ابو وائل گفت در خدمت اباذر به خانه سلمان رفتیم .
هنگام غذا سلمان گفت
اگر رسول خدا صلى الله علیه و آله از تکلف رنج و زحمت انداختن خود)
نهى نکرده بود براى شما چیزى تهیه مى کردم ،
پس از آن مقدارى نان و نمک آورد.
ابوذر گفت :
اگر با این نمک نعنا همراه مى شد خیلى بهتر بود.
سلمان آفتابه ى خود را به گرو گذاشت
و مقدارى نعنا تهیه نمود.
پس از آنکه خوردیم،
ابوذر گفت :
(الحمدلله الذى قنعنا)
سپاس مر خدائى را است که ما را قانع ساخت .
سلمان گفت :
اگر قانع بودید آفتابه من بگرو نمى رفت.
(داستانها و پندها جلد دوم گردآورى : مصطفى زمانى وجدانى به نقل از: کشکول بحرانى ج 2 ص 137 )