یونسی

گل قرمز
ذوالنون مصرى ،

یک زن غیر مسلمان را دید که

در فصل زمستان مقدارى گندم به دست گرفته

و براى پرندگان بیابان برد و جلو آنها ریخت .

به آن زن گفت :

تو که کافر هستى ،

این دانه دادن به پرندگان براى تو چه فایده دارد؟

زن گفت فایده داشته باشد یا نه ، من این کار را مى کنم .
چند ماه از این جریان گذشت ،

ذوالنون در مراسم حج شرکت کرد،

همان زن را در مکه دید که

همراه مسلمانان مراسم حج را بجا مى آورد.

آن زن وقتى ذوالنون را دید، به او گفت :

به خاطر همان یک مقدار گندم که به پرندگان دادم ،

خداوند نعمت اسلام را به من احسان نمود

و توفیق قبول اسلام را یافتم .

نام کتاب : عاقبت بخیران عالم ج 1
نویسنده : على محمد عبداللهى

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۳ ، ۱۷:۳۹
محمد یونسی

گل و پروانه

فرعون دلقکى داشت

که از کارها و سخنان او لذت مى برد و مى خندید.

روزى به در قصر فرعون آمد تا داخل شود،

مردى را دید که لباسهاى ژنده بر تن ،

عبایى کهنه بر دوش و عصایى بر دست دارد.

پرسید: تو کیستى ؟

گفت :

من پیامبر خدا موسایم که از طرف خداوند

براى دعوت فرعون به توحید آمده ام .
دلقک از همانجا بازگشت ،

لباسى شبیه لباس موسى پوشیده

و عصایى هم به دست گرفت ، نزد فرعون آمد.

از باب مسخره و استهزاء

تقلید سخن گفتن حضرت موسى (ع ) کرد.

آن جناب از کار او بسیار خشمگین شد.

هنگامى که زمان کیفر فرعون و غرق شدن او رسید

و خداوند او را بالشکرش در رود نیل غرق ساخت ،

آن مرد تقلیدگر را نجات داد.
موسى عرض کرد:

پروردگارا! چه شد که این مرد را غرق نکردى ،

با این که مرا اذیت کرد؟

خطاب رسید: اى موسى !

من عذاب نمى کنم کسى را که به دوستانم شبیه شود،

اگر چه بر خلاف آنها باشد.

نام کتاب : عاقبت بخیران عالم ج 1
نویسنده : على محمد عبداللهى

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۳ ، ۱۷:۱۴
محمد یونسی
صلوات
 مردى به همسرش گفت :
نزد فاطمه علیها السلام دختر رسول خدا صلى اللّه علیه و آله برو و درباره من از او سوال کن که آیا من شیعه شما هستم یا خیر؟

همسرش نزد فاطمه علیها السلام رفت و از او سوال کرد.
حضرت فرمود: به او بگو:
ان کنت تعمل بما امر ناک وتنتهى عما زجرناک عنه فانت من شیعتنا و الا فلا.
اگر به آنچه تو را امر کردیم عمل مى کنى

و از آنچه نهى کردیم پرهیز مى کنى

تو از شیعیان ما هستى و گرنه شیعه ما نیستى .
زوجه آن مرد گوید:

جواب فاطمه علیها السلام رابه شوهرم رساند.

او گفت :

و اى بر من چه کسى از گناهان و خطاها بدور است !

پس من در این صورت براى همیشه در جهنم هستم

زیرا هر کسى از شیعیان آنها نباشد همیشه درآتش جهنم است .
همسرش دوباره به خدمت فاطمه علیها السلام مى رسد

و سخن شوهرش را به آن حضرت مى رساند.
فاطمه علیها السلام مى فرماید:

به او بگو آنطور که گمان کردى نیست ،

شیعیان ما از بهترین افراد اهل بهشت هستند.
و هر کس ما را دوست بدارد

و دوستان ما را هم دوست بدارد

و دشمن دشمنان ما باشد

و با قلب و زبانش ایمان آورده است

اگر مخالفت با امر و نهى ما کند شیعه ما نیست

گرچه به بهشت مى رود

اما بعد از آنکه بوسیله بلاها و سختى ها از گناهانشان پاک شوند

یا با انواع سختى ها در عرصه هاى قیامت و یا ورود در طبقه بالاى جهنم که عذاب مى شوند پاک گردند

آنگاه بخاطر محبتى که به ما دارند

از جهنم نجاتشان مى دهیم و به نزد خود مى بریم . 

نام کتاب :قصه هاى تربیتى چهارده معصوم    مؤ لف :محمد رضا اکبرى

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۳ ، ۱۷:۴۴
محمد یونسی

رهبری


شخصى به امیر المؤ منین علیه السلام گفت :

فلانى بسیار گناه مى کند

اما در عین حال از شیعیان شماست .
امیر المؤ منین علیه السلام فرمود:

یک یا دو دروغ در نامه اعمال تو نوشته شد.

اگر بسیار گناه مى کند

و ما را دوست دارد و دشمن دشمنان ماست،

یک دورغ گفتى زیرا او دوستدار ما است نه شیعه ما.

در حالى که تو گفتى او شیعه ماست .

(شیعه که اهل گناه نیست ).

نام کتاب :قصه هاى تربیتى چهارده معصوم    مؤ لف :محمد رضا اکبرى

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۳ ، ۱۷:۱۰
محمد یونسی

دوستی
مردى به امام حسن علیه السلام گفت :

من از شیعیان شما هستم .
امام علیه السلام فرمود:

اى بنده خدا اگر مطیع امر و نهى ما هستى راست مى گوئى

و اگر این گونه نیستى با ادعاى مقام بلند تشیع که از آن بهره مند نیستى برگناهان خود نیفزا

و نگو من از شیعیان شما هستم .

بلکه بگو:

من

از دوستداران شما

و دشمن دشمنان شما هستم

و تو در نیکى و بسوى نیکى هستى .

نام کتاب :قصه هاى تربیتى چهارده معصوم    مؤ لف :محمد رضا اکبرى

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۳۱
محمد یونسی
وفادارى‏
على علیه السلام فرمود:
دوست واقعى نیست
مگر این که در سه وقت برادر خود را حفظ کند
و او را از یاد نبرد،
در گرفتارى‏ اش،
پشت سرش
و پس از مردنش.

صفوان ابن یحیى، عبدالله بن جندب و على بن نعمان که از اصحاب خوب امام صادق علیه السلام، امام کاظم و امام رضا علیه السلام بودند،
سالى به مکه مشرف شدند.

ادامه
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۲۴
محمد یونسی
افسران - پوستر حدیث (سوال و جواب روز قیامت....) - 121
امام على علیه السلام در حال عبور از محلى
چشمش به عده‏ اى از جوانان افتاد که
سخنان لغو و بیهوده مى ‏گفتند و مى‏ خندید.
حضرت فرموند آیا نامه عملتان را با این چیزها سیاه مى‏ کنید؟
گفتند یا على علیه السلام آیا اینها را هم مى‏ نویسند؟
حضرت فرمود آرى
حتى دمیدن نفس را هم مى‏ نویسند.

جنگ جوان، ص: 77

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۲۱
محمد یونسی

گویند زنى عاشق جوانى شد
از او طلب وصال کرد جوان حاضر نشد حاجت او را برآورد
 آن زن که دید تیر آرزویش بهدف مراد نرسید
 دست از آستین حیله بیرون آورده
 سپیده تخم‏ مرغ را بجامه خود ریخته
و باو آویخته با کمال رسوائى و بى‏ عفتى
 ...
 او را حضور امیر المؤمنین ع آورده فریاد زد
 این جوان به من درآویخته و مرا رسوا کرده
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۲۰
محمد یونسی

این داستان معروف را شنیده ‏اید

بوعلى سینا در حواس و فکرش [قویتر از حد معمول بود] چون آدم خارق‏ العاده ‏اى بود.
چشمش از دیگران شعاعش بیشتر بود،
 گوشش خیلى تیزتر بود،
 فکرش خیلى قویتر بود.
 کم کم مردم درباره حس بوعلى،
چشم بوعلى و گوش بوعلى افسانه‏ ها نقل کردند
 که مثلًا

در اصفهان بود
و صداى چکش مسگرهاى کاشان را مى ‏شنید.
 
البته اینها افسانه است،
 ولى افسانه‏ ها را معمولًا در زمینه‏ هایى مى سازند که شخص جنبه خارق ‏العاده‏اى داشته باشد.
شاگردش بهمنیار به او مى‏ گفت:

 تو از آن آدم‏هایى هستى که اگر ادعاى پیغمبرى کنى،
 مردم از تو مى‏ پذیرند و از روى خلوص نیت ایمان مى ‏آورند.

 مى‏ گفت: این حرفها چیست؟
تو نمى ‏فهمى.
 بهمنیار مى‏ گفت:
خیر، مطلب از همین قرار است.
بوعلى مى‏ خواست عملًا به او نشان بدهد.
در یک زمستانى که با یکدیگر در مسافرت بودند
و برف زیادى آمده بود،
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۱۱
محمد یونسی
تصویر حدیثی : انفاق
«شخصى بنام عبدالجبار مستوفى حج مى‏ رفت.
 او هزار دینار زر همراه داشت،
 روزى از کوچه ‏اى در کوفه مى‏ گذشت
به طور اتفاق به خرابه‏ اى رسید،
زنى را دید که در آنجا چیزى را جستجو مى‏ کرد
و بدنبال متاعى بود، ناگاه در گوشه ای مرغ مرده‏ اى دید
و آن را زیر چادر گرفت و از آن خرابه دور شد.
 عبدالجبار با خود گفت:
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۲۴
محمد یونسی
تصویر حدیثی : توکل کردن بر خدا
حضرت امیر علیه السّلام می فرماید:
مردی نزد رسول خدا ص آمد و گفت:
یا رسول الله مرا به عملی راهنمایی کنید،
به عملی که به سبب آن:
1-خدا مرا دوست بدارد.
        2-مردم مرا دوست بدارند. 
     3-دارائیم فراوان شود.
4-بدنم سالم بماند.    
5-عمرم طولانی شود.
6-خدا مرا با تو محشور کند.

رسول خدا ص فرمودند:
 این 6 حاجت
 6 خصلت می خواهد:
1-اگر می خواهی خدا تو را دوست بدارد
 از او بترس و از گناه پرهیز کن.

2-اگر می خواهی مردم تو را دوست دارند
به آن ها خوبی و نیکی کن
و به آنچه در دست آن هاست طمع نکن
و چشم نینداز.

3-اگر می خواهی دارائیت فراوان شود
 زکوة بده.

4-اگر می خواهی بدنت سالم بماند
فراوان صدقه بده.

5-و اگر می خواهی عمرت طولانی شود
 صله رحم کن
« دید و بازدید خویشان».

6-و اگر می خواهی خدا تو را با من محشور کند
سجده را برای خدا طولانی کن.


(برگرفته از نرم افزار هدایت در حکایت)


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۱۶
محمد یونسی

در «مسند احمد حنبل» از «عفیف کندى» نقل است که گفت:
من بازرگان بودم
و براى تجارت و خرید اجناس از عباس (عموى پیامبر) که تاجر بود،
به مکه سفر نمودم،
 در منا نزد وى نشسته بودم،
که مردى از خانه‏ هاى اطراف بیرون آمد
و به آفتاب نگاه کرد و چون دید غروب کرده به نماز ایستاد،
 سپس زنى از همان خانه بیرون آمد
و پشت سر او به نماز ایستاد،
آنگاه نوجوانى زیبا روى از همان خانه بیرون آمد
و او نیز همراه وى به نماز ایستاد.

از عباس پرسیدم: این مرد کیست؟

گفت: او محمد بن عبد اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم،

برادرزاده من است.
پرسیدم: این زن کیست؟

گفت: همسر او خدیجه دخت خویلد است،

پرسیدم: این جوان کیست؟

گفت: او على علیه السّلام ابن ابى طالب،

پسر عموى اوست.

پرسیدم: این حرکاتى که انجام مى‏ دهند چیست؟

گفت: نماز مى‏ گذارند و گمان دارند که پیامبر است

و جز همسر و پسر عمویش؛

کسى به او ایمان نیاورده است.
((ارشاد القلوب-ترجمه سلگى، ج‏2، ص:51 تا 52))

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۰۸
محمد یونسی