بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

حدیث موضوعی
بصیرت
این وبلاگ جهت معرفت افزایی بهتر و مفیدتر توسط طلبه ای کوچک راه اندازی شده است.
این وبلاگ منتظر نظرات راهگشای همه صاحبان فکر و اندیشه خواهد بود و آنها را در مسیر معرفت افزایی به کار خواهد زد.





Powered by WebGozar

آیه قرآن مهدویت امام زمان (عج)
کد لحظه شمار غیبت امام زمان برای وبلاگهای مهدویت
حدیث موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۴ تیر ۰۰، ۱۱:۱۵ - آلپ صنعت
    عالی
دانشنامه عاشورا
نویسندگان
وصیت شهدا
پیوندها
طبقه بندی موضوعی

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فقر» ثبت شده است


پیامبر اکرم(ص) فرمود:

«یَا مَعْشَرَ الْمُسْلِمِینَ إِیَّاکُمْ وَ الزِّنَاءَ فَإِنَّ فِیهِ سِتَّ خِصَالٍ ثَلَاثٌ فِی الدُّنْیَا وَ ثَلَاثٌ فِی الْآخِرَةِ فَأَمَّا الَّتِی فِی الدُّنْیَا فَإِنَّهُ یُذْهِبُ الْبَهَاءَ وَ یُورِثُ الْفَقْرَ وَ یَنْقُصُ الْعُمُرَ وَ أَمَّا الَّتِی فِی الْآخِرَةِ فَإِنَّهُ یُوجِبُ سَخَطَ الرَّبِّ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُوءَ الْحِسَابِ وَ الْخُلُودَ فِی النَّار؛[17]

ای گروه مسلمانان!

بر شما باد که از زنا دوری کنید.

پس به راستی در آن شش خصلت (و پیامد) است:

سه خصلت در دنیا، و سه خصلت در آخرت:

پس آنچه در دنیا [ست و دامنگیر زانی می شود،]


ادامه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۴ ، ۱۵:۳۴
محمد یونسی

پدر و مادر

شهید مطهرى مى ‏فرمود:

گهگاه که به اسرار وجود خود و کارهایم مى‏ اندیشم،

احساس مى ‏کنم

یکى از مسائلى که

باعث خیر و برکت در زندگى‏ ام شده

و همواره عنایت و لطف الهى را شامل حال من کرده است،

احترام و نیکى فراوانى بوده است که

به والدین خود کرده‏ ام

بویژه در دوران پیرى و هنگام بیمارى.

علاوه بر توجه معنوى و عاطفى

و با وجود فقر مالى و مشکلات مادى در زندگى ‏ام،

تا آنجا که توانایى ‏ام اجازه مى‏ داد

از نظر هزینه و مخارج زندگى

به آنان کمک و مساعدت کرده‏ ام.
منبع:
راه زندگى پیرامون برخى از مباحث اخلاقى

حجت الاسلام و المسلمین سید مهدى طباطبایى، ص: 222

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۵۶
محمد یونسی

حدیث دنیا
روزی مرحوم آیه اللّه

حاج شیخ جعفر کاشف الغطاء

مبلغی را بین فقراء در اصفهان تقسیم کرد.


پس از اتمام پول به نماز جماعت ایستاد.


 در بین دو نماز که مشغول خواندن تعقیبات بود سیّدی فقیر جلو آمد،

تا مقابل امام جماعت رسید
 گفت :

ای شیخ ! مال جدّم ،

خمس را بده !!

آقای کاشف الغطاء پاسخ داد:
 قدری دیر آمدی .

متاءسفانه چیزی باقی نمانده است .

سیّد با کمال جسارت و گستاخی

آب دهان به ریش شیخ انداخت .

شیخ هیچ گونه عکس العملی نشان نداد

بلکه به نمازگزاران اعلام نمود:

 هر کس ریش شیخ را دوست دارد

به سیّد کمک کند

و خودش پولی را جمع کرده و به او داد!

داستانهایی از علما/علیرضا حاتمی

به نقل از پایگاه اندیشه قم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۳۱
محمد یونسی
حدیث

...در  بحار در احوال حضرت امام حسن علیه السلام نقل مى کند

که روزى ایشان از راهى سواره مى گذشتند،

مردى شامى با آنجناب مصادف گردید

شروع به لعنت و ناسزا گفتن نسبت به حضرت نمود

ایشان هیچ نگفتند

تا اینکه شامى هر چه خواست گفت

آنگاه پیش رفته با تبسم به او فرمود

گمان مى کنم اشتباه کرده اى .
اگر اجازه دهى ترا راضى مى کنم ،

چنانچه چیزى بخواهى به تو خواهم داد،

اگر راه را گم کرده اى من نشانت دهم ،

اگر احتیاج ببار بردارى

من اسباب و بار ترا بوسیله اى به منزل مى رسانم ،

اگر گرسنه اى ترا سیر کنم ،

اگر احتیاج به لباس دارى ترا مى پوشانم ،

اگر فقیرى بى نیازت کنم ،

اگر فرارى هستى ترا پناه مى دهم ،

هر آینه حاجتى داشته باشى برمى آورم

چنانچه اسباب و همسفران خود را به خانه ما بیاورى

برایت بهتر است

زیرا ما مهمانخانه اى وسیع و وسائل پذیرائى از هر جهت در اختیار داریم .
مرد شامى از شنیدن این سخنان در گریه شده

گفت ((اشهد انک خلیفة الله فى ارضه ))

گواهى مى دهم که تو خلیفه خدا در روى زمینى ،

تو و پدرت ناپسندترین مردم در نزد من بودید،

اینک محبوبترین خلق در نظرم شدید،

آنچه به همراه خویش در مسافرت آورده بود

به خانه آن حضرت منتقل کرد،

میهمان ایشان شد

تا موقعیکه از آن جا خارج گردید

و اعتقاد به ولایت حضرت پیدا کرد.

داستانها و پندها جلد دوم گردآورى : مصطفى زمانى وجدانى به نقل از:بحار

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۳ ، ۱۹:۴۱
محمد یونسی

گل زرد

روزى حضرت موسى علیه السلام از محلى عبور مى کرد

رسید بر سر چشمه اى در کنار کوه ،

با آب آن چشمه وضو گرفت ،

بالاى کوه رفت تا نماز بخواند

در این موقع اسب سوارى به آنجا رسید.
براى آشامیدن آب از اسب فرود آمد،

در موقع رفتن کیسه پول خود را فراموش نموده رفت .

بعد از او چوپانى رسید کیسه را مشاهده کرده برداشت .
بعد از چوپان پیرمردى بر سر چشمه آمد،

آثار فقر و تنگدستى از ظاهرش ‍ آشکار بود

دسته هیزمى بر روى سر داشت ،

هیزم را یک طرف نهاده براى استراحت کنار چشمه خوابید.
چیزى نگذشت که اسب سوار برگشت اطراف چشمه را براى پیدا کردن کیسه جستجو نمود.

ولى پیدا نکرد.

به پیرمرد مراجعه نمود او هم اظهار بى اطلاعى نمود

بین آن دو سخنانى شد که منجر به زد و خورد گردید

بالاخره اسب سوار آنقدر هیزم کش را زد که جان داد.

حضرت موسى علیه السلام عرض کرد

پروردگارا این چه پیش آمدى بود

عدل در این قضیه چگونه است ؟

پول را چوپان برداشت پیرمرد مورد ستم واقع شد.
 خطاب رسید موسى،

همین پیرمرد پدر آن اسب سوار را کشته بود،

بین این دو قصاص انجام گردید.
در ضمن پدر اسب سوار به پدر چوپان

به اندازه پول همان کیسه مقروض بود

از اینرو به حق خود رسید

من از روى عدل و دادگرى حکومت می کنم.


داستانها و پندها جلد دوم گردآورى : مصطفى زمانى وجدانى

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۳ ، ۱۸:۲۲
محمد یونسی


حدیث،  پیامبر، حدیث تصویری،  خواری گناه،

 امام علی (ع):

بدانید که یکى از بلاها تهیدستى است


و بدتر از تهیدستى بیمارى تن است


و بدتر از بیمارى تن بیمارى دل است .



بدانید که از نعمتهاست گشایش در مال


و برتر از گشایش در مال تندرستى است


و برتر از تندرستى پرهیزگارى است .

 

نهج البلاغه حکمت 381

ترجمه عبدالحمید آیتی

امام خمینی، تصویر حکیمانه، امام زمان، مطالعه، جناح

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۳ ، ۱۷:۱۱
محمد یونسی

امام حسین (ع) :
هرکس زبانش راستگو باشد کردارش پاکیزه باشد
و هرکس نیت خیر داشته باشد روزیش فراوان گردد
 و هرکس با زن
و بچه اش خوشرفتار باشد عمرش طولانی شود.

ارشاد القلوب جلد 1 صفحه 323
----------------------------------------------------------------
امام حسین (ع) :

فقیران و تهی دستان مومنان چهل سال زودتر از ثروتمندان وارد بهشت می شوند ،

امام (ع) برای درک بیشتر این موضوع مثالی را هم بیان فرمودند :

مانند دو کشتی که از گمرک می گذرند ،

مامور وصول گمرک به آن دو کشتی نگاه می کند

و یکی از آنها را پر از بار می بیند

و دستور می دهد آنرا نگه دارید.

ارشاد القلوب جلد 1 صفحه 370

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۰۹
محمد یونسی

از دیدگاه شیخ فرید الدین عطار نیشابورى «هفت مرحله» براى سیر و سلوک عرفانى وجود دارد که عبارتند از:

1. طلب:

سالک در این مرحله یکسره در جهد و جنب و جوش و صبر و بصیرت یا بیدارى و پایدارى از سوى سالک هماره وجود داشته و سالک هیچ آرامشى در این مرحله ندارد.

2. عشق:

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۰۵
محمد یونسی
تصویر حدیثی : انفاق
«شخصى بنام عبدالجبار مستوفى حج مى‏ رفت.
 او هزار دینار زر همراه داشت،
 روزى از کوچه ‏اى در کوفه مى‏ گذشت
به طور اتفاق به خرابه‏ اى رسید،
زنى را دید که در آنجا چیزى را جستجو مى‏ کرد
و بدنبال متاعى بود، ناگاه در گوشه ای مرغ مرده‏ اى دید
و آن را زیر چادر گرفت و از آن خرابه دور شد.
 عبدالجبار با خود گفت:
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۲۴
محمد یونسی

 کشف الغمه از حضرت على بن ابى طالب علیه السّلام روایت می کند که فرمود:

من بحضور رسول خدا رفتم و فاطمه اطهر را خواستگارى‏ نمودم، یکى از کنیزانم بمن گفت:
آیا میدانى که فاطمه اطهر را از رسول اکرم خواستگارى نموده ‏اند؟ گفتم: نه،
گفت: آرى، او خواهان دارد،
 چه مانعى دارد که نزد پیغمبر خدا مشرف شوى
 تا زهراء را براى تو تزویج نماید؟
من گفتم: آخر من چیزى ندارم که ازدواج نمایم!؟
 گفت:
اگر تو نزد پیغمبر اکرم صلى اللَّه علیه‏ و آله مشرف شوى
حتما فاطمه‏ را بتو خواهد داد،
 وى همچنان مرا وادار می نمود
 تا اینکه بالاخره من بحضور حضرت رسول مشرف شدم،
 آن برگزیده خدا خیلى با عظمت و با ابهت بود،
 وقتى در حضور آن بزرگوار نشستم سکوت‏ اختیار نمودم.
 بخدا قسم که قدرت سخن گفتن نداشتم.

رسول اعظم صلى اللَّه علیه و آله و سلم بمن فرمود:
 براى چه نزد من آمدى،
آیا حاجتى دارى؟

من سکوت کردم، فرمود:
شاید براى خواستگارى فاطمه آمده باشى؟
 گفتم: آرى فرمود!
 آیا چیزى دارى که با او ازدواج نمائى؟
گفتم: نه بخدا قسم،
فرمود:

آن زره‏ اى که سلاح تو بود چه شد؟
گفتم: حاضر است، بحق آن خدائى که جان على در دست قدرت او می باشد آن زره قیمتش چهار صد درهم بود شکسته شده.

فرمود:
مانعى ندارد،
 من فاطمه را با همان زره براى تو تزویج می نمایم،
 آن را براى زهراء بفرست
و با وى ازدواج کن.


ترجمه جلد 43 بحار الأنوار / ترجمه نجفى ؛ ص138 
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۴۶
محمد یونسی


در عصر خلافت متوکل ،

زنی ظاهر شد و به هر جا می رفت می گفت :

من زینب دختر فاطمه (س) هستم و با این نام ،

از مردم پول می گرفت .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۳ ، ۲۱:۰۷
محمد یونسی