زنى هر سال پسرى به دنیا مى آورد،
اما آنها بیش از سه ماه عمر نمى کردند.
او همواره ناله و گریه سر مى داد که
اى خدا،
نه ماه بار دارم و سه ماه شادمان،
اما این شادکامى حتى از عمر رنگین کمان نیز کمتر است!
براى نجات از این مشکل نزد مردان خدا مى رفت
و از این مصیبت شکوه و ناله مى کرد.