افراد موثّقى از خود او بدون واسطه نقل کردند که او می گفت:
روزى در وادى السّلام نجف أشرف براى
زیارت اهل قبور و ارواح مؤمنین رفته بودم.
در این میان از ناحیه دور نسبت
بجائى که من بودم ناگهان صداى شترى که می خواهند او را داغ کنند بلند شد، و
صیحه مى کشید و ناله می کرد؛
بطورى که گوئى تمام زمین وادى السّلام از صداى نعره او متزلزل و مرتعش بود.
من با سرعت براى استخلاص آن شتر بدان سمت رفتم.
چون نزدیک شدم دیدم شتر نیست، بلکه جنازه اى را براى دفن آورده
اند و این نعره از این جنازه بلند است؛
و آن افرادى که متصدّى دفن او بودند أبداً اطّلاعى نداشته و با کمال خونسردى و آرامش مشغول کار خود بودند.
مسلّماً این جنازه از مرد متعدّى و ظالمى بوده است که در اوّلین وهله از ارتحال به چنین عقوبتى دچار شده است،
یعنى قبل از دفن و عذاب قبر، از دیدن صور برزخیّه، وحشتناک گردیده و فریاد برآورده است.
معاد شناسى ؛ ج1 ؛ ص:140 و 141