بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

بصیرت

مسیری که می خواهد سبب افزایش معرفت گردد.

حدیث موضوعی
بصیرت
این وبلاگ جهت معرفت افزایی بهتر و مفیدتر توسط طلبه ای کوچک راه اندازی شده است.
این وبلاگ منتظر نظرات راهگشای همه صاحبان فکر و اندیشه خواهد بود و آنها را در مسیر معرفت افزایی به کار خواهد زد.





Powered by WebGozar

آیه قرآن مهدویت امام زمان (عج)
کد لحظه شمار غیبت امام زمان برای وبلاگهای مهدویت
حدیث موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۴ تیر ۰۰، ۱۱:۱۵ - آلپ صنعت
    عالی
دانشنامه عاشورا
نویسندگان
وصیت شهدا
پیوندها
طبقه بندی موضوعی

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جوان» ثبت شده است

مادر
روزی حضرت موسی (علی نبیّنا و آله و علیه السلام)

در ضمن مناجات به خداوند عرضه داشت:

«می خواهم همنشینم را در بهشت ببینم».

جبرئیل بر او نازل شد و گفت:

«ای موسی، قصابی که در فلان محل ساکن است،

 همنشین توست».


حضرت موسی نزد قصاب رفت و اعمال او را زیر نظر گرفت.

شب که شد قصاب جوان مقداری گوشت برداشت

 و به سوی منزل روان گردید.

موسی از پی او روان شد.

چون به در منزل رسیدند، موسی جلو رفت و پرسید:

 «ای جوان مهمان نمی‌خواهی؟»

گفت:
بفرمایید!

حضرت موسی (علیه السلام) وقتی به درون خانه رفت،

 دید جوان با آن گوشت تازه غذایی تهیه کرد،

 آن گاه زنبیلی را که به سقف آویخته بود،

پایین آورد و پیرزنی کهنسال را از درون آن بیرون آورد.

ابتدا او را شست و شو داد

 و آنگاه با دست خویش غذا را به او خورانید.

هنگامی که خواست زنبیل را به جای آن بیاویزد،

زبان پیرزن به کلماتی نامفهوم حرکت کرد

و هر دو خندیدند.

سپس جوان قصاب برای حضرت موسی (علیه السلام) غذا آورد

و با هم غذا را خوردند.

چون موسی از ماجرای جوان پرسید، پاسخ داد:

 «این پیرزن مادر من است.

 چون درآمدم بالا نیست و نمی توانم برای او کنیزی استخدام نمایم،

خدمتش را می نمایم».

 موسی پرسید:
 «آن کلماتی که مادرت بر زبان جاری کرد،و خندیدید چه بود؟»

 گفت :
«هرگاه او را شست و شو می دهم
و غذا به او می خورانم،
دعایم میکند و می گوید:

 "خدا تو را ببخشاید

و تو را در بهشت هم درجه و همنشین حضرت موسی گرداند!"


حضرت موسی (علیه السلام) فرمود:

ای جوان، من موسی هستم.

 اینک به تو بشارت می دهم که خداوند دعای مادرت را درباره تو

مستجاب گردانیده است.

 جبرئیل به من خبر داد که

تو در بهشت همنشین و هم درجه ی من خواهی بود.

[پند تاریخ، جلد1 ؛ صفحه 68 و یکصد موضوع 500داستان جلد 1 صفحه 138]
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۴ ، ۱۸:۰۰
محمد یونسی

امام زمان
إذا خرج ذاک التاسع من ولد أخى الحسین ابن سیدة الإماء

یطیل الله عمره فى غیبته ثم یظهره بقدرته فى صورة شاب ابن دون اربعین سنة

ذلک لیعلم أن الله على کل شىء قدیر
امام حسن مجتبى در ضمن یک حدیث طولانى مى فرماید:

 خداوند تبارک و تعالى،

 نهمین فرزند از فرزندان برادرم حسین فرزند فاطمه

(علیها السلام) را

 در دوران غیبتش عمر طولانى عنایت فرماید


 سپس به قدرت خویش به صورت جوانى کمتر از


چهل سال ظاهر مى شود


 و این براى آن است که مردم بدانند که خداوند بر

همه چیز قدرت دارد.


بحار الانوار ج 51 ص 132، ح 1؛ اکمال الدین ، ص315 و 316 ، ح 2 ؛
----------------------

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۴ ، ۱۸:۰۸
محمد یونسی

زن بدکاره ای

به قصد آلوده کردن جوانان بنی اسرائیل به آن ها نزدیک شد

جوانان که زیبائی خیره کننده او را دیدند

گفتند اگر فلان عابد او را ببیند تسلیم می شود.

زن گفت قسم بخدا تا او را گرفتار بند شهوت نکنم

به خانه نمی روم،

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۳ ، ۲۰:۵۸
محمد یونسی

شعله کشیدن آتش از قبر!!!

آیه الله مصلحی

از پدرشان آیه الله العظمی حاج شیخ محمد علی اراکی

نقل کردند که ایشان می فرمودند:

در جوانی من به قبرستان رفتم

و با چشم خود دیدم که از قبری آتش شعله می کشید.

به نقل از نرم افزار هدایت در حکایت

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۳ ، ۱۸:۵۱
محمد یونسی

گویند زنى عاشق جوانى شد
از او طلب وصال کرد جوان حاضر نشد حاجت او را برآورد
 آن زن که دید تیر آرزویش بهدف مراد نرسید
 دست از آستین حیله بیرون آورده
 سپیده تخم‏ مرغ را بجامه خود ریخته
و باو آویخته با کمال رسوائى و بى‏ عفتى
 ...
 او را حضور امیر المؤمنین ع آورده فریاد زد
 این جوان به من درآویخته و مرا رسوا کرده
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۲۰
محمد یونسی