روزی عقیل ابن ابی طالب در دمشق پیش معاویه نشسته بود و همه ی اعیان شام و حجاز و عراق حاضر بودند.
معاویه بر سبیل ظرافت گفت:
ای اهل شام و حجاز و عراق ،
آیا آیه ی «تَبَّتْ یَدا أَبی لَهَبٍ وَ تَبْ را شنیده اید؟
گفتند: بلی. معاویه گفت:
ابی لهب عموی عقیل است.
عقیل گفت: ای اهل شام و حجاز و عراق .
آیا آیه ی « وَامْرَأَتُهُ حَمّالَةَ الْحَطَبْ، فی جیدها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٌ»
را شنیده اید.
گفتند: بلی.
عقیل گفت:
این حَمّالَةَ الْحَطَبْ عمّه ی معاویه است.
معاویه از ظرافت خود پشیمان و از آن جواب خجل گشت.
(به نقل از نرم افزار هدایت در حکایت)