فرعون دلقکى داشت
که از کارها و سخنان او لذت مى برد و مى خندید.
روزى به در قصر فرعون آمد تا داخل شود،
مردى را دید که لباسهاى ژنده بر تن ،
عبایى کهنه بر دوش و عصایى بر دست دارد.
پرسید: تو کیستى ؟
گفت :
من پیامبر خدا موسایم که از طرف خداوند
براى دعوت فرعون به توحید آمده ام .
دلقک از همانجا بازگشت ،
لباسى شبیه لباس موسى پوشیده
و عصایى هم به دست گرفت ، نزد فرعون آمد.
از باب مسخره و استهزاء
تقلید سخن گفتن حضرت موسى (ع ) کرد.
آن جناب از کار او بسیار خشمگین شد.
هنگامى که زمان کیفر فرعون و غرق شدن او رسید
و خداوند او را بالشکرش در رود نیل غرق ساخت ،
آن مرد تقلیدگر را نجات داد.
موسى عرض کرد:
پروردگارا! چه شد که این مرد را غرق نکردى ،
با این که مرا اذیت کرد؟
خطاب رسید: اى موسى !
من عذاب نمى کنم کسى را که به دوستانم شبیه شود،
اگر چه بر خلاف آنها باشد.
نام کتاب : عاقبت بخیران عالم ج 1
نویسنده : على محمد عبداللهى