بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

حدیث موضوعی
بصیرت
این وبلاگ جهت معرفت افزایی بهتر و مفیدتر توسط طلبه ای کوچک راه اندازی شده است.
این وبلاگ منتظر نظرات راهگشای همه صاحبان فکر و اندیشه خواهد بود و آنها را در مسیر معرفت افزایی به کار خواهد زد.





Powered by WebGozar

آیه قرآن مهدویت امام زمان (عج)
کد لحظه شمار غیبت امام زمان برای وبلاگهای مهدویت
حدیث موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۴ تیر ۰۰، ۱۱:۱۵ - آلپ صنعت
    عالی
دانشنامه عاشورا
نویسندگان
وصیت شهدا
پیوندها
طبقه بندی موضوعی

۳۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

جمکران

هذا صاحبکم من بعدى و خلیفتى علیکم و هو القائم الذى تمتد الیه الأعناق بالإنتظار، فإذا امتلأت الارض جوراً و ظلماً، خرج فملأها قسطاً و عدلا

ابوغانم خادم گوید:

ابو محمد (علیه السلام) داراى فرزندى گشت و نامش را محمد نهاد و او را در روز سوم به اصحابش عرضه کرد و فرمود:
این نوزاد صاحب شما پس از من و جانشین من بر شماست،

و او همان قائمى است که مردمان از سر انتظار،

به سوى او گردن کشند و چشم به راهش باشند.

پس آنگاه که زمین پر از جور و ظلم گردد،

خروج کند و آن را از قسط و عدل پر سازد.
ینابیع المودة، ج 3 ص 323، ح 1؛ بحار الانوار، ج 51، ص 5 ح 11
----------------------
هذا إمامکم من بعدى و خلیفتى علیکم،  أطیعوه و لاتتفرقوا من بعدى فتهلکوا فى أدیانکم، ألا وانکم لاترونه من بعد یومکم هذا حتى یتم له عمر...
شیخ طوسى (ره) مى نویسد:

روزى حدود چهل تن از شیعیان حضور امام حسن عسکرى (علیه السلام) شرفیاب شدند و از حضرتش تقاضا کردند که حجت پس از خویش را به آنان معرفى کند.

ناگاه پسرى دیدند همچون پاره ماه، که شبیه ترین مردمان به ابومحمد (علیه السلام) بود، آن گاه حضرتش فرمودند:
این، پس از من امام شماست و جانشین من است بر شما،

او را اطاعت کنید

و پس از من پراکنده نشوید،

که دینتان تباه مى شود و به هلاکت مى افتید،

بدانید که پس از امروز او را نخواهید دید تا اینکه عمرى از او سپرى گردد.
غیبت شیخ طوسی، ص 357، ح 319؛ مدینة المعاجز، ج 7، ص 611 ؛ اکمال الدین ، ص 435، ح 2
----------------------
والله لیغیبن غیبة لا ینجو فیها من الهلکة إلاّ من ثبّته الله عز و جل على القول بامامته و وفقه (فیها) للدعاء بتعجیل فرجه
به خدا سوگند که او غیبتى خواهد نمود

که در آن از هلاکت رهایى نیابد مگر کسى که خداى عزوجل او را بر اعتقاد به امامت او پایدار و ثابت قدم بدارد

و توفیق دهد که دعا براى تعجیل فرجش کند.
اکمال الدین، ص 348، ح 1؛ مدینة المعاجز، ج 7 ، ص 606، ح 2595
----------------------
الحمدلله الذى لم یخرجنى من الدنیا حتى أرانى الخلف من بعدى، أشبه الناس برسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم) خلقاً و خلقاً، یحفظه الله تبارک و تعالى فى غیبته ثم یظهره...
احمد بن اسحاق گفت از امام حسن عسکرى (علیه السلام) شنیدم که فرمود:
حمد خداى را که مرا از دنیا نبرد

تا اینکه جانشین خود را دیدم

همان کسى که شبیه ترین مردم از نظر خلقت و اخلاق

به رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) است

و خداوند تبارک و تعالى او را در عصر غیبتش حفظ مى کند

تا اینکه او را ظاهر سازد.
اکمال الدین، ص 409، ج 7، کفایت الاثر، ص 295، صراط المستقیم
----------------------

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۳۱
محمد یونسی

گل

وَ قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَطِلُ إِنَّ الْبَطِلَ کانَ زَهُوقاً(اسراء81)

بگو که حق آمد و باطل نابود شد

که البته باطل رفتنی و نابود شدنی است.
امام باقر فرمود:
 معنای این آیه این است:

هنگامی که امام قائم علیه‏ السلام قیام کند.
دولت باطل برچیده می‏ شود.


نور الثقلین، جلد 3، ص 212، روضه کافی، ص 287.
----------------------

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۲۵
محمد یونسی

امام زمان

سوره عصر
وَ الْعَصرِ(1) إِنَّ الانسنَ لَفِی خُسر(2) إِلا الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ وَ تَوَاصوْا بِالْحَقِّ وَ تَوَاصوْا بِالصبرِ(3)
سوگند به عصر که انسانها همه در زیانند مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده ‏اند و یکدیگر را به حق سفارش کرده و یکدیگر را به شکیبایی و استقامت توصیه نموده ‏اند.
مفضل بن عمر می گوید از امام صادق علیه‏ السلام پیرامون این سوره سوال کردم امام علیه‏السلام فرمود:
سوگند به عصر.

منظور از عصر. عصر ظهور و خروج قائم علیه‏ السلام است همانا انسان در زیانکاری و خسران است (یعنی دشمنان ما) در زیانند.
مگر آنانکه ایمان آوردند یعنی (آنانکه به آیات ما ایمان آوردند)
و کارهای نیک انجام دادند. یعنی (مواسات با براداران دینی)
و یکدیگر را به حق سفارش نمودند. یعنی (به امامت)
و یکدیگر را به صبر و پایداری سفارش نمودند. یعنی (در دوران فترت ؛ زمان غیبت که عقاید مردم سست می‏ شود)

کمال الدین و تمام النعمه. ، جلد 2، ص 656.
----------------------

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۴۹
محمد یونسی

جمکران
تشرف ملا احمد مقدس اردبیلی

------------------------
سید میر علام تفرشی ، که از شاگردان فاضل مقدس اردبیلی (ره ) است ،
 می گوید: شبی در صحن مقدس امیرالمؤمنین (ع ) راه می رفتم .
خیلی از شب گذشته بود.
ناگاه شخصی را دیـدم کـه به سمت حرم مطهر می آید.
من نیز به سمت او رفتم ، وقتی نزدیک شدم ،

دیدم استاد ما ملا احمد اردبیلی است .
خـود را از او مخفی کردم ،

تا آن که نزدیک در حرم رسید و با این که در بسته بود،

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۱۴
محمد یونسی

جمکران
تشرف حسن بن مثله جمکرانی
------------------------
شیخ بزرگوار،

حسن بن مثله جمکرانی (ره )، می گوید:

شب سه شنبه ، هفدهم ماه مبارک رمضان سال نود و سه ، در خانه ام خوابیده بودم .
ناگاه نیمه شب جـمعی به در منزل آمدند

و مرا از خواب بیدار کرده

و گفتند:

برخیز و دعوت امام مهدی صاحب الزمان (ع ) را اجابت کن که تو را خواسته اند.
برخاستم و آماده شدم و به آنها گفتم :

بگذارید پیراهنم را بپوشم .
صدایشان بلند شد:

هو ما کان قمیصک ،

یعنی این پیراهن مال تو نیست .
خـواستم شلوار را بپوشم .
صدایشان آمد که لیس ذلک منک فخذ سراویلک ، یعنی

این شلوار، شلوار تو نیست .
شلوار خودت را بپوش .


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۳۸
محمد یونسی

حجاب




از آن جایی که شیطان قسم خورده همه فرزندان آدم را گمراه نمایند
و هر گروهی را با نقشه ای از راه بیرون کند،

و تا کنون انجام داده و بعدا هم انجام خواهد داد؛
یکی از آنها که برای او خیلی هم آسان می باشد

طایفه زنان اند.
روزی آن ملعون پیش رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم آمد،
حضرت از او چند چیز پرسید

و او هم همه را پاسخ داد.

یکی از آنها این بود:

رفیقان تو کیان اند؟
 
پاسخ داد:

دروغ گویان ، غمازان و زنان .
پرسید:
دام تو چیست ؟
گفت :

زنان .
به واسطه اینان؛

مردان را از راه مستقیم بیرون می برم ،
 
و خود ایشان را با مکر و حیله و دل سوزی به کارهای ناشایسته وادار می کنم

و به این وسیله ، جهنمی می نمایم .

فرمود:
 
چه تعداد از زنان از تو فرمان برداری می کنند

و تابع تو هستند؟


عرض ‍ کرد:

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۱۹
محمد یونسی

یاد خدا

گویند:
 وقتی که برادران یوسف علیه السلام،

او را در چاه آویزان کردند تا او را به آن بیفکنند،
طبیعی است که یوسف خردسال در این حال محزون و غمگین بود، اما در این میان غم و اندوه،
 دیدند لبخندی زد،

خنده ای که همه برادران را شگفت زده کرد،

از هم می پرسیدند،

یعنی چه؟
 اینجا جای خنده نیست؟
 گفتند بهتر است از خودش بپرسیم.
یکی از برادران که یهودا نام داشت،

با شگفتی پرسید:
برادرم یوسف!

مگر عقل خود را باخته ای،

که در میان غم و اندوه، می خندی؟
خنده ات برای چیست؟
یوسف با جمال،

که به همان اندازه و بیشتر با کمال نیز بود،
 دهانش چون غنچه بشکفید و گفت:
روزی به قامت شما برادران نیرومندم نگریستم،
با خود گفتم:
ده برادر نیرومند دارم،

دیگر چه غم دارم!

آنها در فراز و نشیب زندگی مرا حمایت خواهند کرد
 و اگر دشمنی به من سوء قصد داشته باشد،
 با بودن چنین برادران شجاع و برومندی،

چنین قصدی نخواهد کرد،
و اگر سوء قصدی کند، آنها مرا حفظ خواهند کرد.
اما چرا خدا را فراموش کردم،

و به برادرانم بالیدم،
 اکنون می بینم

همان برادرانم که به آنها بالیدم،
پیراهنم را از بدنم بیرون کشیدند

و مرا به چاه می افکنند.
این راز را دریافتم که باید به غیر خدا تکیه نکنم،
خنده ام خنده عبرت بود،

نه خنده خوشحالی.

سرگذشتهای عبرت انگیز/ محمد محمدی اشتهاردی

به نقل از پایگاه اندیشه قم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۴ ، ۱۵:۵۵
محمد یونسی

زبان

حضرت لقمان که معاصر حضرت داود بود،

در ابتدای کارش بنده یکی از ممالیک بنی اسرائیل بود.

روزی مالکش آن جناب رابه ذبح گوسفندی امر فرمود

و گفت:

بهترین اعضایش را برایم بیاور.

لقمان گوسفندی کشت

و دل و زبانش را بنزد خواجه و مالک خود آورد.

پس ‍ از چند روز دیگر خواجه اش گفت:

گوسفندی ذبح کن و بدترین اجزایش را بیاور.
لقمان گوسفندی کشت

و باز زبان و دل آنرا برای خواجه آورد.

خواجه گفت:

به حسب ظاهر این دو نقیض یکدیگرند!!

لقمان فرمود:

اگر دل و زبان با یکدیگر موافقت کنند

بهترین اعضأ هستند،

اگر مخالفت کنند

بدترین اجزاست.

خواجه را این سخن پسندیده افتاد

و او را از بندگی آزاد کرد.

یکصد موضوع 500 داستان / سید علی اکبر صداقت

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۴ ، ۱۵:۳۷
محمد یونسی

کینه
در قرن ششم هجری

شخصی به نام ابن سلار که از افسران ارتش مصر بود
 بمقام وزارت رسید و در کمال قدرت به مردم حکومت می کرد.

او از یک طرف مردی شجاع، فعال و باهوش بود،
 و از طرف دیگر خودخواه و کینه جو؛

 لذا در دوران وزارت خود هم خدمت و هم ظلم فراوان کرد.
 موقعی ابن سلار یک فرد سپاهی بود

به پرداخت غرامتی محکوم شد،
 برای شکایت نزد ابی الکرم دفتردار خزانه رفت

تا او به دادخواهی بپردازد.
ابی الکرم بحق به اظهارات او ترتیب اثر نداد و گفت:
 سخن تو در گوش من فرو نمی رود.
 ابن سلار از گفته او خشمگین گردید و کینه اش را به دل گرفت.
وقتی وزیر شد و فرصت انتقام بدست آورد او را دستگیر نمود
و دستور داد

میخ بلندی را در گوش وی فرو کردند.
تا از گوش دیگرش بیرون آید.
در آغاز کوبیدن میخ هر بار که ابی الکرم فریاد می زد،
ابن سلار می گفت: اکنون سخن من در گوش تو فرو رفت!
 سپس به دستور او پیکر بی جانش را

با همان میخی که در سر داشت بدار آویختند.

یکصد موضوع 500 داستان / سید علی اکبر صداقت

به نقل از پایگاه اندیشه قم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۴ ، ۱۵:۲۸
محمد یونسی
صلوات
منصور خلیفه عباسی
با فرزندان امام حسن - علیه السلام -
 خصومت دیرینه ای داشت.


چنانکه یک روز حاجب او از قصر بیرون آمد و گفت:
 هر کس از فرزندان حسن ابن علی - علیه السلام -
که بر در قصر حاضر است داخل شود، مشایخ و بزرگان حسینیان داخل شدند.


لیکن حاجب مذکور ایشان را در مقصوره ای فرو آورد.
و چند آهنگر را از در دیگر داخل کرد
و حسینیان را در غل و زنجیر افکنده به عراق فرستاد،
و در آنجا زندانی کرد تا همگی در زندان کوفه در گذشتند.


اما جالب اینکه روزی یکی از فرزندان امام حسن - علیه السلام - نزد منصور آمده جلوی او ایستاد. منصور گفت:
برای چه اینجا آمده ای؟
 گفت:
آمده ام تا مرا نزد خویشانم زندانی کنی.
 زیرا من پس از ایشان طالب زندگی نیستم.
منصور نیز وی را نزد آنها به زندان افکند.
روز دیگر منصور یکی از فرزندان امام حسن به نام محمد بن ابراهیم بن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب - علیه السلام - که چهره ای بسیار زیبا داشت و به خاطر زیبایی چهره اش وی را دیبای زرد می خواندند، احضار کرد و بدو گفت:
دیبای زرد توئی؟
وی گفت:
مردم چنین می گویند.


منصور گفت:
تو را نوعی بکشم که تا کنون کسی را نکشته ام.
سپس دستور داد او را زنده وا داشته ستونی روی او بنا نهاده تا آنکه در میان آن دیوار جان سپرد.


گفتنیهای تاریخ/ علی سپهری اردکانی

به نقل از پایگاه اندیشه قم


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۴۳
محمد یونسی
یا علی

معاویه عده ای از صحابه و تابعین دروغگو را

با پول خریده بود

تا آنها بر ضد امام علی (ع)، حدیث جعل کنند،

مانند ابوهریره، عمروعاص و مغیره بن شعبه از صحابه،

و مانند عروه بن زبیر از تابعین.
ابوهریره بعد از شهادت علی (ع) به کوفه آمده بود،

و با طرفندهای عجیبی،(با حمایت از قدرت معاویه)

مطالبی را که با شأن علی (ع) نامناسب بود،

می بافت و به پیامبر(ص) نسبت می داد،

شبها کنار باب الکنده مسجد کوفه می نشست

و عده ای را با اراجیف خود منحرف می کرد.

شبی یکی از جوانان غیور و آگاه کوفه در جلسه او شرکت کرد،

پس ‍ از شنیدن گفتار بی اساس او،

خطاب به او گفت:

تو را به خدا سوگند می دهم

آیا شنیده ای که رسول خدا در مورد علی (ع) این دعا را کرد:
اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه:
خدایا دوست بدار،

کسی را که علی (ع) را دوست بدارد

و دشمن بدار کسی را که علی (ع) را دشمن دارد.
ابوهریره (دید نمی تواند این حدیث روشن و قاطع را رد کند)

گفت:

اللهم نعم:

خدا را گواه می گیرم آری شنیده ام.
جوان غیور گفت:

بنابرین، خدا را گواه می گیرم که

تو دشمن علی (ع) را دوست می داری

و دوست علی (ع) را دشمن داری

(پس مشمول نفرین رسول خدا(ص) هستی)،

سپس آن جوان بر خاست

و با کمال بی اعتنائی آن جلسه را ترک نمود.

داستان دوستان / محمد محمدی اشتهاردی

به نقل از پایگاه اندیشه قم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۳۲
محمد یونسی

 12

روزی ابن سماک به نزد هارون الرشید در آمد،

در آن اثنا که به نزد هارون بود وی آب خواست.

کوزه آبی بیاوردند

و چون آن را به طرف دهان برد که بنوشد،

ابن سماک گفت:

ای امیر مؤ منان!

دست نگهدار،

تو را به حق خویشاوندی رسول خدا (ص)

اگر این جرعه آب را از تو وامی داشتند

آن را به چند می خریدی؟
گفت:

به همه ملکم
گفت:

بنوش که خدای بر تو گوارا کند.
وقتی آن را بنوشید گفت:

به حق خویشاوندی پیمبر خدا (ص) از تو می پرسم

که اگر آب از بدن تو برون نمی شد

آن را به چند می خریدی؟
گفت:

به همه ملکم.
ابن سماک گفت:

ملکی که قیمت آن یک جرعه آب باشد

در خور آن نیست که درباره آن رقابت کنند.
گوید:

هارون بگریست

و فضل بن ربیع به ابن سماک اشاره کرد

که برود و او نیز برفت.

گفتنیهای تاریخ/ علی سپهری اردکانی

به نقل از پایگاه اندیشه قم

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۰۸
محمد یونسی
صلوات

جناب آقای حاج آقا معین شیرازی ساکن تهران نقل فرمودند که روزی به اتفاق یکی از بنی اعمام

در خیابان تهران ایستاده

منتظر تاکسی بودیم تا سوار شویم

و به محل موعودی که فاصله زیادی داشت برویم .

قریب نیم ساعت ایستادیم

هرچه تاکسی می آمد یا پر از مسافر بود

یا نگه نمی داشت و خسته شدیم ،

ناگاه یک تاکسی آمد و خودش توقف کرد

و به ما گفت :

آقایان بفرمایید سوار شوید

و هرجا می خواهید بفرمایید تا شما را برسانم ،

ما سوار شدیم و مقصدمان را گفتیم ،

در اثنای راه من به ابن عمم گفتم

شکر خدای را که در تهران یک راننده مسلمانی پیدا شد

که به حال ما رقت کرد و ما را سوار نمود!

راننده شنید و گفت : آقایان !

تصادفا من مسلمان نیستم و ارمنی هستم ،

گفتیم پس چطور ملاحظه ما را نمودی ؟

گفت اگر چه مسلمان نیستم

اما به کسانی که عالم مسلمان ها هستند

و لباس اهل علم در بر دارند عقیده مندم و

احترامشان را لازم می دانم به واسطه امری که دیدم .

پرسیدم چه دیدی ؟

گفت :

سالی که مرحوم آقای حاج میرزا صادق مجتهد تبریزی

را به عنوان تبعید از تبریز به کردستان (سنندج) حرکت دادند من راننده اتومبیل ایشان بودم ،

در اثنای راه نزدیک به درخت و چشمه آبی شدیم ،

آقای تبریزی فرمودند

اینجا نگه دار تا نماز ظهر و عصر را بخوانم ،

سرهنگی که ماءمور ایشان بود

به من گفت اعتنا نکن و برو!

من هم اعتنایی نکرده رفتم تا محاذی آب رسیدیم.

ناگهان ماشین خاموش شد هرچه کردم روشن نگردید،

پیاده شدم تا سبب خرابی آن را بدانم ،

هیچ نفهمیدم .

مرحوم آقا فرمود

حالا که ماشین متوقف است بگذارید نماز بخوانم ،

سرهنگ ساکت شد.

آقا مشغول نماز گردید

من هم سرگرم باز کردن آلات ماشین شدم

بالاخره هنگامی که آقا از نماز فارغ شد و حرکت کرد،

فورا ماشین روشن گردید.

از آن روزمن دانستم که اهل این لباس ،

نزد خدای عالم ، محترم وآبرومندند. 

داستانهای شگفت/آیت الله دستغیب

به نقل از پایگاه اندیشه قم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۵۴
محمد یونسی

  گل قرمز     
 
1. توحید:


« قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ »
 (اخلاص / 1)

بگو:خداوند، یکتا و یگانه است.

ـ « اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ »
(نساء / 87)

خداوند کسی است که هیچ معبودی جز او نیست.

ـ « وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً »
(نساء / 36)

 وخدا را بپرستید، و چیزی را با او شریک مگردانید.

ـ « إِنَّ إِلهَکُمْ لَواحِدٌ »
 (صافات / 4)

 قطعا‏ٌ معبود شما یگانه است.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۴ ، ۲۲:۰۷
محمد یونسی